جمعه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۹

بسته هسته ای

حکومت اسلامی سال هاست که مردم ایران را با وعده های هسته ای فریب می دهد. قدرت اتمی شدن قافیه تمام پرت و پلا گفتن های این چند سال احمدی نژاد بوده. با وجود تمام کمک های بلاعوض غرب و به ویژه دولت حاج آقا بوش- که هر روز عربده تحریم حکومت اسلامی را می کشید و لشگر برای احمدی نژاد جمع می کرد- حکومت اسلامی در این زمینه هیچ غلطی نکرد. در این سال ها حکومت اسلامی خرما را خورده بود و با هسته اش بازی می کرد و در حین بازی، ملت را به خاک سیاه می نشاند. از آن حس ناسیونال اسلامی هم پوسته ای بیش نمانده که خلاصه می شود در رژه رفتن های سپاه پاسداران با موشک های حلبی که به درد گول زدن کسانی می خورد که پیشاپیش خودشان را فریب داده اند.

در این چند سال غرب برای نگه داشتن حکومت اسلامی روزی دو تا بسته هسته ای به حکومت اسلامی ارائه می داد و به ریش ملت می خندید. حالا باید خامنه ای و احمدی نژاد بسته بدهند، هسته پس بگیرند. آن هم از برزیل و ترکیه.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۹

نامه بی پاسخ محمد و محمود

روانبخش نامه‏ هاي احمدي‏ نژاد را به نامه هاي پيامبر تشبيه كرد.

این آقای روان پخش مگر نامه های پیامبر را دیده است و یا خوانده که منزلت حضرت محمود احمدی نژاد را پایین می آورد. هم مرکل و هم اوباما اعتراف کرده اند که نامه های حضرت محمود آن قدر با محتوا و فلسفی و علمی و عشقی و اجتماعیست که نه تنها خودشان بلکه پدرجدشان که هگل و مارکس و آبراهام لینکلن باشد، قادر به پاسخگویی نیستند. این روان پخش چه ابله نادانیست که شکوه باستانی رئیس جمهور محبوب را دست کم گرفته. کار کار صهیونیست هاست. والا به خدا!

تندیس ها رو این دزدیده

دبير ستاد برزگزاري مراسم ارتحال امام (ره) در سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران گفت:
به‌مناسبت سالگرد ارتحال امام خميني (ره) از تنديس امام در ميدان امام خميني (ره) پرده‌برداري مي‌شود.

ملت دارد در به در دنبال تندیس های دزدیده شده می گردد. جماعت بی خود وقت خودتون رو تلف نکنید. تندیس ها رو آب کردیم تا تندیس امام رو از اون در بیاریم.این جا مملکت امام زمانه نه چارتا شاعر و نویسنده ضد اسلام و مسلمین. والا به دست بریده امام خامنه ای!

دوشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۹

جای خالی فرزاد

خبر را که شنیدم مات و مبهوت ماندم. گویی صحنه ی اعدام ها را پیش تر  در  خیالم دیده ام و حالا این صحنه ها واقعی شده اند. مثل همیشه اول باور نمی کنی اما با کمی تامل در می یابی این نخستین بار نیست که استبداد و دیکتاتوری در این میهن داغ دیده فاجعه می آفریند. این دایره ی لعنتی کشتار تا تو به یاد داری همین گونه بر مدار خون گشته و کینه و نفرت آفریده است. آری این نخستین بار نیست.

فکر کردن به صحنه ی اعدام دزدکی و ناجوانمردانه فرزاد کمانگر و آن چهار تن دیگر دل هر انسان با شرفی را به درد می آورد. تصور کفتارهایی که با لذت دینی این پنج جوان اسیر را به دار می کشند، انزجارآور و نفرت برانگیز است. این ماموران معذور که در مکتب آیت الله ها مشق آدم خواری کرده اند، نمادهای واقعی و بی چون وچرای حکومت اسلامی هستند. نماد حکومتی که نهایت وحشی گری و بربریت جهانیست. حکومتی که شالوده اش بر شکنجه، اعدام، خون ریزی و تحقیر و توهین انسان  بنا شده است. حکومتی که هر گونه حقوق ابتدایی را از مردم گرفته و با خرافات، سالوس و زهد و ریا بر آنان ستم می ورزد.

مامورانی که جان فرزاد و رفقایش را گرفتند، تربیت شده جامعه ی اسلامی هستند. جامعه ای که در آن زنجیر، قمه و سینه زدن صواب و خودآزاری و دگر آزاری موجب خشنودی خداوند می شود. جامعه ای که در روز روشن و در برابر چشمان هزاران بیننده خودآزار و دگر آزار مجرمان را به دار می کشند و یا سنگسارشان می کنند. این گونه رویدادها در هر کشور دیگری به سرنگونی حکومتش ختم می شد ، اما ما سی سال است داریم این ها را تحمل می کنیم و تازه پس از سی سال خونریزی می خواهیم آن ها را اصلاح کنیم.

حکومت اسلامی خامنه ای این کردارهای جنایتکارانه را تشویق می کند و به این جانوران وحشی مدال هم می دهد. آزار و سرکوب شهروندان حرف نشنو و اطاعت نکن لازمه نگهداری قدرت مطلقه ولایت فقیه است. قدرت جهنمی که نه از اراده مردم بلکه از دروغ، جهل و مزخرفات دینی توان می گیرد. این سرکوب عریان در ذات استبداد مذهبی است و با نصیحت و پند و اندرز دگرگون نمی شود.

مردمی که سی سال است دارند با ذهن و زبان خودآزار و دگر آزار آموزش و پرورش می یابند و فرهنگ سرکوب و اعدام به بخشی از زندگی روزمره آن ها تبدیل شده بی شک همین رفتار خشونت آمیز را با حکومت اسلامی خواهند داشت. آیا مادر فرزاد کمانگر و یا ده ها هزار خانواده ی داغدیده کینه و نفرت خود از حکومت اسلامی را فراموش می کنند؟ بدبختی این است که این دایره ی فلاکت، ویرانی و نیستی هماره تکرار می شود و راهی برای تنفس عشق،خرد، دمکراسی و آزادی انسان ایرانی نمی گذارد. افسوس!