چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۹

ما مردم گمشده

مانند گمشده ها نمی دانیم کجا هستیم. مجبوریم کثیف ترین، بی رحم ترین و زشت ترین حکومت تاریخ بشریت را تحمل کنیم و جیک هم نزنیم. چون کودکان ترس زده در بن بست اسلام گیر کرده ایم و تنها در دل درون خودمان با وحشت بر او لعنت می فرستیم. کابوسی که هر روز با چشمان باز و پر هراس مجبور به دیدن آنیم.

شنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۹

بساط اعدام را جمع کنیم

کار روزانه ما ایرانیان درون و برون مرزی شده است صدور بیانیه در دفاع از زندانیان سیاسی، اعتراض به حکم اعدامی که بزودی اجرا می شود و یا محکوم کردن اعدام سیاه بختانی که طناب را بوسیدند و رفتند. این دور سیاه سی سال است که ادامه دارد و گویا پایانی بر آن نیست. اگر ما ایرانیان با هر عقیده و مرامی که داریم نیروهایمان را یک کاسه می کردیم و خودخواهی و منم زدن را پشت در می گذاشتیم، حال و روزمان این گونه نبود. نسل رهبران سیاسی دوران انقلاب - از هر گروه و حزبی که باشند- در سایه ی تحولات این سی سال نه تنها رشدی نداشته اند که به فساد حکومت اسلامی آلوده شده اند. دیگر امیدی به آن ها نیست. جوانان و به ویژه دانشجویان باید با فاصله گرفتن از این رهبران کپک زده و با پشتکار و خلاقیت خودشان طرحی نو دراندازند و ایران را از شر این حکومت رها سازند. نیروهایمان را روی هم بگذاریم و با امید به آزادی و دمکراسی  و با به کار بردن روش های انسانی بساط حکومت اعدام را جمع کنیم. التماس و صدور بیانیه کارساز نیست.

سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۹

اعتماد به نفس یا خوش خیالی

 

جعفر پناهی به شش سال تعزیری، بیست سال ممنوعیت فیلمسازی و فیلمنامه نویسی، و ده سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.

یعنی حکومت اسلامی می خواهد بیست سال دیگر حاکم باشد. اعتماد به نفس است یا خوش خیالی؟ هیچ کدام ! پر رویی مطلق است.

شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۹

ستاره داوود بر بام اسلام

پس از سی و چندی سال حکومت اسلامی با همکاری گوگل ستاره داوود را بر بام فرودگاه مهرآباد کشف کرد. این پرده براندازی شگفت انگیز و رازآمیز خشم امت اسلامی را برانگیخته و برادران خداترس را به تب و لرز دچار کرده است. یکی نیست بگوید در کشوری که اقلیت یهودی دارد و صاحب نماینده در مجلس اسلامی هم هست، چرا نباید نشانی از آن ها بر بام بنایی که تنها از آسمان دیده می شود، نقش بسته باشد؟

هنگامی که رهبر امت اسلام پرست با هواپیمای فرانسوی و با کبکبه و دبدبه بر زمین این فرودگاه فرود آمد، ستاره شش پر را ندید؟ سی سال است که برادران بسیج و سپاه از این فرودگاه به سراسر جهان سفر کرده و از پشت تریبون سازمان ملل قتل و عام یهودیان در جنگ دوم جهانی را انکار کرده اند، کور بودند که نشان آن ها را بر بام فرودگاه ندیدند؟ شاید فرودگاه خمینی را برای همین ساخته اند که خدای ناکرده چشم برادران به این ستاره نیفتد؟ یا نکند گوگل جای امام های غیب گو را گرفته است؟

آقایان اسلام پناه مگر از موسی پیامبر یهودیان در کتاب مقدستان به نیکی نام برده نشده ، که حالا نشان مذهب او خشم شما را برانگیخته؟  جان مادرتان این نقش بی زبان را انگیزه خوراک سازی تبلیغاتی برای مصرف داخلی نکنید. زشت است. مگر برادران سراسر ایران را مسجد نکرده اند؟ دست کم حق داشتن این ستاره کوچک را برای اقلیت یهودی نگه دارید.

داستان سازی نکنید و آتش بیار معرکه نشوید. این کشف گوگل و خشم بی موقع شما مضحکه جهان شده است. این نقش ساده هیچ گناهی ندارد. سی و چند سال است که آن جاست، بگذارید همان جا بماند. تا حالا گردن هیچ مسلمانی را که از زیرش رد شده له نکرده از این پس هم نخواهد کرد. با جنجال آفرینی آخوندی دل یهودیان را که تا کنون در کنار شما ایستاده اند نشکنید. حساب ملت ها از دولت ها جداست. این در مورد حکومت خودتان هم صادق است.

پنجشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۹

اشک ریزان بی پایان

هی اشک می ریزیم. ناله می کنیم. هر روز حکومت فاجعه ای می آفریند و ما اشک می ریزیم و اینترنت را با اشک هایمان لبریز می کنیم.  دیروز برای شهلا جاهداشک ریختیم و فردا هم لابد برای دیگران. تا کی می خواهیم گریه کنیم و توی سرمان بزنیم؟ آیا زمان آن نرسیده که با فریاد بر سر این حکومت الدنگ، مثل سال گذشته نگذاریم آه خوش از گلویشان پایین برود؟ این چماق برافراشته از درک هرگونه صلح جویی، مسالمت و مهربانی عاجز است، تنها باید توی سرش زد. همین.

یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۹

فتنه‌های پیچیده‌ یا انقلاب مردم

فتنه‌های پیچیده‌تر در راه است. این گفته من نیست، سخن سردار بزرگ آدم خواران بسیج است که با زبان ساده می گوید : موج های بزرگ اعتراضات در راه است.

اعتراض و ضدیت با حکومت اسلامی یعنی فتنه. تا حالا چپ و منافق فتنه می کردند، اما امروز مردم فتنه گر شده اند. خامنه ای، جنتی ، خاتمی و مصباح و لاریجانی ها هم همین عربده ها را می کشند. روزگارشان سیاه شده و همین روزهاست که به جان یکدگر بیفتند. مردم باید قدرت خودشان را باور کنند. این سرنگونی را سر باز ایستادن نیست.

شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۹

خط امام چیست؟

این روزها راست و چپ حکومت اسلامی چپ می روند و راست می آیند و امام امام می کنند. همه و از هر سو هر پرت و پلایی که می خواهند به خورد مردم بدهند آن را وصل می کنند به ناف خط امام. خط امام چیست :

خط امام اعدام بدون دادگاه و دادخواه در سی سال گذشته است.

غارت و چپاول ثروت و دارایی های ملی و مردمی به نام بیت المال و بنیاد شهید و مستضعف و جهاد و صندوق قرض الحسنه و هزاران نهاد دزد پرور دیگر.

شکستن قلم روشنفکران، سانسور،خفقان، تعقیب، دستگیری، زندانی کردن، شکنجه و اعدام هزاران هزار جوان مخالف خط امام.

کودک آزاری، تبعیض جنسی،تبعیض دینی و عقیدتی و سرکوب تمامی افکار غیر خط امامی.

نابودی دستاوردهای مبارزاتی زنان و بردن آن ها به زیر چادر و روسری به ضرب چماق و توسری.

نابودی تشکل های صنفی و سیاسی و اجرای قوانین ضد کارگری به سود آخوندیسم کارفرمایی.

بنیان گذاری بسیج و سپاه پاسداران که حتی به قوانین حکومت استبدادی خودشان هم گردن نمی گذارند.

نابودی دستاوردهای دانش و هنر و جایگزینی حج، روضه، نوحه، عزاداری و خرافات کثیف به جای آن ها

نابودی شادی، موسیقی و رقص و جای گزین کردن گریه و زاری.

به زیر خط فقر بردن اکثریت مردم ایران و به ثروت رساندن آخوندیسم تبهکار( جامعه توحیدی شیعیی)

اگر چه این سیاهه سر دراز دارد و خودتان صد در صد می توانید ده ها مورد دیگر نام ببرید، اما همین ذره عمق فاجعه خط امام را روشن می کند. بعید می دانم که بشود یک نکته مثبت در این خط ویرانگر و ضد بشری نشان داد.

نمی دانم موسوی و کروبی چه اصراری دارند که خودشان را به این خط می چسبانند و لابد احمدی نژاد و خامنه ای را خارج از این خط؟ هر چند خامنه ای خودش خط دار است و خط امام را به تخمش هم حساب نمی کند.

چهارشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۹

سکینه محمدی و چوپان های دروغگو

سکینه محمدی خواسته یا ناخواسته به نماد مبارزه انسان گرایان در سر تا سر جهان علیه سنگسار و قوانین بربرمنشانه دینی مبدل شده است.

پس از اعتراضات مردمی یک سال اخیر حکومت اسلامی برای زهر چشم گرفتن از زنان و نشان دادن قدرت خود، بساط سنگسار را دوباره به راه انداخت و اعلام کرد که می خواهد سکینه محمدی را سنگسار کند. این خبر موجب اعتراضات گسترده جهانی علیه بربریت اسلامی شد و بارگاه ولایت فقیه را وادار به دروغ گویی و پس نشینی واداشت. احمدی نژاد مثل همیشه پشت تریبون چاخان پراکنی رفت و پخش این خبر را به دشمنان اسلام و نظام نسبت داد. در ایران اما سازهای دیگری زده می شود. خانواده سکینه مورد آزار حکومت قرار می گیرند و آن ها را تهدید می کنند که از افشای دروغگویی حکومت دست بردارند. سکینه بخت برگشته به ابزار بازی ولایت فقیه با افکار عمومی جهانیان مبدل شده است. هر چند گاهی آخوندکی از گوشه ای به میدان می پرد و جار می زند که سکینه باید اعدام شود، سکینه باید سگنسار شود و روز بعد از تریبون های رسمی رد می شود. سکینه در این بازی تنها نیست. سی سال است که حکومت اسلامی دارد با تمام مردم ایران و جهان بازی می کند. انتهای این بازی به جایی می رسد که یا گرگ یا مردم و یا گوسفندان، چوپان دروغگو را از میان بردارند. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.

چهارشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۹

دراز لقمه یا ساندویچ

من نمی دانم این فریدون جنیدی عزیز در شهر کورها دارد دنبال چه کسی می گردد؟ کشوری که دکترش بشود احمدی نژاد و حداد عادل، بیش از این چه انتظاری می توان داشت. همه می دانند که این فرهنگستان زبان فارسی پر از مفت خورهای یک شبه دکترشده است. از نسل زبان شناسان و ادیبان کسی در ایران باقی نمانده. خودت هستی و چند تا انگشت شمار که نه قدرت اجرایی دارید و نه تریبونی که صدایتان را به گوش مردم برسانید. خودتان را ناراحت نکنید. در میانه این همه رنج و درد و فقر و فلاکت بگذار اگر ساندویچی هم گیر گرسنه ای افتاد آن را « دراز لقمه » بنامد. کاش در واقعیت هم لقمه های مردم کمی درازتر می شد.

دوشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۹

فاجعه حکومت اسلامی

خامنه ای یک بار گفته بود که جنگ با آمریکا را باید به بیرون از مرزهای کشور بکشانیم. یعنی برای حفظ نظام و سرکوب نارضایتی های مردم، بحران با غرب را همواره تازه نگهداریم. برای ادامه بحران حکومت اسلامی به شریک نیاز داشت و این شرکا را تنها می شد با پول خرید. از همان ابتدای حکومت و در دوران خمینی یارگیری آغاز شد. این فاجعه سرکوب در درون و بحران آفرینی در بیرون مرزها تا به امروز ادامه داشته و به قیمت فقر و سیه روزی مردم ایران ادامه خواهد داشت. فرستادن شمش های طلا برای حماس و چمدان های پول برای شرکای افغانی، سوری، لبنانی و … در همین راستا است. سفر احمدی نژاد به لبنان و حضور در کنار مرزهای اسراییل چیزی نبود جز گرم نگه داشتن این تنور خانمان سوز. احمدی نژاد با سفر به لبنان دست به تحریکاتی زدکه هم برای خودشان آب است و هم برای غرب و زرادخانه هایش نان. سی سال است  هر روز می شنویم که آمریکا و اسراییل می خواهند به ایران حمله کنند. این بحران ساخته گی - که حکومت اسلامی و غرب دانسته به آن دامن می زنند- نتیجه ای جز فاجعه برای مردم ایران در بر نداشته است. خامنه ای و احمدی نژاد از شکم گرسنه کودکان کارتن خواب و خیل بی شمار فقرزدگان می دزدند و در جیب سران حزب الله و حماس می ریزند. تا قدرت بخرند و عمر حکومت اسلامی را چند صباحی طولانی تر کنند. ترس پوچ و تو خالی که غرب از حکومت اسلامی در دل شیوخ منطقه انداخته منجر به فروش میلیاردها دلار اسلحه به عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی شده است. تصویری که غرب از ایران به دست می دهد آدم را یاد شوروی سابق و خطر کمونیسم در دوران جنگ سرد می اندازد. آن گاه که دیوار فرو ریخت چیزی جز حکومتی مستبد و پوشالی پشت آن دیوار هولناک نبود. حکومتی که شهروندانش برای خوردن همبرگر و پیتزا و کوکاکولا از سر و گردن هم بالا می رفتند. خامنه ای فکر می کند که دارد در بیرون از مرزهای کشور با غرب می جنگد. احمدی نژاد هم مثل قارقارک مرتب به غرب بد و بیراه می گوید. غرب هم دارد این نظام پوشالی را مثل خرس شوروی و ببر چین و عقاب صدام باد می کند و در کنارش اسلحه می فروشد. به هر جا دوست داشت حمله می کند و نفت مفت به دست می آورد. مصرف خطر اسلام که به سر رسید رژیم را مثل صدام پوشالی از هم فرو می پاشانند، فروپاشی که نتیجه اش چیزی جز فقر و ویرانی بیشتر برای ایران نیست. مردم ایران تا دیر نشده باید به این حکومت پایان دهند. ما ارزش یک زندگی انسانی را داریم.

جمعه، مهر ۳۰، ۱۳۸۹

ما میکربیم! میکرب دمکراسی

ما میکربیم!  زاده شدیم در منجلاب حکومت اسلامی. میکرب بودن ما از وجود شماست آقای خامنه ای. پرورش یافتیم با آیین اسلام و قوانین شریعت. با اعدام و شکنجه و زندان ترس را به ما یاد دادید. اما حاصل سی سال کشت و کار اسلام شده است میکرب. در کثافت خانه دروغ، ریا، زهد، روضه، نوحه، گریه جاودان، گشت سپاه پاسداران، بسیجی و لباس شخصی، گروه های سیاه ترور، سازمان مخوف اطلاعات، انجمن حجتیه، حزب موئتلفه، شورای نگهبان، انجمن تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، سی سال انتظار ظهور امام زمان، ولایت فقیه و زندان بزرگی به نام ایران چه حاصل میدهد جز میکرب.

ما میکربیم و چون خوره به جان ولایت فقیه افتاده ایم و داریم نظام الهی اش را از درون به زیر دندان های خشمگین امان می جویم. ما امت  مستضعف و مسلمان میکرب شده ایم. میکرب آزادی هستیم. میکرب حقوق بشر و دمکراسی. میکرب اندکی آه خوش در گلوی خفه شده. دشمن سرسخت نظام پاک پاکیزه اسلامی هستیم و داریم آن را از درون فرو می ریزیم. ما میکرب های سمج و کله شق ایستاده ایم. ما از هیچ چیز نمی ترسیم و خیالمان آسوده است که میکرب دمکراسی هیچ واکسنی ندارد. 

یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

درباره اعدام

هر کس مثل حکومت اسلامی درباره اعدام فکر می کند و اما جنایتکار نیست باید این متن مارکس درباره مجازات اعدام را بخواند. اگر متن را خواند و هم چنان هوادار این شیوه آدمکشی قرون وسطایی بود، خری بیش نیست و باید در نادانی بماند تا ابد.

 

روزنامه تایمزمورخ 25 ژانویه [1853] در مقاله ای تحت عنوان «حلق آویز شدن افراد معمولی» به نکات زیر اشاره دارد:
«غالبا باور بر این است که دراین کشور، در پی اعدام هایی که در انظار مردم انجام می گیرد؛ بلافاصله شاهد مرگ هایی هستیم که در اثر حلق آویز شدن، خودکشی یا تصادف، تداوم می یابد. این وقایع نتیجه تاثیر بسیار قوی اعدام یک جنایتکار معروف برروی اذهان بیمارگونه یا رشد نایافته است.» روزنامه تایمز، سپس موارد متعددی را بر می شمارد و مدعی است که این موارد نمایانگر موضوع فوق است. از جمله است نمونه ای در «شفیلد» که طی آن دیوانه ای پیر در یک بگومگو با افرادی چون خودش درمورد بدار آویختن فردی به نام «باربور» با حلق آویز کردن خود به زندگیش خاتمه می بخشد مورد دیگر مربوط به یک پسر بچه 14 ساله است که خود را حلق آویز کرد.
پرسیدنی است که برشماردن این موارد؛ در خدمت حمایت از چه آیینی است؟ چیزی که هیچ آدم معمولی نمی تواند آن را حدس بزند؛ زیرا این شیوه برخورد چیزی نیست مگر گونه ای تمجید باز گذاشتن دست جلاد. زیرا این جا حکم اعدام به مثابه خرد غایی جامعه ستایش شده است؛ آن هم در مقاله ای اساسی در «مهم ترین روزنامه کشور.»
روزنامه مورنینگ ادورتایزر، جانبداری از چوبه دار و منطق خونبار تایمز را به شدت و بحق مورد نقد قرار می دهد. همین روزنامه داده های مورد توجه زیر را برای 43 روز از سال 1849 اراِِيه می دهد (مورنینگ ادورتایزر مورخ 26 ژانویه 1853).
تاریخ و نام اعدام شدگان قتل و خودکشی
میلان 20 مارس هانا ساندلس 22 مارس
پولی 20 مارس ام. ج . نیوتون 22 مارس
اسمیت 27 مارس ج.ک. گلیسون 27 مارس*
4 مورد قتل لیورپول
هاو 31 مارس قتل و خودکشی در لستر 2 آوریل
قتل بر اثرمسمومیت 8 مارس
7 آوریل
لندیک 9 آوریل ج.چ.وارد مادر خودرا میکشد 13 آوریل
باردلی 14 آوریل
باکسی قتل والدین 14 آوریل
ج. بیلی 2 فرزند خود را به قتل می رساند و خودکشی می ند
ج. گریفیت 18 آوریل چارلز اورتون 18 آوریل
ج. رآش 21 آوریل دانیل هولمزدی 2 می

 

جدول فوق همان طورکه روزنامه تایمز نیز بدان اذعان دارد، نه تنها تعداد خودکشی ها؛ بلکه تعداد قتل های بسیار سخیفی را که متعاقب اعدام جنایتکاران رخ داده است؛ نیز برمی شمارد.
جای شگفتی است که مقاله مورد بحث تایمز، برای نظریه وحشیانه ای که از آن بحمایت برخاسته است، هیچ گونه دلیل یا مستمسکی که بشود برمبنای آن درستی ویا سودمند بودن بنای حکم اعدام را پذیرفت، ارایه نمی دهد. دشوار، اگر نگوییم غیرممکن است که در جامعه ای که به متمدن بودن خود مباهات دارد، اصلی را مستقر کند که بر اساس آن، برحق بودن یا ثمربخش بودن حکم اعدام پذیرفته شود.
در این جا مجازات به طورکلی بعنوان وسیله ای جهت اصلاح و انصراف بزه کاران مورد پشتیبانی قرار می گیرد. اما، چه کسی حق دارد مرا، به منظور اصلاح و منصرف ساختن دیگران مجازات کند؟!!
از سوی دیگر تاریخ، آری در این مورد آمار و ارقام وجود دارد، به کامل ترین وجهی از زمان قابیل به این سو، ثابت کرده است که هیچ گاه آدمیان درنتیجه مجازات نه اصلاح و نه منصرف شده اند، بلکه قضیه درست برعکس آن بوده است.
از نقطه نظر «حقوق مجرد» تنها یک تئوری وجود دارد که ارزش انسانی را در انتزاع باز می شناسد، و آن هم تئوری متعلق به کانت است؛ به ویژه در فورمول بندی بسیارخشکی که هگل از آن ارائه می دهد. هگل به ما می گوید: «مجازات حق یک جنایتکار است. این عملی است ناشی از اراده شخص خود او. جنایتکار با تجاوز به حق، آن حق را از آن خود اعلام می کند. جنایت او نفی حق است و در نتیجه اثبات حق که توسط خود جنایتکار برانگیخته شده، به واسطه خود او بر وی تحمیل شده است.»
شکی نیست که در این فورمول بندی مطلب ویژه ای وجود دارد، به این معنی که هگل به جای این که جنایتکار را به عنوان یک «موضوع صرف» و برده عدالت در نظر نگیرد، اورا تا حد یک موجود آزاد و خودمختار ارتقاء می دهد. درنگاهی دقیق تر درخواهیم یافت که ایدالیسم آلمانی دراین جا نیز چون سایر موارد، سعی براین دارد، به قوانین جامعه موجود حقانیت متعالی اعطاء کند.
آیا درواقع این یک توهم نیست که این انتزاع «اراده آزاد» جایگزین فردی شود با انگیزه های واقعی، و وضعیت های گوناگون اجتماعی که براو سنگینی می کند؟ و یکی از کیفیت های انسان جایگزین خود انسان شود؟ این نظریه که مجازات را نتیجه اراده خود جانی می بیند، درنهایت چیزی نیست مگر همان اصطلاح متافیزیکی (ماوراءطبیعی) قدیمی (قانون قصاص)، چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان. بدون تشبت به شرح و تفسیر بیش تر، مجازات چیزی نیست مگر وسیله ای برای جامعه جهت دفاع از خود در برابر تمامی آن چیزهایی که شرایط موجودیت آن را نقض می کند. حال خصلت آن هرچه می خواهد باشد.
این چه جامعه رقت انگیزیست که وسیله ای برای دفاع از خود جز جلاد نمی یابد و تازه بخود جرئت می دهد از طریق صدای «روزنامه مهم جهان» اعلام کند خشونت وی، یک قانون طبیعی است!
ام. آ. کتله در اثر بسیار عالمانه و ارزشمند خود: انسان و استعدادهایش می گوید «مابودجه قابل ملاحظه ای را به انتظام وحشتناکی به اداره زندان ها؛ بازداشتگاه ها؛ چوبه های دار ... اختصاص می دهیم. ما حتی می توانیم پیش بینی کنیم که چه تعداد افراد دست خود را به خون آیندگان آلوده خواهند کرد و چه تعداد جاعل مسموم کننده خواهند بود؛ تقریبا به همان گونه که می توانیم تعداد زادوولد و مرگ و میر سالانه را پیش بینی کنیم.
ام. آ. کتله؛ در یک جدول احتمالات؛ منتشره در سال 1829؛ بادقت حیرت انگیزی؛ نه تنها انواع؛ که طبیعت و علت جنایات متعددی در فرانسه را برای سال 1830 پیش بینی کرد و این را که مقدار میانگینی از جنایات در میان بخش معینی از یک جامعه در کل نتیجه اوضاع و احوال جامعه بورژوازی معاصر است و نه آن قدرها حاصل نهادهای ویژه شناسی آن کشور را می توان از جدول زیر؛ که توسط کتله برای سال های (24-1822) عرضه شده؛ مشاهده کرد.
از تعداد 100 جانی محکوم آمریکا و فرانسه جدول زیر بدست می آید.
سن فیلادلفیا فرانسه
زیر 21 سال 19 19
21 تا 30 سال 22 35
30 تا 40 سال 23 23
بالای 40 سال 14 23
_____________
جمع 100 100
بنابراین، اگر جنایات با چنین درجه بالایی از نظمی چون نظم پدیده های مادی (فیزیکی)؛ چه درکمیت و چه در گوناگونی (رده بندی آن)؛ درج می دهید، چنان چه کتله اشاره می کند. «دشوار بتوان تضمین کرد که کدام یک از این علل (جهان مادی و نظام اجتماعی) تاثیر منظم تری دارند.» آیا لازم نیست در مورد وسایل تغییر آن نظامی که تمامی این جنایات را تولید می کند؛ عمیقا اندیشید؛ تا این که آهنگ ستایش دربارهء جلاد سر دهیم؛ همان جلادی که با اعدام یک دسته از جنایتکاران؛ جارا برای افراد بعدی باز می کند؟

دوشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۹

فمینیست صدر اسلام

از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه از اخلاق پيغمبرانست دوست داشتن زنان و فرمود كه گمان ندارم كسيرا كه درايمان چيزى زياد شود او را مگر آنكه محبت زنان او را زياده ميشود و فرمود كه هر كه محبت زنان او را زياده ميشود فضيلت ايمانش ‍ بيشتر ميشود.( به نقل از دایرالمعارف خرافات علامه مجلسی)

حالا بگویید که در صدر اسلام فمینیست نداشتیم. از محبت به زنان چهل تا چهل تا به سیخ می زد. والا به خدا!

جمعه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۹

جمعه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۹

روز قدس روز مردم ایران نیست

روز قدس روز خمینی است که می خواست از راه کربلا قدس را فتح کند. روز جنگ و خونریزی اسلامیست. روز به خاک افتادن هزاران جوان بی گناه است. روز مردم صلح دوست ایران نیست. قدس و تاریخش هیچ گونه پیوندی با تاریخ ما ندارد. آن چه از قدس بهره ما شده چیزی جز حکومت سی ساله استبداد و ستم گری نیست. روز قدس روز سرکوب و کشتار روشنفکران و مبارزان راه آزادی و دمکراسی است. تا کی می خواهیم بازیچه دست سپاه پاسداران و بسیج باشیم. آقای کروبی شرکت در مراسم روز قدس چیزی نیست جز تایید چرندیاتی که حکومت اسلامی سی سال است دارد به خورد ملت می دهد. تظاهراتچی مفت و مجانی خمینی و دنبالچه هایش نشویم. هر ایرانی که بهره ای از خرد و منطق برده باشد می داند که این روز ساختگی است و مثل تمام روزهای ویژه تولید شده توسط حکومت استبداد، تنها استفاده سیاسی و تبلیغاتی دارد. تاریخ مصرف این بازی های اسلامی به پایان رسیده. مردم را دنبال نخود سیاه و ساندیس نفرستید.

با برپایی همایش های مستقل و اعتراض علیه وحشی گری رژیم روز قدس را زهرمارشان کنیم.

دوشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۹

ارباب احمدی نژاد و نوکرش لاریجانی

آقای لاریجانی بدون مقدمه چینی ها و درازگوی های شما می روم سر اصل مطلب. چه گونه به خود جرات داده اید که با رئیس جمهور محبوب و منتخب جانشین امام زمان اینطوری حرف بزنید. یادتان رفته که پیش از انتخابات با آن برادران لوس و حرافتان آمدید دست بوسی و گفتید حاضرید هر کاری از شما خواستیم انجام  دهید و  نق نق هم نکنید؟ چشم ولی امر را دور دیده اید گزافه گویی می کنید؟  اگر آنجایتان درد گرفته تا بگویم برادران جانباز بیایند آب رویش بریزند. حالا برای من مودب شده اید؟ چطور آن روز پیش خامنه ای به مخالفان نظام فحش خواهر مادر میدادید؟ یادتان رفته یا بگویم اطلاعاتی ها بیایند یادتان بیاورند. ارباب را فراموش کرده ای؟ توی جریان کهریزک کی بود می گفت این ها رو بیارید خودم شخصا تجاوز می کنم. آن ممه را لولو برد؟ توی این مملکت حرف اول رو من می زنم. هر گهی هم که دلم بخاد می خورم. این مقام و منصب شما و برادران مفت خور و بی عرضه ات عاریتی ست هر لحظه که امر کنیم کارتان تمام است. یادت رفته چطوری دست جنتی را ملچ و ملچ می لیسیدید تا منو راضی کنه پست مقام به شما بدم. مجلس که سهله خودتم به توپ می بندم. قوه قضائیه یعنی من! متوجه ای؟ این آخرین بارت باشه و گرنه تمام القاب آیت الله و دکتر و مهندس و پرفسور را که خودمان اعطا فرموده ایم ، پس می گیرم. دارید مملکت را غارت می کنید یاد ادب و اخلاق افتادی؟ فقط یک باره دیگه از این مزخرفات سر هم کنی خاندانت را به توپ می بندم. گفتم بگیرید، می گیرید. گفتم آزاد کنید می کنید. غلط زیادی هم به شما نیامده. متوجه شدی؟ والسلام

چهارشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۹

حکومت اسلامی دارد تیغ کشتارها را تیز می کند

هشیار باشیم و آماده برای خیزشی دیگر. دارو دسته ولایت فقیه که از همه سو در محاصره مردم قرار گرفته اند و اعتبار بین المللی اشان به صفر مطلق رسیده می خواهند با کشتار روشنفکران و یا به راه انداختن جنگ اوضاع را به حال گذشته برگردانند.

دو روز پیش احمدی نژاد ادعا کرد که : « صهيونيست‌ها آدم اجير كردند كه مرا ترور كنند » یعنی تمام جنبشی که می خواهد مرا به زیر بکشد کار صهیونیست هاست و نتیجه این که باید عوامل صهیونیست ها( بخوان جنبش مردم ایران) را سرکوب و نابود کرد. امروز در همدان نارنجکی در صد متری ماشین خودش منفجر می کند و بعد با شهامت دن کیشوتی به سخنرانی می پردازد. رویدادهای چند روز اخیر و بگیر و ببندهای دوباره نشان از شکست کامل حکومت اسلامی در برابر اعتراضات ملت دارد. این ها از ترس و زبونی دست به هر کاری می زنند. هشیار باشیم و بیدار و آماده اعتراضات گسترده.

دوشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۹

ما خوشبخت ترین ملت روی زمینیم

ما ایرانی ها خوشبخت ترین مردم روی زمین هستیم. هیچ ملتی در دنیا نمی تواند مثل ما دیمی و الکی خوش پیشرفت کند. رئیس جمهور محبوبی داریم که شلوارش را به زور بالا می کشد، اما دنیا را به چالش فرا می خواند. رهبری که از فرط بیکاری فتوای رهبری برای خودش صادر می کند. وزیرانی داریم که دانشگاه نرفته مدارک دکترا از بهترین دانشگاه های دنیا دارند. زندان داریم از دانشگاه بهتر و دانشگاه که روی زندان را سفید کرده. ما خوشبختیم. ما پیشرفته ایم. در کدام دانشگاهی در دنیا می توانید کلاس درسی پیدا کنید که به جای یازده نفر زندانی صد و ده نفر را درآن جا دهند. رمز ترقی همین است. یازده را به صدو ده تبدیل می کنیم. حقوق بشر از این بهتر؟ جهان باید از زنان ما الگو بگیرد. سی و دو سال پیش زنان می توانستند در هر رشته ای به کار و آموزش بپردازند، امروز باید برای بالا بردن روسری به قدر یک سانتیمتر جلوی گلوله بروند. پیشرفت از این بالاتر. جایزه بین المللی حقوق بشر است که شبانه روز به سوی زنان ایران سرازیر می شود و افتخارات بزرگ مثل سیل به سوی ما ایرانی ها روان است. در گذشته ما اصلا می دانستیم حقوق بشر چیست؟ حالا جایزه نوبل هم می بریم. ما ملت گل و بلبلیم. با هیچ هم می تونیم حال کنیم. رئیس جمهور محبوب همراه با دستگاه اطلاعاتی و نظامی اش برای خنداندن ما سرگرمی درست می کنن. کشورمان را دارد آب می برد ما به فکر خلیج فارسیم. مملکت به ویرانه تبدیل شده ما می خندیم. با مزه تر از این میشه؟ دستگاه اطلاعاتی توپ توی زمین بازی می غلطاند تا ما شوت زدن یاد بگیریم. پرسپولیس می شود نماینده ایران و تراکتور نماینده تورانیان. بازی خوبی نیست؟ تراکتور میره روی پرسپولیس، پرسپولیس می پره رو تراکتور. ما هم می خندیم. پیشرفت از این بالاتر. از همه مهمتر جنتی را داریم که هم با خدا و هم با امام زمان رابطه دوستی داره و به دستور آنها ما را می خنداند. کجای دنیا پیرمرد صد ساله ای می تونه ملت را سرگرم کنه که از خوشی دق مرگ نشن؟ ما به حدی خوشبختیم که کشورهای همسایه را با سرمایه هایمان و خرید جنس های بنجلشان به جایی رسانده ایم که ما را آدم به حساب نمیارن، اما ما عاشق اون ها هستیم. ما اصلا کمبود ظرفیت نداریم. ملتی که امام زمان تو خیابوناش منتظر ظهوره کمبود ظرفیت می تونه داشته باشه؟ ما خوشبختیم چون امام خمینی داشتیم، امام خامنه ای داریم. دانشگاه داریم. بهشت زهرا داریم. این ها پیشرفت نیست؟ ما ملت بی توقعی هستیم وقتی توی سرمان می زنند گریه نمی کنیم. مرد که گریه نمی کنه، ساندیس می خوره. والا به خدا!

پنجشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۹

سردارنقدی نسیه فروش

« همان روز که به ولی فقیه اهانت کردند باید تکلیف را یکسره می کردیم »، « اگر حکم خدا را اجرا نکنند حکم را اجرا می کنم» این پرت و پلاها را از دهان دلقکی که می خواهد ما را بخنداند نمی شنوید، این ها شکر خوردن های یکی از بیرحم ترین سرداران حکومت اسلامی است. آقای نقدی گویا یادش رفته که در یک سال گذشته از کشته پشته ساخته و دانشگاه های اوین و گوهردشت و کهریزک و.. را لبریز کرده. با ماشین از روی ملت رد شده، به دختران و پسران جوان تجاوز کرده و روی چنگیز و هیتلر را سفید نموده. ایشان یا مثل ولی فقیه اش خیلی کند ذهن و فراموشکار است یا ملت را دست کم گرفته و می خواهد با یک تیر دو نشان بزند. هم دارد به ناظران جنایات یک سال اخیر می گوید که ما نکشتیم و کار را یکسره نکردیم و هم می خواهد مرتبه خدایی ولی فقیه را به ما گوشزد کند و بگوید که اهانت به این مجسمه جنایت و وقاحت یعنی اهانت به خدا. صد البته خداوندگار متعال هم حکم مرگ اهانت کنندگان به نایب اش در روی زمین  را به آقای نقدی داده است. برویم خدا را شکر گزار شویم که آقای نقدی جان ما را نسیه ای به ما داده و اگر دست از پا خطا کنیم نقدش خواهد کرد. حرف های تیمسار نقدی بوی ترس می دهد. بوی وحشت از مردمی که به ولی فقیه « نه » گفته اند. شاید هم نقدی یاد ارباب بزرگش خمینی افتاده. او در سال شصت و هفت و درست در چنین روزی حکم اعدام نزدیک به پنج هزار زندانی را داد. نکند نقدی هم می خواهد زندان ها را پاکسازی کند؟

نقدی جنایت کار است. کشتار انسان ها برای او  مثل آب خوردن است، اما امروز و در برابر اراده جوانان آگاه نه نقدی و نه اربابش هیچ غلطی نمی توانند بکنند. پرت و پلاهای نقدی فقط برای بچه ترساندن است و بوی ترس و وحشت از آن به مشام می آید.

دوشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۹

جنون گاوی امام خامنه ای

خامنه ای با حکمی خودگو و خودخند خویشتن را نایب خدا در روی زمین خواند. درست مانند ابوعطا خواندن قورباغه. از امروز سرپیچی از فرمان جانشین خدا و پیغمبر ارتداد است و جرم آن مرگ خواهد بود. جنون قدرت و ترس از مردمی که خواهان آزادی و عدالت هستند خامنه ای را به جایی رساند که تیر خلاص را به کله خودش شلیک کند.

در فرهنگ اسلامی گویا هر شیادی و حقه بازی که دچار جنون قدرت و ثروت می شود، خودش را امام می خواند. اگر کمی به تاریخ اسلام دقیق شویم و فریب آخوندیسم را نخوریم متوجه این روند در کل تاریخ سراپا خون آلود و مرگ آور اسلام می شویم. اگر خمینی می توانست توی دهن خدا بزند چرا خامنه ای نتواند. سنگ مفت گنجشک مفت. این شیادی و شعبده بازی بخش اصلی داستان های من درآوردی « امامان معصوم » در تاریخ نکبت زده ایران است. حالا هی بروید و شکم خودتان را برای کورش و داریوش و خلیج فارس پاره کنید.

بی شک خامنه ای از روی ترس و بزدلی دست به این خودکشی زده است. ترس او از جنبش مردم ایران و شعار اصلی آن که مرگ بر دیکتاتور است، خامنه ای را واداشته تا محدوده قدرت خود برای سرکوب مردم را به بی نهایت برساند. از امروز هر اعتراضی علیه او و رئیس جمهور محبوبش یعنی محاربه با خدا. شیادی را می بینید؟ خامنه ای نبض مردم را دارد. فرهنگ پسمانده و توسری خور ما را خوب می شناسد. می داند که دست کم شصت در صد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند. و چشمشان به آسمان است که « روزی رسان » فرجی کند. خامنه ای به همین فقرزده گان و بیچاره گانی که خود حاصل حکومت اسلامی اند تکیه داده است. او نمی داند که این تکیه گاه چه لرزان و خطرناک است. خامنه ای از روی نادانی و بلاهت دست به خودکشی زد. او با حماقت تمام گوش هایش را گرفته و نمی خواهد واقعیت ها را بشنود. خامنه ای فکر می کند که تا ابد می شود بر سر خواب رفته گان کلاه گذاشت، او از جنبش مردم ترسیده اما هنوز آن را باور نکرده. تاریخ درس خوبی به او خواهد داد.

اگر خمینی و امامیت او تراژدی بزرگ قرن بود، خامنه ای کمدی مسخره و آبکی آن است. این نسخه خودساخته و نخ نما شده دست کمی از استاد خود در آدمکشی و دروغ گویی ندارد.

دوشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۹

تو مو را می بینی اسلام پیچش مو

گزارش تصویری از رونمایی از مدل موی ایرانی.

خوش به حال خودمان که یک موی درست و حسابی تو سرمان نیست. طاسی هم بالاخره به دردمان خورد. والا به قمر بنی هاشم عربستان سعودی.

شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۹

مارادونا هم از نفس افتاد

تیم آرژانتین در برابر ماشین جنگی و جمعی آلمان از نفس افتاد. دلم برای مارادونا سوخت. دوست داشتم تیم آرژانتین تا فینال می آمد. کمبود زانتی، کامبیاسو و ریکلمه کاملا پیدا بود. زخمی شدن ساموئل – بهترین دفاع آرژانتین – هم ضربه ای بود به تیم. آلمان بسیار زیبا، جمعی و عالی بازی کرد. مربی آلمان با تاکتیک های به جا و گردآوردن بهترین بازیکنان لیگ تیمی ساخته که یادآور ماشین جنگی آلمان در دهه هفتاد و هشتاد است. از حق نباید گذشت آلمان بهترین بود. دلم اما برای مارادونا خیلی سوخت.

برزیل علیه برزیل

گفتم که تیم منتخب دونگا شبح برزیلی که ما می شناختیم هم نیست. گویا نکبت احمدی نژاد یقه دونگا و برزیل را گرفت. هلند هم مالی نیست و فقط با کثافت کاری های وان بومول ممکن است از نعمات فیفا بهرمند شود.

پنجشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۹

برزیل هم برزیل قدیم

پس از بازی برزیل با کره شمالی گفتم که این برزیل آن برزیل دوست داشتنی که طعم و بوی فوتبالش هوش را از سر دوستداران این ورزش می رباید، نیست. برزیل هیچ گاه فوتبال دفاعی بازی نکرده. برزیل هیچ وقت دست به تلف کردن وقت نزده است. برزیل را ما با خط حمله و جنگجویانش می شناسیم. تیم کنونی برزیل خط حمله شناخته شده ای ندارد. روبینهو نیمکت نشین منچستر سیتی بود و اخر سر هم او را به برزیل فرستادند. نیلمار بازیکن تیم ته جدولی است. امروز برزیل را با مدافعانش می شناسیم. لوسیو، مایکون و خوان. برزیل به سطح یک تیم دفاعی اروپایی سقوط کرده. دونگا روح تیم برزیل را کشته است. این تیم دفاعی حتی اگر جام را ببرد باز هم محبوب دلها نخواهد شد. چهار سال صبر می کنیم تا فوتبال برزیل را ببینیم، تا حمله های متوقف نشدنی بازیکنان تکنیکی را ببینیم، به جای آن دونگا و تیم نیمکت نشین ها را می بینیم. شاهد از غیب آمد و کرایف خان و پله جان هم درد دلشان را گفتند. کرایف  امروز اعلام کرد که حاضر نیست برای دیدن بازی این تیم برزیل پول بدهد. و پله هم نارضایتی خودش را از تیم دفاعی برزیل بیان کرد.

جمعه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۹

انگلیس فریب خورد

انگلیس که در بازی اول با تیم آمریکا گاوبندی کرده بود دارد زهرش را می خورد. این دو تیم فکر کرده بودند که به راحتی اسلوانی و الجزایر را از پیش رو بر می دارند و دوتایی از گروهشان صعود می کنند. اما گویا توپ گرد بازی دیگری دارد. تیم اسلوانی که الجزایر را شکست داد، در نیمه اول که همین الان تمام شد دو گل به آمریکا زده و بازی هم در کنترلشان است. اگر مثل نیمه اول بازی کنند چند تای دیگر هم می توانند بزنند. سر انگلیس و کاپلا کلاه گشادی رفته.

ندا نماد جنبش ضد دیکتاتوری است

یک سال گذشت. سالی تلخ، سالی سرشار از دروغ و نیرنگ و فریب، سالی فراوان از سرکوب و شکنجه و اعدام، سالی که ندا آقا سلطان پلشتی دیکتاتوری اسلامی را به جهانیان نشان داد. یک سال از بر خاک افتادن دخت آزادی گذشت. ندا امروز می توانست پرچم به دست و همراه با هم سالانش تیم ایران را دریکی از میادین جام جهانی تشویق کند. می توانست در کنار دریای خزر با دوستانش به تماشای آفتاب بنشیند و تنی به آب بزند و از زندگی لذت ببرد. یا شاید در کافه ای در خیابان انقلاب بنشیند و درباره فیلم های روز و یا آثار ادبی تازه ترجمه شده با دیگران گفتگو کند.می توانست ورزش کند. درس بخواند. خلبان شود. نقاشی بزرگ و یا رئیس جمهور ایران شود. این رویاها در ایرانی دمکراتیک می توانست برای ندا به واقعیت مبدل شوند. اما ندا باید به خیابان می آمد و در برابر دیکتاتوری دروغ و ننگ می ایستاد و با چشمان زیبایش، چشمان  غرقه درخونش به جهان می گفت که چه بر  میهن زخمی اش می رود. ندا با تمام رویاهای بزرگش بر خاک افتاد تا انسان امروز را از ستمگری اسلامیون آگاه سازد. ندا به نماد جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران تبدیل شده، نمادی که به حق بازتاب مبارزه جانانه زنان شیر دل ایرانی علیه شرورترین، فاسدترین، ابله ترین و ضد بشر ترین حکومت تاریخ بشر است. ندا تا جاودان در تاریخ ایران خواهد ماند.  

پنجشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

اسلام فاشیستی یا فاشیسم اسلامی

سید محمد خاتمی: می‌خواهند یک نوع رفتار فاشیستی را به نام انقلاب و اسلام در جامعه جا بیندازند.

من که نفهمیدم خاتمی از چی حرف میزنه. این سی سال بگیر و ببند و بکش و تجاوز کن اسلامی بوده یا فاشیستی؟ اگر اسلامی بوده که آب پاک روی دست فاشیست ها ریخته. اگر فاشیستی بوده شما چرا رئیس جمهورش بودید؟

می خواهند( توجه کنید) می خواهند یک نوع ( تنها یک نوع) رفتار فاشیستی را به نام انقلاب و اسلام… خنده دار است. بابا گه گیجه گرفتیم از این پشتک و واروهای شما آقای خاتمی. دو پهلو حرف زدن هم حدی داره. والا به دو دست بریده حضرت عباس.

