جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶

نیسان

داشتم یه ویدئو توی تیوب نگاه می کردم که برخوردم به این مدل جدید ماشین نیسان که اسمش را گذاشته اند قشقایی. برایم جالب بود. متن هایی که در گوگل پیدا کردم حکایت از این داشت که کیفیت این ماشین در بیابان و شهر و مقاومت و استحکامش در برابر سرما و گرما باعث گزیدن این نام بوده. چه کارهایی که نمی کنند این ژاپنی های کاسب. برای جهانی کردن نام قشقایی چیزی از این بهتر پیدا نمی شد.

سه‌شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۵

نوروز


پرنده گفت : « چه بوئی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»
فروغ


آری باز بهار آمد تا با خود حس زیستن و امید و شادی را بیاورد. باز بهار آمد تا اندوه و درد را در ما بیدار کند. اندوه سال های سپری شده ، اندوه یاران از دست رفته ، اندوه برای آزادی که در غل و زنجیر مذهب و سنت به بند کشیده شده است. درد فقر و فلاکت مردم سرزمینی که بر روی ثروت ، بی نان شب می خوابند. آری باز هم بهار آمد تا اندوه و شادی را با هم بیاورد. شادی برای امیدی که در دل زنان و جوانان میهن مان می جوشد. اندوه برای زنان و معلمان و دانشجویانی در بندی که استبداد را به چالش فرا خوانده اند. شادی برای بیداری مردم. اندوه برای مبارزانی که در خاوران و دیگر گورستان های بی نام در خاک فرو خفته اند و شادی برای آن که آرمان های آنان : آزادی، دادگری و برابری هم چنان خواست اصلی مبارزانی است که در تمامی عرصه های کار و فعالیت اجتماعی برای سرنگونی استبداد تلاش می کنند. بهار همواره نشان نوزایی انسان و طبیعت بوده است و در هر گردش خود به ما یادآور می شود که از پای در نیائیم و دست از آرزوی خود برای جهانی بهتر و انسانی تر بر نداریم. از همین جا به تمام انسان های درست کردار و درست گفتار و درست پندار سال نو را شادباش می گویم و برای همگی آرزوی خرمی، خجسته گی و استواری دارم. نوروزتان خجسته و بهارتان سرسبز باد !

دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۵

پاسخی بی پاسخ

آزاده فرقانی نقد بسیار انسانی و به دور از هرگونه پیش داوری بر نامه فرح پهلوی گذاشته گذاشته است پاسخی که بی شک فرح خانم هیچ پاسخی بر پرسش هایش ندارد. این ها هنوز فکر می کنند که ملت مانده اند معطل تا جماعت غارتگر بیایند و دوبار حاکم شوند. زهی خیال باطل. ایران آینده را همین آزاده های می سازند که در مبارزه با استبداد اسلامی آب دیده شده اند. رهبران جنبش های مردمی آینده این ها هستند. فرح خانم فکر می کند خودش و پسرش با اعلامیه دادن از راه دور ملت را منقلب خواهند کرد. دم آزاده هم بسیار گرم.

