پنجشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۷

تمدن

این گفتگوی تمدن ها درست مثل درگیری تمدن ها، پرت و پلایی بیش نیست. از کدام تمدن صحبت می کنی عمو؟ تمدن که کنفرانس گذاشتن و تلویزیون تاسیس کردن برای آرایش دیکتاتوری نیست. تمدن به کیسه پول و چماق و زور نیست که. تمدن یعنی احترام به گوهر انسان آزاد است و ربطی هم به دین که همواره نابود کننده تمدن ها بوده ندارد. تمدن یعنی آرزوی هر آن چه خود دوست میداری برای دیگران است. دادگریست و آزادی. کدام یک از این مشخصه ها را در خودتان می بینید که دم از تمدن می زنید؟ نظام های کنونی چه دخلی به تمدن دارند؟ نکند حکومت اسلامی را می خواهی به جای مدنیت جا بزنی؟ تمدن اعدام و شکنجه، تمدن سرکوب و پایمالی حقوق نیمی از جمعیت کشور، تمدن بی حقوقی کودکان و جوانان، تمدن فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا. تمدن که انرژی هسته ای نیست عمو. اگر یک بار در طول ریاست ات افسار یکی از قاتل های نویسندگان و روشنفکران را می گرفتی و مجازاتش می کردی می توانستی از تمدن هم دم بزنی. مگر چند سال به پیرایش سرکوب و استبداد نپرداختی؟ این تصاویر ابلهانه ای که به نام تمدن جا زده می شود و بعد شما خواهان گفتگوی با آنها می شوید چیزی نیستند جز پوششی بر همکاری برای غارت و چپاول بیشتر به خواب رفته گان . آرایش سرمایه و قدرت و مذهب.
تمدن هایی که بر سر تسلط به مواد خام و بازار کار ارزان و چنگ انداختن بر حیات اقتصادی جهان یکدیگر را پاره پاره می کنند و طبیعت و انسان را رو به نابودی می برند ، حالا تلویزیون هم به آقای عبا شکلاتی اهدا می کنند تا از تریبونش به ستایش تمدن بپردازد. مبارک است.

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

کله پوک

به چهره ده نمکی دقت کنید و حرفهای بی سر و ته او را بخوانید، به راستی جای این آدم در تیمارستان نیست؟ حکومت اسلامی را همین آدم ها اداره می کنند. تازه این ده نمکی هنرمند شان است وای به حال بی هنرهایشان. وای.

دوشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۷

بحران


این بحران عمیق اقتصادی که پشت اقتصاد جهان را خم کرده و عده ای از همه جا بی خبر را مات مبهوت نموده ، ریشه ای ژرف به درازای عمر سرمایه داری دارد. بحران در ذات این سازه ی اقتصادی است. تنها راه برون رفت گذار به نظام دمکراتیک تقسیم دادگرانه ثروت های بشری است. باید مارکس را کمی دقیق تر خواند و فهمید. همین.

جمعه، مهر ۲۶، ۱۳۸۷

صدای آزادی

از بیانیه ی شجاعانه کانون نویسندگان ایران ، علیه استبداد و در ستایش آزادی دفاع کنیم.

دوشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۷

خاتمی

باز شروع کرده اند به تبلیغات گسترده برای آقای خاتمی. ما ملت تا کی می خواهیم در چهارچوب این فریب اسلامی باقی بمانیم؟ خاتمی چه گلی به سر مردم ایران زد که دوباره می خواهید او را به ریاست خودتان انتخاب کنید؟ کارنامه او را کمی عمیق تر بررسی کنید تا دستتان بیاید که این هم یکی از آنهاست.

شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۷

محصص


اردشیر محصص هم رفت تا ما را با آثار ارزنده اش تنها بگذارد. آدم های کژ و مژ شده ای که گویی زیر بار ستم و استبداد در هم شکسته شده اند و اشکال مسخره ای به خود گرفته اند .مثل این که مهر فلاکت و سیه روزی بر پیشانی این آدم ها حک شده. جهنمی ناتمام که خودشان هم در ساختنش همکار و هم یار اند. ایران را می گویم .

جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۷

رنگارنک

کسی می داند که چرا این نوشته های ما گاهی درشت می شوند و گاهی ریز. البته بگویم که بلاگر پیام می دهد که کدهای HTML اشکال دارد. پاک ما را گیج کرده این بلاگر تخم سگ.

نوبلی ها

ژان ماری گوستاو لوکلزیو جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. برای من او نویسنده ای ناشناخته است و کتابی هم از او نخوانده ام. لابد کمیته انتخاب بهترین نویسنده کسی بهتر از او در این چهان پهناور ادبیات نیافته است. بد ندیدم که به این مناسبت از کسانی بنویسم که شایسته و بایسته این جایزه بودند اما هرگز آن را نگرفتند.

خورخه لوئیس بورخس (1986-1889 ) آرژانتین. شایعات می گویند به خاطر دیدگاه سیاسی اش مورد پذیرش کمیته انتخابی قرار نگرفت.

برتولد برشت (1956- 1898 ) آلمان. یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان تا کنونی تاریخ. ننه دلاور.استثناء و قاعده.

چوزف کنراد (1924-1857 ) انگلستان. خالق دل تاریکی.

گراهام گرین(1991-1828 ) انگلستان. رمان نویس. عامل انسانی، مرد سوم.

هنریک ایبسن(1906-1828 ) نروژ. خانه عروسک. دشمن مردم.

اوژن یونسکو(1994-1912) فرانسه-رومانی. کرگدن ها . شاه می میرد.

جیمز جویس(1941-1882)ایرلندی. اولیس.دوبلینی ها.

فرانتس کافکا(1924-1883)چک. مسخ. قصر.محاکمه.

ولادیمیر نابوکف(1977-1899 ) روسیه-آمریکا. لولیتا.

مارسل پروست(1922-1871 )فرانسه. در جستجوی زمان از دست رفته.

لئو تولستوی(1910-1835 ) روسیه. جنگ و صلح. آنا کارنینا.

مارک تواین(1910-1835 ) آمریکا. توم سایر.

کورت ونه گوت( 2007- 1922 ) آمریکا. مرد بی وطن.

گرترود استاین (1946-11874 ) آمریکا. سه زندگي.

آنتون چخوف(1904-1860 ) روسیه. سه خواهر. باغ آلبالو.

آگوست استریندبرگ(1912-1849) سوئد. اتاق سرخ. رقص مرگ.

ویرجینیا وولف(1941-1882 ) انگلستان.خانم دالووی. به سوی فانوس دریایی. امواج

امیل زولا(1902-1840) فرانسه. ژرمینال.

احمد شاملو (1304- 1379)ایران. ابراهیم در آتش. در آستانه

پنجشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۷

گلشیفته

آهای ملت وب لاگ نویس !
گل شیفته رفته که رفته، دمش گرم. شما هم بروید. اما جان مادرتان یک نگاهی هم به این فلاکتی که سرزمین پر گهر را فرا گرفته بندازید. برای جلوگیری از رفتن گلشیفته ها باید به این سیه روزی پایان داد. اگه شما رو هم ببرن بازجویی به جرم بازی در فیلم ، مگر در نمی روید. حال همه رفتن کسی نگفت چرا ، گیر دادید به گل شیفته؟

سه‌شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۷

خواب حجاب

ملت نمی دانم چرا گیر می دهند به ملا حسنی و جنتی و احمدی نژاد . یک نگاهی به این نوشته روشنفکر مسلمان ادبیات دان و بیاندازید تا حساب کار دستتان بیاید. چنان آب از لب و لوچه اش سرازیر شده که هذیانات خودش را در مورد حجاب و گره دادن آن به مسائل فرهنگی از یاد برده است.آن وقت می گویند چرا حکومت اسلامی سوار بر خر مراد است. این جماعت اگر پشت سر هر نقاب روشنفکری سنگر بگیرند سر آخر ذات مذکرشان مثل دم خروس از یک جایی بیرون می زند.

دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۷

هفت سالگی




چند روز است که وب‌لاگم وارد هفت سالگی شده است. روز 2 اکتبر 2002 بود که پس از چند روز ور رفتن با راه‌نمایی که حسین درخشان برای وب‌لاگ نویسی تهیه کرده بود توانستم نخستین نوشته‌ام را روی وب بگذارم. آن روزها اینترنت چنین فراگیر نشده بود. نه فیدبرنری بود و نه فرندفیدی، نه فیس بوکی بود نه توبیتری، نه فلیکر قاب عکس می داد و نه زبان گوگل این همه دراز شده بود. از هیاهوی وب 2 و وب 3 هم خبری نبود. هنوز مانده بود تا آرش کمانگیر بیاید و با آمارهای پیچیده و سنجیده گرد و خاکی راه بیاندازد. دانش ما از یاهو فراتر نمی رفت. با این حال وب‌لاگ نویسی مثل کشف ماشین چاپ بود. ذوقی داشت و حالی می‌داد. نوشته ای که منتشر می‌کردی ، بی صبرانه منتظر نظرات ملت می ماندی. کلیک شدن ارزش بسیاری داشت، یعنی یکی در آن سوی جهان دارد با تو همدلی می کند و یا دارد تو را نفد می کند. ما بودیم و بلاگر. سپس ترها پرشین بلاگ آمد. اسکای آمد. بلاگفا آمد. اما بلاگر با معرفت تر بود و هست. تنها نوشته ها را کوتاه می کرد که ذخیره گاهش پر نشود. اما این سرویس های وطنی وب‌لاگت را می خوردند و پاسخ‌گوی هیچ کسی جز سازمان اطلاعات حکومت نبودند. بعدها بلاگ رولینگ آمد. گویی خرگوش متحرکی بود که از کلاه شعبده بیرون آمده باشد. گوگل ریدر کجا بود که ضربه فنی اش کند؟

ذوق زده بودیم و نمی دانستیم که این حسین درخشان را وزارت اطلاعات مامور کرده بود تا نخست در هیبت مخالف و سپس یار جون جونی امام ، سرکارمان بگذارد و از مبارزه واقعی و رو در رو در کوچه و خیابان به پای کامپیوتر بکشاندمان و از هم جدایمان کند و دلمان را خوش کند به دوستان فیدی و گوگلی و مبارزه مجازی با حکومتی که وحشت را واقعی می پراکند.( البته هنوز مدرکی مستند در دست ندارم. تئوری توطئه است. اما تا نباشد چیزکی ملت نگویند چیزها. مگر سعید امامی هم دانش آموخته آمریکا نبود؟).

وب‌‌لاگ ها در آن دوره سیاسی بودند. سینا مطلبی بود. شبح بود. حسن آقا. بامداد. آذر بود و آیینه اش. زیتون.آذرنوش. آق بهمن. نوشی و جوجه هایش. سلمان. شادی شاعرانه که بهترین وب لاگ نویس قرن اخیر ایران است و کاپیتان هادوک که با مینی مال های زیبایش زندگی را زیباتر می کرد. پاگنده هم بود.خلبان کور که هواپیمایش همیشه سالم به زمین می نشست. روزگاری بود.

امروز ملت بیشتر سرگرم آموزش فتو شاپ در وب لاگ ها هستند. یا مشغول امضا جمع کردن برای نام خلیج فارس. به جای نقد حکومت وحشت ، یقه برای شعار : چو ایران نباشد تن من مباد و هنر نزد ایرانیان است و بس ، می درانند. گویا ایرانی هم برای ملت باقی گذاشته اند. ما ناف زمینیم.

از همه این ها بگذریم وب‌لاگ نویسی لذت های خودش را دارد. نخست فردیت دادن به خود وب لاگ نویس است و سپس باز کردن فضایی دمکراتیک که هر کسی از ظن خود می تواند یارش شود. اندیشه اش را بازگو کند. حرف دلش را بزند. از این ها مهم تر با اندیشه دیگران آشنا شود. روامداری، نقد و گفتگو را بیاموزد. وب لاگ سنگ صبور هم هست . می توان درد های دلت را بگویی . وب لاگ گوش می کند بی آن که حکم صادر کند.

وب لاگ اعتیاد مدرن است ، رهایی از دستش دشوار است.