آرژانتین جام را می خواهد

یاران مارادونا  چهل دقیقه دیگر نشان می دهند که جام را می خواهند یا نه. کره جنوبی چیزی برای گفتن ندارد. این همان تیمی است که ایران تا دقایق آخر بازی مقدماتی جام جهانی در خانه خودش بر او برتری داشت. بی شک آرژانتین با یک بازی تهاجمی دمار از روزگار کره در می آورد و بازی را با نتیجه خوبی خواهد برد. اگر چه نباید فراموش کنیم که توپ گرد است و در بازی های جام جهانی همیشه شگفتی هایی آفریده می شود. گفتند خرس تخم نمی گذارد، گفت یه بار دیدی خر شد و گذاشت. حالا حکایت کره جنوبیست. شاید برای مارادونا تخم گذاشتند. شاید!

چهارشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۹

اسپانیا قربانی ضد فوتبال

تیم ملی سویس با مربی خود که استاد بازی دفاعی و ضد فوتبال است توانست نزدیک به هشتادو شش دقیقه در کنار دروازه خود حمله های اسپانیا را خنثی کند. اگر چه اسپانیا نتوانست از شانس های بزرگی که داشت سود ببرد و انتظار فوتبال دوستان از این تیم بیشتر از این ها بود، اما سویس هم با سنگر گیری و اجرای ضد فوتبال توانست ساختار تیم اسپانیا را در هم بریزد و از تنها موقعیت خود برای گل زدن بهترین بهره را ببرد. شاید تیم اسپانیا به یک مسی نیاز داشت که بتواند در فاصله های کوتاه مابین دفاع ها رخنه کند و حال ضد فوتبال را بگیرد. بدتر از همه روی آوردن اسپانیا به توپ های بلند بعد از ورود تورز و ناواس بود. این بار باز هم دفاع های بلند قد سویسی بودند که سربلند از درگیری های هوایی بیرون آمدند. امیدوارم که پیروزی ضد فوتبال آن را به مدی در دنیای فوتبال تبدیل نکند. آن وقت باید فوتبال دوستان برای دیدن سرعت و حرکت به دیدن مسابقات بسکتبال و هاکی روی یخ بروند. حیف شد.

گزارشی از روی بام

رویدادهای دردناک پیش و پس از انتخابات فرمایشی حکومت اسلامی و سرکوب معترضین بازتابی جهانی در رسانه ها و به ویژه اینترنت داشته و دارد. بیشترین خبرها و گزارش ها توسط مبارزان و شرکت کنندگان در همایش های اعتراضی به روی شبکه جهانی فرستاده شد. وب لاگ نویسان، یوتیوبی ها، فیس بوکیان،تویتری ها و فرندفیدیان تمامی سدهای سانسور رژیم را شکستند و جهان را از ستمی که بر مردم ایران می رود آگاه کردند. فیلم کشته شدن ندا آقا سلطان به تنهایی  چشم ده ها میلیون نفر را به ایران خیره کرد.  وب سریال کارتونی بهشت زهرا حاصل این خبرها، ویدیوها و عکس هاست، که باز هم در وب بازتاب یافته است.

بهشت زهرا نگاه وب لاگ نویسی است که در وب لاگی به همین نام درباره وقایع سیاسی و اجتماعی ایران امروز می نویسد. نویسده از میان رویدادهای یک سال گذشته به تحلیل حکومت و سرنوشت روشنفکران مخالف آن می پردازد. اگر چه روشن است که نویسنده از راه دور و از طریق اینترنت با این رویدادها آشنا شده و خود در آن ها حضور نداشته، اما پرداخت داستانی و درآمیزی تخیل و واقعیت کار او را خواندنی کرده.

نویسنده ایرانی که خود را امیر معرفی می کند، همراه با کاریکاتوریست عرب و سردبیر یهودی بهشت زهرا را آفریده اند. زیبایی کار آن ها در زیر پا گذاشتن مرزهایی است که دیکتاتورها با آن ها ما را از یکدیگر جدا می کنند. وب سریال آن ها سه بار در هفته بارگذاری می شود و به هشت زبان منتشر می شود.

امیر که نام مستعار نویسنده است ایرانی-آمریکایی و خود را روزنامه نگار، فیلم ساز و فعال حقوق بشر معرفی می کند. کاریکاتوریست خلیل نام دارد و نقاش و مجسمه ساز مشهوری است. به گفته دست اندرکاران بهشت زهرا نوک حمله این سریال تنها متوجه حکومت اسلامی نیست بلکه تمامی سیاست مداران جهان نیز هست : « اوباما کجاست؟ ماندلا کجاست؟ آنان که می گفتند ما همه ایرانی هستیم کجایند؟ »

شبح برزیل

راستش را بخواهید دوست داشتم امشب برزیل بازی را می باخت ( که البته به نوعی باخت). نخست این که دونگا مربی برزیل آدمی خودخواه و ترسو است که تیم حمله ای برزیل را به تیمی دفاعی و اروپایی مبدل کرده. دوم نیاوردن رونالدینهو و مارسلو که از بهترین های این فصل فوتبال اروپا بودند و پر کردن جای آن ها با نیمکت نشینانی چون روبینهو و الانو خشم تمام دوستداران فوتبال را برانگیخته است. سوم را هم که خودتان شاهد بودید: بازی بسیار ضعیف و ناتوانی در حمله به کره شمالی که چیزیست در حد ایران و عربستان و بحرین و امثالهم. این تیم شبح آن برزیلی است که ما می شناسیم و فکر نمی کنم به جایی برسد.

با تمام نفرتی که از دیکتاتورهای چون خانواده کیم ایل ها و خامنه ای ها دارم، اما دلم می خواست که کره شمالی روی برزیل دونگا را کم می کرد. نخست این که در این چند روز توپخانه تبلیغاتی غرب از این تیم هیولا ساخته بود. در حالی که این بیچاره ها هم مثل تمام مردمان دیگر دوست داشتند برای مردم و کشورشان افتخار آفرینی کنند و این هیچ ربطی به دیکتاتورها ندارد. دوم این که چرا وقتی به ما آسیایی ها یا آفریقایی که می رسند فوتبال را با سیاست در هم می آمیزند و هر چوری دلشان خواست از آن نتیجه می گیرند اما نوبت خودشان که می شود لال می شوند؟ اگر چه فوتبال ادامه سیاست در زمینی دیگر است، اما چرا همیشه به ضرر ضعیف ترها؟

به خاطر مارادونا هم که شده دوست دارم آرژانتین قهرمان این جام شود، اگر چه می دانم که مارادونا هم در کمال خونسردی زانتی عزیز را حذف کرد.

جمعه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۹

بسته هسته ای

حکومت اسلامی سال هاست که مردم ایران را با وعده های هسته ای فریب می دهد. قدرت اتمی شدن قافیه تمام پرت و پلا گفتن های این چند سال احمدی نژاد بوده. با وجود تمام کمک های بلاعوض غرب و به ویژه دولت حاج آقا بوش- که هر روز عربده تحریم حکومت اسلامی را می کشید و لشگر برای احمدی نژاد جمع می کرد- حکومت اسلامی در این زمینه هیچ غلطی نکرد. در این سال ها حکومت اسلامی خرما را خورده بود و با هسته اش بازی می کرد و در حین بازی، ملت را به خاک سیاه می نشاند. از آن حس ناسیونال اسلامی هم پوسته ای بیش نمانده که خلاصه می شود در رژه رفتن های سپاه پاسداران با موشک های حلبی که به درد گول زدن کسانی می خورد که پیشاپیش خودشان را فریب داده اند.

در این چند سال غرب برای نگه داشتن حکومت اسلامی روزی دو تا بسته هسته ای به حکومت اسلامی ارائه می داد و به ریش ملت می خندید. حالا باید خامنه ای و احمدی نژاد بسته بدهند، هسته پس بگیرند. آن هم از برزیل و ترکیه.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۹

نامه بی پاسخ محمد و محمود

روانبخش نامه‏ هاي احمدي‏ نژاد را به نامه هاي پيامبر تشبيه كرد.

این آقای روان پخش مگر نامه های پیامبر را دیده است و یا خوانده که منزلت حضرت محمود احمدی نژاد را پایین می آورد. هم مرکل و هم اوباما اعتراف کرده اند که نامه های حضرت محمود آن قدر با محتوا و فلسفی و علمی و عشقی و اجتماعیست که نه تنها خودشان بلکه پدرجدشان که هگل و مارکس و آبراهام لینکلن باشد، قادر به پاسخگویی نیستند. این روان پخش چه ابله نادانیست که شکوه باستانی رئیس جمهور محبوب را دست کم گرفته. کار کار صهیونیست هاست. والا به خدا!

تندیس ها رو این دزدیده

دبير ستاد برزگزاري مراسم ارتحال امام (ره) در سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران گفت:
به‌مناسبت سالگرد ارتحال امام خميني (ره) از تنديس امام در ميدان امام خميني (ره) پرده‌برداري مي‌شود.

ملت دارد در به در دنبال تندیس های دزدیده شده می گردد. جماعت بی خود وقت خودتون رو تلف نکنید. تندیس ها رو آب کردیم تا تندیس امام رو از اون در بیاریم.این جا مملکت امام زمانه نه چارتا شاعر و نویسنده ضد اسلام و مسلمین. والا به دست بریده امام خامنه ای!

دوشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۹

جای خالی فرزاد

خبر را که شنیدم مات و مبهوت ماندم. گویی صحنه ی اعدام ها را پیش تر  در  خیالم دیده ام و حالا این صحنه ها واقعی شده اند. مثل همیشه اول باور نمی کنی اما با کمی تامل در می یابی این نخستین بار نیست که استبداد و دیکتاتوری در این میهن داغ دیده فاجعه می آفریند. این دایره ی لعنتی کشتار تا تو به یاد داری همین گونه بر مدار خون گشته و کینه و نفرت آفریده است. آری این نخستین بار نیست.

فکر کردن به صحنه ی اعدام دزدکی و ناجوانمردانه فرزاد کمانگر و آن چهار تن دیگر دل هر انسان با شرفی را به درد می آورد. تصور کفتارهایی که با لذت دینی این پنج جوان اسیر را به دار می کشند، انزجارآور و نفرت برانگیز است. این ماموران معذور که در مکتب آیت الله ها مشق آدم خواری کرده اند، نمادهای واقعی و بی چون وچرای حکومت اسلامی هستند. نماد حکومتی که نهایت وحشی گری و بربریت جهانیست. حکومتی که شالوده اش بر شکنجه، اعدام، خون ریزی و تحقیر و توهین انسان  بنا شده است. حکومتی که هر گونه حقوق ابتدایی را از مردم گرفته و با خرافات، سالوس و زهد و ریا بر آنان ستم می ورزد.

مامورانی که جان فرزاد و رفقایش را گرفتند، تربیت شده جامعه ی اسلامی هستند. جامعه ای که در آن زنجیر، قمه و سینه زدن صواب و خودآزاری و دگر آزاری موجب خشنودی خداوند می شود. جامعه ای که در روز روشن و در برابر چشمان هزاران بیننده خودآزار و دگر آزار مجرمان را به دار می کشند و یا سنگسارشان می کنند. این گونه رویدادها در هر کشور دیگری به سرنگونی حکومتش ختم می شد ، اما ما سی سال است داریم این ها را تحمل می کنیم و تازه پس از سی سال خونریزی می خواهیم آن ها را اصلاح کنیم.