جمعه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۵

پسا درخشان ایسم

حسین درخشان سال هاست که دچار پریشان گویی ست. او در تمام عمر وب لاگ داری اش همواره از نظام جمهوری اسلامی دفاع کرده و به مخالفان آن تاخته است. اما نوشته های اخیر او مرز تازه ای را در مقوله پرت و پلا گویی باز کرده است. او به سال پنجاه هفت برگشته و کیانوری و فردید را در هم آمیخته و ترکیبی خنده دار ساخته است که با واژه های از معنی تهی شده ای مثل ساختارباوری و یا پسا ساختارباوری و پسا استعماری آنها را پیرایش می کند. تمام بالا و پایین پریدن این شاگرد نمونه مدرسه آخوند پرور نیکان ، برای اثبات مرشدی امام خمینی و بچه مرشدی خودش است. او تازه کشف کرده که خمینی ساختارشکن و قهرمان خلق های جهان است. چیزی که حزب توده مدال افتخار کشف اش را در سال پنجاه هفت به گردن انداخته بوده است. درخشان آدم صادق و ساده ای نبوده و نیست. و گرنه این وارو زدن ها را به حساب ساده گی او می گذاشتیم. حسین درخشان می داند که ارکستر سرمایه داری بین المللی جمهوری اسلامی را با پا می زند و در همان حال دو دستی به سوی خود می کشاند. حسین درخشان حس بویایی خوبی دارد و می داند که شنل شعبده اش را باید به کدام چوب رختی بیاویزد. خودخواهی و عشق شهرت این آدم را به روزی انداخته است که با شامورتی بازی می خواهد تاریخ را به عقب بازگرداند. این آدم به ما می گوید که حسین شریعتمداری، لاجوردی ، سعید امامی و رهبرشان امام خمینی تاریخ را دوباره نوشته اند آن هم با قرائتی پسا ساختارنگرانه و پسا استعماری. این شعبده باز دیر به دنیا آمده ما را رجوع می دهد به سخنرانی های سعید امامی. باطبی را خائن و آلت دست آمریکا می داند و حکم قتلش را صادر می کند. حتی به همپالکی های خودش هم رحم نمی کند. تا دیروز با ماموران ریز و درشت حکومت اسلامی که در خارج کشور به رسانه داری سرگرم اند دستش در یک کاسه بود حالا نعل وارونه می زند و به آنها می تازد، گویا دارد رد گم می کند. درخشان فکر می کند مردم ایران گونی سیب زمینی هستند که در زیر کلمه « همه با هم » خمینی وحدت کلمه پیدا کرده اند و دارند خوانش نوینی از پست استراکچرالیسم( فارسیش را نمی گوید که ما را به ترساند) ارائه می دهند. لابد باید مدال این خوانش نوین را نخست به گردن حافظ اسد و قذافی و صدام حسین و ملا عمر بیندازیم سپس به گردن قهرمان آقای درخشان.
او در یک ژست فیلسوفانه می نویسد : « پست‌کلنیالیزم زاییده‌ی پست‌استراکچرالیزم است و از این رو به خودش اجازه می‌دهد که ارزش‌های «جهان‌شمول» (Universal values) را که بر اساس روایت مسلط (Meta-narrative) ساخته می‌شوند، به چالش بگیرد و تعریف و برداشت خودش را از دنیای بیرون ارایه بدهد.»
بر اساس این نظر مشعشعانه و درخشان هیتلر ، پول پوت ، استالین ، طالبان ، بن لادن و حتی آقای بوش در زمره پست استراکچرالیسم ها قرار می گیرند. البته خمینی در راس همه این ها قرار دارد و برای همین قهرمان تازه کشف شده آقای درخشان است. این حضرت همه چیز دان از یک سو می گوید : «جمهوری اسلامی از معدود کشورهایی در کل دنیا است که در پارادایم پست کلنیالیزم طراحی شده است، البته بدون اینکه طراحانش الزاما به آن آگاه باشند. » بعد بدون این که به این جمله خودش فکر کرده باشد - چون ایشان با فکر کردن میانه خوبی ندارد- این عبارت بی معنا را می آورد که پایه نظریات سرهم بندی شده را به باد می دهد: « روح اله خمینی نخستین مسلمانی است که جرات این خوانش پست کلنیال و پست استراکچرالیست را نه تنها در تئوری دارد، بلکه در عمل هم امکان‌پذیر بودن آن را نشان می‌دهد و با ويژنی استثنایی حکومتی را معماری می‌کند که هم جمهوری است و هم اسلامی ...»
آقای درخشان گل بود به سبز نیز آراسته شد. او سال هاست که به بهانه های گوناگون به اپوزیسیون رژیم اسلامی می تازد و همه را جاسوس آمریکا می خواند، حالا برای ترهات خود بهانه تئوریک هم بافته است. درخشان وب لاگش را به محلی برای آدم فروشی تبدیل کرده و مرتب به لو دادن نیروهای مخالف سرگرم است. درست عین برنامه هویت و پاپوش دوختن سعید امامی و حسین شریعتمداری برای مبارزانی که قربانی قتل های زنجیره ای شدند. درخشان حتی به شیرین عبادی و گنجی و تحکیم وحدت هم می تازد. یعنی با کوچک ترین انتقاد ملایم به حکومت ولایت فقیه نیز مخالف است و صاحبان انتقاد را آمریکایی و مزد بگیر می داند. البته آقای درخشان می داند دارد چکار می کند. او با این حرکت خود خاک در چشم مردم می پاشد و آنها را به پشتیبانی از احمدی نژاد ترغیب می کند.، درست کاری که دستگاه تبلیغاتی بوش انجام می دهد. او از مردم می خواهد که دست بسته تسلیم حکومت شوند و منتظر بمانند تا انقلاب مهدی بشود و حکومت اسلامی را به سوی دمکراسی رهنمون کند. او با هرگونه تلاشی برای مبارزه با بی عدالتی و استبدادی که در جریان است، مخالفت می کند و به حکومت اسلامی دستور سرکوب آن را می دهد. البته این قصه امروز نیست . این آدم همواره به جنبش چپ و جنبش پناهندگان و نیروهایی که برای دمکراسی و آزادی در ایران تلاش می کنند حمله و برای حکومت اسلامی خوش رقصی کرده است. مهم نیست که درخشان از روی مزدوری و یا بلاهت به تبلیغ برای خمینی و حکومت اسلامی سرگرم است . مهم این است که او دارد برای رژیمی که قاتل هزاران جوان ایرانی است مشروعیت می بافد و در خارج بلندگوی آنها شده است. نیروهای اپوزیسیون که سرشان را زیر برف کرده اند باید به خودشان بیایند و دست شیادان این چنینی را رو کنند.

پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۵

روز زن


زنان ایران در حالی به پیشواز هشتم مارس روز جهانی زن می روند که حکومت اسلامی در برابر ابتدایی ترین خواسته های آنان به زندان و سرکوب متوسل می شود. زنان ایران که در طول سال ها مبارزه با قوانین ارتجاعی و ضد بشری حکومت اسلامی تجارب گران بهایی کسب کرده اند ، تا رسیدن به جامعه ای آزاد و عاری از قوانین نابرابرانه و مردسالارانه از پای نخواهند نشست. حمله به همایش های زنان، دستگیری و زندانی کردن، شکنجه ، آزار و محروم کردن آنان از کار و تحصیل تا ابد نمی تواند ادامه داشته باشد. زنان ایران می خواهند هم چون همگنان خود در کشورهای دیگر از حقوق شهروندی برخوردار شوند. در حکومت اسلامی زنان زائده مردان و پسران خدا هستند و تنها در سایه مردان تعریف می شوند. دیر یا زود زنان ایران به این ستمگری مذکر اسلامی خط پایان خواهند گذاشت.
درود بر شیرزنانی که در زیر سر نیزه عسس ها و داروغه های بارگاه خلافت ولایت فقیه، تمامیت حکومت اسلامی را به چالش فرا می خوانند. درود بر آنان و روزرشان گرامی و خجسته. اگر این شیرزنان نبودند بشر هم اکنون در غارها به سر می برد.