سه‌شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۴

سخنرانی مخفی

شنبه چهلمین سالروز سخنرانی مشهور خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی بود. 25 فوریه سال 1956 درست سه سال پس از مرگ استالین.
در پایان کنگره و درز خبر سخنرانی آتشین خروشچف علیه استالین، خود او این خبر را انکار می کرد و می گفت که هیچگاه چنین سخنانی بر زبان او نرفته است و این ها دست پخت روزنامه های غربی است. سپس ترها خروشچف در یادنامه هایش که در سال 1970 به غرب قاچاق شده بود به این سخنرانی اشاره کرده بود. متن این سخنرانی برای نخستین بار در سال 1989 در شوروی سابق به چاپ رسید.جنایات استالین در میان تاریخ نگاران غرب شناخته شده بود اما هیچکس از دامنه وسیع این جنایات شناخت کافی نداشت و ندارد.
خروشچف تنها از تعداد کمونیست های به قتل رسیده سخن به میان آورده بود و هرگز به این پرسش که چند تن از مردمان عادی در این کشتارها جان باخته اند ، پاسخ نداد. حتی گورباچف که اصطلاح پروستریکا ( بازسازی ) را از خروشچف کف رفته بود ، تنها در سال 1987 و در 70 سالگی انقلاب اکتبر سیاست ابلهانه و زورچپان کلکتیو سازی استالین را مورد انتقاد قرار داد.
پس از شورش مردم در لهستان – ژوئن 1956 – و انقلاب مردمی علیه حزب کمونیست در مجارستان -اکتبر همان سال- جای گاه سیاسی خروشچف بسیار به خطر افتاده بود و نزدیک بود که استالینیست های قدیمی او را سرنگون کنند. افشای این جنایات در آن دوره برای کسانی که خود میراث دار آن قدرت بودند کار آسانی نبود. آشکار سازی کشتارها هماره خطر حذف شدن را داشت به ویژه برای خروشچف که خود یکی از استالینیست های قدیمی بود. هم او بود که به دستور استالین دستگاه ترور در اوکرائین را اداره می کرد. شالوده سخنرانی او بر پایه اسنادی ریخته شده بود که توسط یک کمیسیون ویژه در دسامبر 1955 گردآوری شده بود. در میان کسانی که به جنایات خود اعتراف کرده بودند یکی از شکنجه گران مشهور ک.گ.ب بوریس رودوس بود که به دستور مستقیم استالین ، اعترافات دروغینی را به زور شکنجه از دهان صدها کمونیست وفادار بیرون کشیده بود. در اسناد ارائه شده آمده بود که نزدیک به 1920635 تن از زبده ترین اعضای حزب در سال های 1935-1940 دستگیر و شکنجه شده اند. از این ها 688503 تن به جوخه های مرگ سپرده شدند.
هنگامی که گزارش خروشچف از جنایات وحشتناک استالین به پایان رسید ، هیچ کدام از شرکت کنندگان برای او دست نزد. همه از ترس خشکشان زده بود. این سخن رانی پایان قدرت آنها هم بود. خروشچف نظر شخصی خودش درباره استالین را در کنگره این گونه بیان کرد : « او مستقیم به چشمانت خیره می شد و می پرسید چرا امروز چشمانت پر پر می زند؟».
سخنرانی خروشچف در کلوب های حزبی دست به دست می شد. روز سخنرانی او هیچ فردی از احزاب برادر در کنگره حضور نداشت و تنها روز بعد رهبران احزاب کشورهای بلوک شرق از آن آگاه شدند. دیگرانی که از سوی احزاب کمونیست کشورهای آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین – از جمله حزب توده ایران – در این کنگره شرکت داشتند از متن این سخنرانی بی خبر بودند. این احزاب بی خبر تا سالها وجود چنین سخنرانی را انکار می کردند. متن سخنرانی از راه لهستان و توسط یکی از ماموران موساد به دست سازمان سیا افتاد و از آن طریق به نیویورک تایمز راه یافت . این روزنامه متن کامل را در 4 ژوئن سال 1956 به چاپ رساند. غربی ها می دانستند که این آغاز به پایان رسیدن دولتی است که به نام آزادی و برابری خون مردم را در شیشه کرده است . آن ها سالها از این مترسک و تصویر برای سرکوب جنبش های مردمی در سر تا سر جهان سود بردند . مترسکی که امروز جایش را به تروریست های اسلامی و القاعده و بن لادن داده است.

چهارشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۴

شرم

انسان از شرم به زمین فرو می رود. حمله به سفارت ها و آتش زدن پرچم دیگر ملت ها باز هم آغاز شد. این نادان ها نمی دانند که در کشورهای اروپایی آزادی بیان جزء جدا ناشدنی از فرهنگ آنان است؟ این مرده ریگ خمینی و هدیه ی منحوسی که برای ملت ایران باقی نهاد ، تنها و تنها باعث شرم هر ایرانی آزاده است. آیا با پرچم آتش زدن می توان بحران عمیق داخلی را حل کرد؟ فکر می کنید با آوردن گله های حزب الهی به خیابان و کشیدن نعره های حیوانی جهان چشمش را بر فجایعی که روزانه بر مردم روا می دارید، خواهد بست؟ خودتان آزرمی ندارید چرا آبروی مردم ایران را به قمار می گذارید؟ تا کی می خواهید زیر این ماسک اسلامی پنهان شوید ؟ ننگ تان باد!

جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴

کارگران اعتصابی و دلار آسمانی



بازی اتمی ادامه دارد. نفت را بشکه ای شصت دلار می فروشند. کیسه گشاد حکومت اسلامی و جیره خواران میلیونی آن پر شدنی نیست. بازار تجارت اسلامی گرم است. رئیس جمهور محبوب سرگرم بازی اتمی است. قیمت نفت دم افزون بالا می رود. کارتل های نفتی فربه تر می شوند و رئیس جمهور را می ستایند. دلار از آسمان فرو می بارد. مردم ایران روز به روز فقیرتر می شوند. کارگران شرکت واحد برای افزایش چندر غاز دستمزد دست به اعتصاب می زنند. دستمزد آنها در رابطه با ثروت انبوهی که زیر دست و پای آقازاده ها تلف می شود شرم آور و ناچیز است. دستگاه سرکوب که با تزریق نفت و دلارهای بادآورده برپاست روانه خیابان ها می شود. به کارگران حمله می برند و با آزار و کتک کاری همایش آنها را درهم می ریزند. رهبران اعتصاب را دستگیر و به زندان مخوف اوین می برند. اعتصاب ادامه دارد. به خانه ی کارگران حمله ور می شوند و زنان و کودکان را به باد کتک می گیرند. آزار اسلامی مرز ندارد. کوچک و بزرگ نمی شناسد. حرمت و حریم انسان برایش پوچ است. نیمه شب به شیوه تروریستی به خانه آقا رضا کارگر با سابقه ی شرکت واحد در محله نازی آباد یورش می برند. از دم همه را به زیر مشت و لگد می برند. فحاشی می کنند. به دختر دوازده ساله ی او که گریه می کند و از وحشت جیغ می کشد رحم نمی کنند. آقا رضا و پسر بیست ساله و زنش را دستبند زده و با خود می برند. همسایه ها به داد بچه هایش می رسند.
پسر خاله ی یکی از اعتصابیون را به گروگان می گیرند و خانواده اش را تهدید به مرگ می کنند و خواستار معرفی او به زندان اوین می شوند. زنان و مردان خانواده را به زندان می اندازند تا از ترس بی سرپرست ماندن کودکانشان به معرفی دیگران بپردازند. مقاومت کارگران ستودنی است. سرداران طلایی و نقره ای حکومت اسلامی که دستشان به خون آلوده است ، کارگران را تهدید به سرکوب شدیدتر می کنند. شهردار خالی بند کارگران را ضد انقلابی می نامد. نمایندگان مجلس اسلامی برای سرداران طلایی و نقره ای هورا می کشند. شورای اسلامی با پخش پول مابین چند تن از کارگران مذهبی به مقابله با سندیکا بر می خیزد. پول نفت از آسمان می بارد. شکم نمایندگان و سرداران را با دلارهای شیطان بزرگ پر می کنند.
در اسلام کارگر خداست و خدا هم کارگر است. خمینی هم کارگر بود و خوراکش نان و پنیر. خامنه ای هم کارگر است. رئیس جمهور محبوب هم کارگر است. با بیل از زمین نفت در می آورند و از آسمان دلار دریافت می کنند. کارگران شرکت واحد ضد کارگرند.ضد انقلابند. ضد اسلام اند. ضد اتم اند. ضد امت اسلامی اند.
حرف ها و موعظه های آخوندی دیگر به گوش کسی فرو نمی رود. اعتصاب ادامه دارد. سرکوبی سخت تر از بازگشت به خانه با دست های خالی و سر افکنده نیست. به گفته سخن گوی سندیکای کارگران در خطاب به خانواده های اعتصابیون دربند : « آنها اسیر شده اند تا دستمزد بیشتری که بتواند فرزندان و همسرانشان را از هر نظر تامین کند، نخواهند. اسیر شده اند تا دیگر حرف از سندیکا و متشکل شدن نزنند و پراکنده بمانند. اسیر شده اند که حرف از اتحاد، حرف از اعتصاب، حرف از حقیقت و دنیایی که شایسته آنها است نزنند.»
آری اسیر شده اند تا سهمی از دلارهای بادآورده نخواهند. سخنی از غارت ثروت های ملی نزنند. اسیر شده اند تا با گوشت و پوستشان عدل اسلامی را بیشتر تجربه کنند. اسیر شده اند تا صدایشان را به گوش دیگران برسانند. صدایشان را بشنویم و بازتابش دهیم. به یاریشان بشتابیم.
بیانیه کانون وب لاگ نویسان ایران

چهارشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۴

نعل وارونه

گویا جریان کاریکاتورها همه را به شعبده بازی واداشته است. از یک سو دولت های اسلامی برای شیره مالیدن بر سر امت این قضیه را علم عثمان کرده اند و از سوی دیگر دمکراسی پنیر و نفت به تلواسه افتاده است و نمی داند سر این ماجرا را چگونه به هم آورد که نه سیخ دمکراسی داخلی بسوزد و نه کباب چرب و چیلی اقتصادی. پنیر سفید دانمارک دارد ورشکسته می شود و امت اسلامی از این پس باید چای شیرنش را تنها با نان تافتون بلمباند. حماس برای عضله نشان دادن به جهان خارج پرچم دانمارک و نروژ را به آتش می کشد و دولت های عربی هم صادرات پنیر را قطع کرده اند. حکومت اسلامی خودمان هم که سرگرم اتم بازیست و به یک اعتراض متقیانه بسنده کرده است. گویا ترس برشان داشته که فردا در نشست های سران اروپایی یقه اشان را نگیرند. پشت ماجرا هم راست های مسیحی - که خط و ربطشان را از دستگاه مذهبی بوش می گیرند - پنهان شده اند. خلاصه آشوب و بلوای خوبیست برای کسانی که مشغول گرفتن ماهی از آب گل آلودند و نعل وارونه می زنند. ماجرا را وب لاگ بیلی و من بازتاب داده است.