حکومت اسلامی خامنه ای این کردارهای جنایتکارانه را تشویق می کند و به این جانوران وحشی مدال هم می دهد. آزار و سرکوب شهروندان حرف نشنو و اطاعت نکن لازمه نگهداری قدرت مطلقه ولایت فقیه است. قدرت جهنمی که نه از اراده مردم بلکه از دروغ، جهل و مزخرفات دینی توان می گیرد. این سرکوب عریان در ذات استبداد مذهبی است و با نصیحت و پند و اندرز دگرگون نمی شود.

مردمی که سی سال است دارند با ذهن و زبان خودآزار و دگر آزار آموزش و پرورش می یابند و فرهنگ سرکوب و اعدام به بخشی از زندگی روزمره آن ها تبدیل شده بی شک همین رفتار خشونت آمیز را با حکومت اسلامی خواهند داشت. آیا مادر فرزاد کمانگر و یا ده ها هزار خانواده ی داغدیده کینه و نفرت خود از حکومت اسلامی را فراموش می کنند؟ بدبختی این است که این دایره ی فلاکت، ویرانی و نیستی هماره تکرار می شود و راهی برای تنفس عشق،خرد، دمکراسی و آزادی انسان ایرانی نمی گذارد. افسوس!

جمعه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۹

پول بادآورده

تحريم ها و رکود اقتصادی چهارصد تجارتخانه ايرانی را در دوبی تعطيل کرده است.

میلیاردها دلار پول ملت ایران را غارت، و در دبی و مالزی سرمایه گذاری کردند. سپاه پاسداران و آقازاده های حکومتی با صادرات کالاهای بنجل از طریق دبی گوش ملت را بریدند. حالا که ورشکست شده اند تاوانش را از مردم ایران پس می گیرند. از قدیم گفته اند که بادآورده را باد می برد.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۹

مرزها مال پاسدارهاست

یک نوجوان کرد اهل شمال کردستان توسط ماموران سپاه پاسداران ایران کشته و یک تن دیگر به شدت زخمی شد. این دو کاسبکار کرد، اهل روستای بالچوکلو از توابع شهر وان، در شمال کردستان هستند.

کاسب کاری ویژه برادران پاسدار است. مرزها مال آن هاست. جنس های وارداتی و صادراتی مال آن هاست. این کارا به دیگران نیامده. تازه از آن بدتر نوجوان هم باشی و به خواهی در کار برادران مافیا دخالت کنی. دل شیر داشته این نوجوان. قاچاق مال برادرای پاسداره نه هر بچه ننه ای. والا به حضرت عباس!

دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۹

حکومت اسلامی هیچ غلطی نمی تواند بکند

وقتی بلاگر را سانسور می کنید نشان می دهید که هم دزدید و چپاولگر و مثل سگ از ذره ای آزادی می هراسید. تلاش شما برای گسترش جهل و نادانی، شادی کوتاهیست. این مردم روزی از خواب برمی خیزند و جهنم را برایتان برپا می کنند. حکومتی که از بلاگر وحشت کند کارش تمام است. والا به سینه بریده حضرت صنم بانو.

بلا گرهای عزیز نگران نباشید. به راحتی می شود از دیوار سانسور اسلامی گذشت و به آن ها گفت : بیلاخ.

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

رئیس جمهور راست گو که میگن همینه

احمدی نژاد : خانم آقاسلطان، اصلاً در هیچ تظاهراتی حضور نداشت. در یک محله فرعی در حال حرکت بود که در شرایط مشکوکی به قتل رسید. کشته شدن وی یک سناریو بود که عیناً در ونزوئلا هم تکرار شده است.

عجب رئیس جمهور ساده و درست کاری داریم. پدرت بسوزد ای ملت حسود. چشم دیدن یه آدم راست گو و درستکار را ندارید. با پینوکیو مقایسه اش می کنید؟  طفلک درست میگه همین ندا آقا سلطان در ونزوئلا  با نام ندا رودریگرز خودش را انداخت جلوی گلوله سپاه پاسداران چاوز و سناریوی صهیونیست ها رو در اون جا هم پیاده کرد. حضرت عباسی مسلمان واقعی و ناب محمدی که میگن همین احمدی نژاده. والا به قمر بنی هاشم.

سه‌شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۹

جنتی داناست یا نادان

جنتی در همایش  "ولایت فقیه استمرار انبیاء" گفت : "سلطنت طلبان، بهائیان، مجاهدین، ملی مذهبی‌ها، نهضت ملی، مشاركتی‌ها، كمونیست‌ها و سكولارها از جمله گروه‌هایی بودند كه برای آشوب جمع شده بودند".

حالا هی بگین جنتی خره و سواد نداره. ببین چه خوب اوضاع دستشه. با حساب جنتی همه مردم در آشوب دست داشته اند به جز اصول گرایان، یعنی علی مانده و حوضش . اما چون سید علی نماینده استمرار انبیاء است، خودش و حوضش که احمدی نژاد باشد برای هفت پشت ملت بس است. حالا برین پشت سر جنتی صفحه بزارین و بگین ابله و نادانه. حسادت می کنید به دانشش. والا به حضرت ابوالحسن بنی صدر. 

یکشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۹

زلزله سکسی

امام جمعه تهران: گسترش زنا عامل افزایش زلزله است.

سی سال است داریم توی سرتان می زنیم که حجاب خود را رعایت کنید، که نمی کنید. حرف توی گوشتان نمی رود. ما خیر و صلاح خودتان را می خواهیم. اگر به این کارهای بد بد ادامه دهید زلزله میاد و از طبقه چهارم روی عمه عزیزتان که در طبقه سوم مشغول خواب است می افتید و آن وقت تخم حرام تولید می شود. والا به حضرت عباس.

جمعه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۹

صبر و استقامت خیلی خوبه

موسوی سال جدید را سال صبر و استقامت اعلام کرده است. ملت هی نق می زنند که بابا صبر تاکی؟ تا احمدی نژاد و خامنه ای خشتکمان را روی سرمان بکشند؟

عجب ملت زبان درازی. هشت سال ریاست جمهوری خاتمی را با وعده و وعید درست میشه انشالا، صبر کردید. سی سال حکومت عدل علی را تحمل کردید حالا یه چند سال دیگه هم صبر کنین. استقامت چیز خیلی خوبیه. والا به قرآن مجید.

سه‌شنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۹

اسلام اینه !

مرتضي تمدن ، استاندار تهران اعلام نمود كه راهپيمايي 25 خرداد سال 1388 با مجوز بوده است.

در مملکت اسلامی راهپیمایی با مجوز یعنی که پاسدارها و بسیجی ها حق دارند با ماشین از روی تظاهرات کنندگان رد شوند و اگر کشته نشدند آن ها را با گلوله خلاص کنند. راهپیمایی بدون مجوز هم همانست که دیده اید. اول تجاوز می کنیم بعد شکنجه می دهیم و سر آخر جسد را می سوزانیم. اسلام اینه. میخاد بخاید میخاید نخاید. والا به حضرت رسول.

دوشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۹

خره ! عشق من رهبره

هاشمی‌رفسنجانی: رابطه من و رهبری صميمانه است و ريشه‌های عميقی دارد، اختلاف نظر طبيعی است اما همه بايد تابع رهبری باشيم.

هی می خواهند مرا به جنبش سبز بچسبانند و نان خودم و بچه ها را آجر کنند. عجب جماعت خری هستند. والا به حضرت عباس!

یکشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۹

طرح رایانه یا گایانه

طرح هدفمندکردن يارانه‌ها مثل اره ای است که در ماتحت جناب رئیس جمهور محبوب گیر کرده. لاکن ایشان نه راه پیش دارد نه راه پس. والا به خدا.

پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

موج رنج ها ناخدا میداف را برد

هیچگاه ندانستم که نامش چیست. تنها میدانستم هم میهنی است به غربت پرتاب شده. ناخواسته و به اجبار. برای خودش روزگاری داشته. ناخدا بوده و جهان دیده. همه جا رفته و همه مردمان جهان را دیده، اما هماره غم ایران داشت. دلش برای رهایی ایران می تپید و با عشقی سرشار از مردم ایران می نوشت. برای من این همه شور و شوق غنیمت بود از آدمی که رنج بسیار کشیده بود در این سی سال.

از هر دری می نوشت، ولی سر آخر به ایران می رسید. وب لاگ نویسی او خود نشان از شیفتگی او به رابطه با هم میهنان و هم دلانش داشت. او با وب لاگش چراغی را روشن کرده بود که تا وب لاگستان فارسی زنده است خواهد درخشید و برای جوانانی که به وب لاگ نویسی روی می آورند سرمشقی خواهد شد در راستای میهن دوستی، انسان گرایی، دادگری و آزادی خواهی. جا دارد دوستانی که او را از نزدیک می شناسند درباره او بنویسند و چه خوب است که تمام وب لاگ نویسان ایرانی در وب لاگ هایشان از او یاد کنند

یکشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۹

ملت مرده زنده شد

احمدی نژاددر سخنان اخیر خود گفت: به رغم وجود دشمني‌هاي غرب، ملت ايران بيش از 30 سال زندگي کرده و وضع آن امروز با 30 سال گذشته، زمين تا آسمان متفاوت است. راست می گوید بنده خدا، ملت ایران تا پیش از انقلاب اسلامی سرگرم مرده گی بوده اند. این نفسی هم که می کشیم به لطف ولایت فقیه است. والا به حضرت جنتی.

شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۹

ملت کون گشاد

ملت کون گشادی هستیم. بروید فید پنجاه وب لاگ پرخواننده را ببینید تا بفهمید چی میگم. حوصله خوندن یه متن بلند رو نداریم. کتاب خونی که پیشکش. پنجاه تا وب لاگ برتر یعنی کوتاه نویسی( و یا به گفته خودشان مینی مالیستی) از چس ناله های روشنفکری و اون هم توی محیطی که روز روشن تو خیابونش آدم به دار می کشن. کون گشادی هم حدی داره. والا به حضرت زهرا.

جمعه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۹

خامنه ای : دل موش، پوست پلنگ

مدتی است که ارتش مزدبگیران خامنه ای و احمدی نژاد زبان درآورده اند و جنبش ملت ایران را به سخره می گیرند. از آبدارچی احمدی نژاد تا کیسه کش حمام اندرونی ولایت. از نماینده خامنه ای در مسجد ابرقو تا فلان بازاری انجمن حجتیه ای به سخن آمده و مرتب مثل بز اخفش حرف های حضرت چوپان را بلغور می کنند.

خامنه ای که در روز عاشورا سیلی محکمی خورده و دچار خفقان شده بود، به تارگی زبان باز کرده و آنانی را که به خدایی قبولش ندارند، مزدور بیگانه، خارج از نظام ولایت و مستحق مجازات دانسته. جماعت لمپن و ساندیس خور هم که از خیر سر پول نفت پروار شده اند و در هشت ماه گذشته موش شده و به لانه رفته بودند، بیرون خزید و با او دَم گرفته اند و عربده می کشند. این جماعت عقب مانده تصور می کنند که نبرد دمکراسی با دیکتاتوری تمام شده و ملت جنایات این سی سال را فراموش کرده و با خوبی و خوشی به خانه هایشان برگشته اند. تنها مغز علیل ملا حسنی، مصباح یزدی،  جنتی، خامنه ای، لاریجانی ها و احمدی نژادها ممکن است دچار چنین توهم متورم فکری شده باشد. آقایان خیال خام نپرورانید. مردم ایران بیش از هر زمان دیگر زنده و تازه نفسند. مگر عدالت و آزادی تمام شدنی است. ابله ترین آدم هم می داند که عمر دیکتاتوری و استبداد دینی به پایان رسیده، اما شما نمی دانید. یا می دانید و خودتان را به خریت زده اید. البته از این جفتک های بی رحمانه ای که برای مردم می اندازید می شود فهمید که هنوز هم به فکر نجات کشتی سوراخ شده ولایت از چنگال امواج خروشان ملت تشنه آزادی هستید. زهی خیال باطل. شب دراز است و قلندر بیدار.

