سه‌شنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۸

نژادپرستی ناب محمدی

حالم را به هم زد. دوست داشتم روی چهره ی این آدم بالا بیارم. فخرفروشی تهوع آور آدمی که قرار است خبرنگار باشد. همین کله پوک های حزب الهی هستند که به ما نق می زنند که چرا در انتخابات احمقانه اشان شرکت نمی کنیم. اگر در کشوری قانون دار این حرف ها را می زد خشتکش را در می آوردند. وقتی رهبر اصلاحات و اسطوره انتخاباتی سی ساله حکومت درباره مردم جوک می گوید ، از طرفدارانش چه انتظاری می توان داشت.

جمعه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۸

جل الخالق

احمدی نژاد :

برخلاف میل برخی افراد می گویم که ایران باید جهان را مدیریت کند.

این آدم یا احمق است یا کلاه بردار و شعبده باز و یا مردم را گوسفند می بیند. شاید هم تمامی این ها را یک جا در خودش دارد. موجود غریب و شگفت انگیزیست. هر چند هزار سال یک بار این جور پیامبری ظهور می کند. از بخت بد نصیب ما شده.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۸

ما آدم هستیم یا برگه رای؟

شرکت در انتخابات یعنی پذیرش حکومت اسلامی. پذیرش حکومت مساوی با گردن نهادن به قانون اساسی، ولایت فقیه، شورای نگهبان، شورای تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبره گان، دستگاه امنیتی، زندان، شکنجه و اعدام های روزانه در ایران است. شرکت در انتخابات دگرگونی پایه ای و حتی رفرمی سطحی در نظام اسلامی به وجود نمی آورد. دوره های پیشین انتخابات ریاست جمهوری شاهد این مدعایند. انتخابات در راستای پذیرش خواست عمیق مردم ایران یعنی دگرگونی ریشه ای در ساختار حکومت و قوانین آن  نیست. این انتخابات تنها در جهت پیش برد سیاست های خارجی و آرایش چهره بیرونی حکومت و سیاست های اجرایی آن است. ربطی به داخل کشور و شرایط فلاکت بار زندگی اکثریت مردم ایران ندارد. این انتخابات که با نهایت تقلب و در راستای خواسته ولایت فقیه پیش می رود، رئیس جمهورش پیش از انتخابات توسط رهبر برگزیده شده است. این که چه کسی را برای دوره بعد انتخاب خواهند کرد بستگی به سیاست های خارجی حکومت دارد. اگر انتخاب رفسنجانی برای بازگذاشتن دست آقازاده ها و نان خورهای حکومت جهت غارت ثروت های ملی و پرکردن کیسه های پولشان به قیمت فقر و فلاکت میلیون ها ایرانی بود، انتخاب خاتمی اما برای سرپوش نهادن و آرام کردن خشم مردمی بود که جانشان به لبشان رسیده بود و هر آن بود که به شورش علیه نظم موجود دست بزنند. خاتمی با وعده های توخالی آتش خشم مردم را فرونشاند و حکومت را به ثبات نسبی رساند. احمدی نژاد آمد تا با عربده های بی پشتوانه و لاف و گزاف های خود جنگ حکومت با جهان را به بیرون از مرزهای کشور ببرد و در داخل هم مردم را به صبر و انتظار دعوت کند و دشمنان خیالی را به آنها نشان دهد که ایران را محاصره کرده اند و مردم باید بیایند پشت حکومت و برای بمب ملی اسلامی از آن پشتیبانی کنند. این حقه تاریخی بسیاری از روشنفکران ملی گرا را به دنبالچه های احمدی نژاد مبدل کرد.

امروز مردم بیش از هر زمان دیگری خواستار بهتر شدن وضعیت اقتصادی خود هستند. جوانان و به ویژه دانشجویان و زنان خواهان دگرگونی ریشه ای و آزادی های اجتماعی و سیاسی اند. بگیر و ببند های حکومت هم چنان ادامه دارد. کشاندن مردم به پای صندوق های رای با کیسه سیب زمینی و کمک های نقدی چندان کارساز نیست. اگر چه در انتخابات حکومتی، مردم مسخره ای بیش نیستند، اما حکومت مجبور است برای بازار گرمی چند تن از افراد خودی را که هنوز منفور مردم نشده اند به میدان بفرستد تا هم تنور داغ شود و هم به جهان خارج نشان دهد که دمکراسی کامل برقرار است. شرکت نکردن در انتخابات البته به این معنا نیست که در برابر آن خنثی باشیم. ما می توانیم با روی دایره ریختن سوابق کاندیداها و برگزاری نشست هایی در باره انتخابات در دانشگاه ها و مراکز فرهنگی به افشاگری در مورد ذات غیر دمکراتیک انتخابات بپردازیم. پرسش های افشاگرانه دانشجویان از موسوی و نقش او در قاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی شاهد خوبی در این زمینه است.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۸

خون کم رنگ حسین درخشان

رکسانا صابری که به ناحق دستگیر و زندانی شده بود با اشاره وزیر امور خارجه آمریکا- خانم کلینتون - و با وساطت سوئیسی ها آزاد شد. هیچ کس نفهمید جرم او چه بوده و چرا دستگیر شده بود. کسی هم نفهمید چرا آزاد شد؟ مردم ایران شهروندان اسیر و زندانی در کشور خودشان هستند. آنها نه به اطلاعات دسترسی دارند و نه می توانند این اطلاعات را شخصا از طریق اینترنت و یا رسانه های دیگر به دست آورند.

حسین درخشان شهروند درجه دوم همین کشور است. اگر رکسانا به انتقاد از حکومت و توطئه علیه آن محکوم شده بود، حسین درخشان نزدیک به دو سال در حال تعریف و تمجید از حکومت و تبلیغ و پروپاگاندا برای خامنه ای و احمدی نژاد بود. رکسانا چون پشتیبانانی گردن کلفت دارد، سبیل حکومت را می چرخانند و مجبورش می کنند که برخلاف خواسته اشان او را آزاد کنند. حسین درخشان کسی را ندارد. دل به احمدی نژاد و خامنه ای خوش کرده بود که پوچ از آب درآمدند. هنوز هم با توجه به فرمان احمدی نژاد مبنی بر بررسی پرونده رکسانا و حسین درخشان کسی تره برای حسین خرد نمی کند. برخورد دوگانه به پرونده این دو نفر نشان از وضعیت فلاکت بار و ضد بشری دم و دستگاه حقوقی و قضایی حکومت اسلامی دارد. برادران رفیق دوست 123 میلیارد از ثروت عمومی را مثل آب خوردن بالا می کشند و کسی تخم اشان را نمی گیرد، اما بدبخت بینوایی که از روی ناچاری چند لیتر روغن دزدیده انگشتانش را قطع می کنند.

حسین درخشان در دست این سیستم ستم گر و نامردمی اسیر است. هنوز کسی خبر درستی از سرنوشت او ندارد. بر تمامی وب لاگ نویسان و آزادی خواهان ایرانی است که با فریاد کشیدن بر سر این سیستم ضد بشری خواهان آزادی هر چه سریع تر او   بشوند.

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۸

گه گیجه

با وجود چنین گل های سرسبدی هم کشورم دچار گه گیجه شده و هم خودم.