راست سیزده

رفسنجانی گفت: « از موج سواری دست بر میدارم.» او هم چنین اضافه کرد که: « در این چند ماه پس از انتخابات آن قدر پشتک و وارو زدم که نادیا کومانچی در تمام عمرش نزده است. والا به جان امام.»

دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۹

سانسور اسلامی

حکومت اسلامی تنها حکومتی در جهان است که در  جزیی ترین امور زندگی مردم هم دخالت می کند و حواسش جمع است که شیطان ملت را فریب ندهد. این حکومت مافوق مردمی نه تنها سلامت سکسی/ سیاسی ما را با سانسور سایت های بد و مستهجن حفظ می کند، لاکن لیست سایت های اسلامی را معرفی می کند تا برویم بخوانیم و اخلاق امان اسلامی شود. اما این ملت نمک خور و نمک دان شکن می روند سایت های اسلامی را می خوانند و می خندند. عجب ملت قدر ناشناسی، والا به حضرت علی.

شنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۹

خامنه ای برنده

خامنه اي رهبر مفصل انقلاب اسلامی:

تقسيم ملت به " دو گروه اقليت و اکثريت " و " برنده و بازنده" و قرار دادن آنها در مقابل يکديگرنقشه
واضح بيگانگان است.

کشتار صدها نفر آدم و زندانی کردن هزاران نفر دیگر باعث اختلاف که نمی شود. مگر قمار است که برنده و بازنده داشته باشد. رهبر هر چه بگوید همان است. عجب ملت نق نقو و تحت تاثیر بیگانه ای داریم! والا به امام حسین.

پنجشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۹

کاسپین ماها

یه روزی کاسپین ماکان نامزد ندا بود و ملت در به در دنبالش می گشتن تا باهاش مصاحبه کنن و حرفاشو قاب طلا بگیرن، اگر چه این جناب فقط نامزد ندا بود و دیگر هیچ.

حالا یارو رفته اسراییل تا آینده ای برای خودش جور کنه، ملت سایه اش  رو با تیر می زنن. بی خبر از این که این بابا رو به ندا سنه نه.

عجب ملت قهرمان پرست و دو رو و دو زبانی هستیم ما. والا به قمر بنی هاشم.

سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹

ابر قدرت شدیم

مشکلات مالی مردم را به فکر فروش کلیه هایشان انداخته است.

 

احمدی نژاد در پیام نوروزی: «در حالی که مناطق مهمی از دنیا با رکود و رشد منفی اقتصادی مواجه بودند، ملت ایران با رشد بالای اقتصادی و عمرانی، صنعتی و کشاورزی همراه شد. تورم مهار شد و قیمت مسکن کاهش پیدا کرد و وحدت و همبستگی ملی در سطح مطلوب و کم‌نظیری قرار گرفت.»

آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی: «من امسال را به عنوان سال  همت مضاعف و کار مضاعف نام‌گذارى می‌کنم.»

با این رهبران بزرگ و این همه پیشرفت، خوشی زده زیر دل ملت. عجب ملت نمک نشناسی. والا به حضرت عباس !

دوشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۸

خامنه ای شیر شده، تیغه شمشیر شده

آخوند مثل گربه مرتضی علی است. هر جوری پرتش کنی بالا با چهار دست و پا زمین میاد. روزگاری بود که قند را تحریم کرده بودند و می گفتند خوردنش مخالف خدا و پیغمبر است، چون دولت متبوعه خمس و ذکات به آخوند ها نمی داد. وقتی رشوه را گرفتند، فتوا دادند که قند را اگر در چای غسل بدهید از شیر مادرتان حلال تر می شود و شد. یک روز مخالفت باموسوی مخالفت با قرآن بود. حالا موافقت با موسوی مخالفت با امام زمان است. این قرتی بازی های اسلامی همواره بوده و مردم به مرور زمان به ریش فتوا دهندگان خندیده اند و آن ها را به تخمشان هم حساب نکرده اند. حالا حکایت فتواهای خامنه ای ابله است. این فقیه مدرسه نرفته هنوز نمی داند که گردن کلفت تر از او هم بوده اند که در زمینه نوروز، چهارشنبه سوری، سیزده بدر و دیگر سنت های زیبا و انسانی مردم ایران فتوا های مطول ول کرده اند؟ ایشان گویا در تاریخ نخوانده که گنده چال دهانی مثل امام محمد غزالی چه شکرهای زیادی خورده. غلط کردن های زیادی مطهری درباره چهارشنبه سوری را نشنیده؟

آخوند زیرک و حقه باز است. هرچه را به نفعش نباشد حرام می داند. خامنه ای می داند که مردم به بهانه چهارشنبه سوری دست به اعتراض علیه دیکتاتوری می زنند. او از ترس به پرت و پلاگویی افتاده. خامنه ای می داند که جنبش مردم ایران سر باز ایستادن ندارد، اما تلاش می کند که سرنگونی خودش را به عقب بیاندازد. مردم ایران نوروز و چهارشنبه سوری را در طول صد ها سال و در زیر سرکوب دیکتاتوری مذهب ، جشن گرفته و خواهند گرفت. حکومت اسلامی سی و یک سال است که زور می زند تا ما را به رنگ خودش درآورد، اما نه تنها موفق نشده که شکست سنگینی هم خورده و هم اکنون در زیر دست و پای جنبش ضد استبداد دارد از نفس می افتد. آتش چهارشنبه سوری امان را آن چنان سرافراز و بزرگ بیفروزیم که لشگر جهل و تاریکی فرار را بر قرار ترجیح دهد.

سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۸

شیطان توی تنبان خس و خاشاک

آی ملت شهید پرور این رحیم مشایی افلاطون قرن است. این نابغه احمدی نژاد دست تمام اندیشمندان تاریخ را از پشت بسته. نفوذ کلامش آن چنان خدایی است که رفته توی جلد ما و بیرون نمیاد. ما ملت عقب دنده بوده ایم و نمی دانستیم که شیطان حرامزاده چه مادر به خطایست. بفرمایید و خودتان بخوانید:

لازم است که عمامه داران ما در منبع های محتلف( از جمله منبع آب) بحث شیطان را باز کنند. چون امروز شیطان فقط خس وخاشاک و بزغاله ها را وسوسه نمی کند، لاکن به فکر مدیریت جهان افتاده و برج سازی می نماید. به طور مثال اگر ولایت فقیه و یا رئیس جمهور ظالمی روی کار آمد، اقتصاد آن کشور فاسد می شود( هوش رو می بینید؟) برج سازی مد می شود. سپاه شیطان همه چیز را در قبضه خودش می گیرد. درآمد حرام وارد زندگی بسیجی هایش می شود. لازم نیست که شیطان تک تک پاسدارها و بسیجی ها و آخوند ها را وسوسه کند، چون با پرورش یک ولی فقیه به اهداف خود رسیده.

آقایی مشایی در سخنوری مشعشعانه خود حتی دست خداوندگار متعال را در آفرینش انسان رو کرد:

تلاش می کنیم یک مبحث نظری و علمی درباره انسان ارایه کنیم. این که چرا انسان آفریده شد؟ قطعان تنها پاسخ این است که به کمال برسد(آفرین!) اماسوال این است که کمال انسان در چیست؟ کمال انسان یعنی شکوفایی همه ی ظرفیت های بالقوه گوسفندی اوست. هر چه بیشتر به خداوند و ولی فقیه نزدیک تر می شود، این ظرفیت بیشتر و بیشتر می شود. رتبه در خم و راست شدن طی می شود و حرکت در تکان دادن سر به نشان اطاعت از ولی امر. اگر می خواهیم خدایی شویم باید جایگاه ولایت فقیه را بشناسیم. مثل آقای رفسنجانی اتفاقی به مقصد نمی رسیم. نتیجه طبیعی معرفت به خدا تخلق به خلق خداست( قابل توجه فرهنگستان زبان) و نتیجه این تخلق همان عشق است. مثل عشق من به احمدی نژاد و عشق او به من. اگر پیامبری مثل آقای خامنه ای آمد و افراد جامعه حرف های او را به تخمشان هم حساب نکنند، خیچ تاثیری نمی گیرند.

آقای احمدی نژاد به دنبال مطالعه یک حشره به خداشناسی رسیده. در این جا اشکال در ادبیات ما وارد است که این عظمت را نمی بیند. ما گمان می کنیم( البته خودم که نه همین خس و خاشاک) که انسان و خدا در تضاد هستند. چون خدا را بزرگ و انسان را کوچک می شمریم. زهی خیال باطل، آقای خامنه ای از خود خدا هم برزگ تر است. این در روایات قرآن هم آمده که انسان خیلی بزرگه و اندازه هم ندارد. شوخی نمی کنم.

آی ملت مستضعف فکری! این حرف های آقای مشایی است. من فقط رک و راستش کردم که ابله ترین شما هم بفهمد که شیطان افتاده توی تنبانش.

دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۸

رهبر من زنی است که..

رهبر من آن زنی است که سی سال است دارد با شجاعت تمام مردسالارترین حکومت تاریخ معاصر را به چالش می کشد. شیرزنی که بی هیچ سلاحی در برابر وحشی ترین حکومت عصر حاضر ایستاده و مردانگی نامردمی اش را تحقیر می کند. ندا آقا سلطان است که به قیمت جان خود حکومت اسلامی را بی آبروی جهان کرده. زنیست که قهرمان زن سریال تلویزیونی را بر فاطمه و زهرا برتر نهاد و خشم خمینی جلاد را برانگیخت. زنیست که با بالا بردن روسری خود لرزه بر اندام مذهب و مسلک پوشالی زاهدان ریایی می اندازد. زنانی که با اراده و اندیشه انسانی خود نظام نابرابر و پر از تبعیض را به سخره می گیرند و برای دگرگونی آن تلاش می کنند.

جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۸

رهبری دستور دهد…

رهبری دستور دهند آفتابه تهاجمی هم می سازیم که هم بادمجان دور قاب بچیند و هم کون لیسی کند.

چهارشنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۸

علاالدین گوساله بی.بی.سی بسیج نداره!

 

سال پنجاه و هفت در اوج درگیری ها و همایش های اعتراضی ارتشبد ازهاری گفته بود که این شعارها و فریادها واقعی نیستند. عده ای نوار پر کرده اند و از روی پشت بام ها این  ها رو با بلندگو پخش می کنن. صد البته ایشان نگفت که کار پاکستان و عربستان سعودی است. روز بعد شعار مردم در خیابان ها این بود: ازهاری گوساله   نوار که پا نداره! و یا ارتشبد بیچاره     نوار که پا نداره!  حالا حکایت علاالدین بروجردی است. این خادم اهل بیت با پر رویی تمام می گوید فیلم جنایت های پاسداران و بسیجیان در دانشگاه تهران مونتاژ بی.بی.سی است. شنیده بودیم که بی.بی.سی آخوند مونتاژ می کند اما نشنیده بودیم که این موسسه معظم بتواند کار امام زمان را بکند. البته چون آقای علاالدین خودشان چراغ جادو دارند و از پس این کارها بر می آیند و با یک فوت می توانند پاسدار و بسیجی مونتاژ کنند فکر می کنند بی.بی.سی هم می تواند. حالا وقتشه مردم شعار بدن:

علاالدین گوساله    بی.بی.سی بسیج نداره!

سه‌شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۸

سهراب: شرف انسان آزادی خواه

سهراب جان امروز زاد روز بیست سالگی ات را جشن می گیریم. پهلوان ! اگر چه در تن فانی بودی اما در یاد و نامت باقی و جاودان خواهی ماند. امروز می بایستی مثل تمام هم سن و سال هایت می بودی و به زمزمه آمدن بهار گوش می سپردی. به موسیقی دلنواز باد و آب و آتش و خاک. باید می بودی و عشق می ورزیدی و عشق می دادی به عزیزانت. اما چه دردناک است که در آستانه جوانی این وظیفه ی دشوار به گردن تو افتاده بود که با خون خود شرف ملتی سرکوب شده را بخری و بیدارشان کنی و دشمن را این چنین تحقیر نمایی.

گناه تو زادن در سرزمینی بود که پدران پسران خود را می درند تا الله را خدمتی کرده باشند. گناه تو زادن در زمانه ی کاکا رستمان بود که بهای بیداری و هشیاری را با گلوله می دهند. سهراب جان مرگ تنها واقعیتی در زندگی ماست که ما را گریزی از آن نیست. اما مردن با چشمان باز و چون سرو ایستاده افتخار بزرگیست که سهم هر کسی نمی شود. ما مردگان به تن زنده، ما ترس زدگان و به خواب رفته گان هنوز عمق فلاکتی را که بدان دچار شده ایم ،  نفهمیده ایم.

بزرگ مرد گوچک ! نام تو ، ندا، کیانوش، ترانه و هزاران جوان برومند دیگر که جان خود را بر سر آزادی و سعادت مردم ایران گذاشتید همواره به ما قوت قلب می بخشد و روشن امان می کند.

بر خاکت بوسه می زنم و بر تو درود می فرستم که شرف انسان آزادی خواه بودی.

فاشیست های اسلامی

این هم برای کسانی که درباره عطوفت اسلامی زر و زر می کنند.

 

جمعه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۸

بسیج و سپاه در اینترنت تخم شکست می پراکنند !

پیروزی بر حکومتی که تا بن دندان مسلح به دروغ  است و ثروت ملی مردم ایران را خرج ابزار سرکوب می کند، کار آسانی نیست. دشمن هم بسیج دارد، سپاه دارد، وزارت اطلاعات دارد، رسانه های همگانی را کنترل می کند. مزدوران تبلیغاتچی دارد. از هر ترفند و حیله و جنایتی برای فرونشاندن اعتراضات مردم سود می برد و چون دستانش به خون آلوده شده تا آخرین سنگر ایستاده و می جنگد. اگر کسی از نیروهای اپوزیسیون فکر کرده که روز بیست و دوم بهمن ملت بر حکومت پیروز می شود یا از الفبای واقعیت های سرسخت سیاسی/ اجتماعی خبر ندارد، یا فرهنگ مردم را نمی شناسد و یا دچار توهم است. درست از فردای  بیست و دوم بهمن پنجاه هفت مردم ایران برای تحقق خواسته هایشان به نبرد با حکومت اسلامی برخاستند. این نبرد سی سال است که در عرصه سیاست، فرهنگ، هنر و فلسفه زندگی ادامه دارد و تا رسیدن به اهداف خود ادامه خواهد داشت. اگر دستگاه سایبری سپاه پاسداران با فرستادن پیام های شکست دارد عده ای را که دچار توهم شده بودند می ترساند، اما در واقعیتی که رخ می دهد هیچ تغییری نمی تواند ایجاد کند. مردمی را که تحقیر شده اند و به فقر و قلاکت کشانده شده اند را نمی توان با این پرت و پلاها به خانه هایشان فرستاد. مگر من یا شما که جنایت های این حکومت را  با چشمان خودمان دیده ایم ، می توانیم فراموش کنیم؟ مگر کارگران از حق خود می گذرند؟ مگر زنان دست از خواست های حیاتی خود می کشند؟ مگر جوانانی که توسط بسیجی ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند و حق طبیعی زندگی از آنها گرفته شده، آرام می گیرند؟ گدام یک از خواسته های ابتدایی مردم برآورده شده که مردم دست از سر حکومت بردارند؟

دوستان هشیار باشیم و فریب تبلیغات پاسداران اینترنتی را که تخم نفاق را به سایت های معروف خبرپراکنی آورده اند نخوریم. ما در روز بیست و دوم بهمن هم به خیابان ها رفتیم  و علیه دیکتاتوری شعار دادیم و باز هم به جهان نشان دادیم که ایستاده ایم. حکومت اسلامی با آوردن آن همه نیروی مسلح به خیابان ها و برقرای حکومت نظامی نتوانست ما را از رفتن باز دارد. اتوبوس ها را همه دیدند. روستائیان بی نوایی را که با فریب به تهران آورده بودند دیدیم. اصلن حکومتی که با همه ی بسیج نیرو، پخش بیسکویت  و ساندیس، نتواند صد هزار نفر را در تهران دوازده میلیونی جمع آوری کند، پیشاپیش شکست خورده است.

کسانی که در همایش های سال پنجاه هفت حضور داشتند می دانند که آمدن مردم به خیابان ها فراز و فرود داشت. یک روز صد نفر می شدیم و با گاردی ها می جنگیدیم و روز دیگری ده ها هزار تن می شدیم. امروز هم درست مثل همان روزها حضور مردم فراز و فرود دارد. به دام تبلیغات سپاه پاسداران نیفتیم. آن ها اول شلوغش کردند که کار حکومت فردا تمام است و بعد آمدند گفتند که سبزها شکست خورده اند.

و اما چرا حضور مخالفان میلیونی نبود؟

نخست این که ما باید ابتکار عمل را که تا کنون در دست خودمان بوده به دست کسانی که خودشان از تاریک خانه حکومت اسلامی بیرون پریده اند و از روی مبل در خارج کشور ما را سوار اسب تروا می کنند، ندهیم و با طناب آن ها به چاه نرویم. آقای نبوی چه تجربه ای در زمینه مبارزه خیابانی دارد که مردم را با اسب تروا تحویل جمعیت ساندیس خور می دهد. جنبش دانشجویی در ایران رهبریت همایش ها را به عهده داشته و هم آنان نیز باید روش های نوین مبارزه با حکومت را به مردم بیاموزند.

 

دوم این که آقایان موسوی و کروبی با بیانیه هایی که پس از عاشورا انتشار دادند این توهم را در بسیاری از مردم بوجود آوردند که این ها دارند به واسطه رفسنجانی با خامنه ای مذاکره می کنند. سپاه پاسداران و رسانه های مزدبگیر به این توهم دامن زدند و همین باعث برخی پراکندگی ها در جنبش شد. خاتمی با آن نامه پراکنی ها و محکوم کردن اپوزیسیون به ساختار شکنی نقش زیادی در توهم آفرینی داشت. این حرکت اگر بخواهد به اهداف خودش برسد باید رهبران آن با مردم روشن تر و مشخص تر صحبت کنند. من اگر بفمم که آقایان می خواهند قانون اساسی و ولایت فقیه را حفظ کنند به هیچ وجه در حرکت آن ها شرکت نخواهم کرد. جانم را که از سر راه نیاورده ام. بسیاری از مردم هم همین فکر را دارند.

 

پراکندگی محل های همایش ها باعث سر در گمی بسیاری از مردم شده بود. باید راه های جدیدی را برای اطلاع رسانی بیشتر پیدا کنیم. بخشی از مردم نمی دانند که کجا باید بیایند. بخش دیگری نگاه می کنند و اگر همایش ها گسترده باشد می مانند و گرنه می گذرند و می روند. عامل وحشت پراکنی دستگاه سرکوب را نباید دست کم  گرفت.

 

دوستان زود تب کردن لرزه فوری را هم به دنبال دارد. بی هوده فیل هوا نکنیم. با مردم رو راست باشیم. این جنبش سر باز ایستادن ندارد. این جنبش با آرامش راه خودش را می رود. زمین می خورد و اشتباه می کند. از اشتباهاتش می آموزد و استوارتر به پیش می رود. قلب آزادی در درون این جنبش کهن سال جوان می تپد و تنها زمانی از کار می افتد که ملت ایران مرده باشد و این امری است غیر ممکن. به خودمان افتخار کنیم که حکومت اسلامی را در ایران و سرتاسر جهان بی آب رو کرده ایم. قدرت خودمان را فراموش نکنیم. ما ایستاده ایم.

سه‌شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۸

شرم بر ما باد

از خودم خجالت می کشم که دارم در کنار کسانی نفس می کشم و بر خاکی می زییم که چنین جانورانی را پرورش می دهد. شرم بر ما باد که این ها با این چنین تفکری سی سال است که بر ما سوارند. ( نه اشتباه ندیده اید: سوارند، سوار). ما ملت در پیش چشم این اراذل حتی خاشاک هم به حساب نمی آییم. این ها رک و راست می گویند ما بنده ایم و باید بر طوق لعنت ولایت گردن نهیم. خدا خودش کیست که این شیره ای مفنگی نماینده اش باشد؟ شرم آور است. دنیا به ما می خندد. این افکار در قرن بیست و یکم دارد بر ما ایرانیان حکومت می کند. شرم بر ما باد!

پنجشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۸

ما را ز سر بریده می ترسانید؟

محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور  را اعدام کردند تا ما را بترسانند. غافل از این که ملتی که ندا و سهراب دارد هفت خوان دیو  را در می نوردد. اعدام انسان ها نشانگر زبونی، ترس و پست فطرتی رژیم های دیکتاتوریست. از همان بدو پاگیری حکومت اسلامی اعدام جزو ذاتی آن بوده است. ولایت ابلهان در قرن بیستم نمی تواند بدون اعدام و شکنجه یک روز هم دوام بیاورد. چهره ی واقعی این ها همین است. دو جوان بی گناه را به جرم اعتراض علیه شرایط فاسد و فلاکت بار کنونی دستگیر می کنند. آن ها را تا حد مرگ شکنجه می دهند. از آن ها اعترافاتی می گیرند که هر بیدادگاهی هم به آن ریشخند می زند و سپس برای ترساندن جوانان شیردل ایران اعدامشان می کنند. اگر کسی به جنایت کاری این رژیم شک دارد یا احمق است و یا تبهکاری مثل خودشان.

دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۸

برگ برنده در دست جنبش سبز است.هشیار باشیم!

خامنه ای در حالی که دستور قتل و عام می دهد، در خفا دست التماس به سوی هر کسی که بتواند او را از بحران فعلی نجات دهد دراز می کند. این مار موذی تمام توان خود را برای به شکست کشاندن جنبش سبز مردم ایران به کار انداخته است. باید هشیار باشیم و نقشه های او را بر آب دهیم. در حالی که از تمامی امکانات پیش رو برای گسترش و پیشبرد جنبش سود می بریم، اما بیدار باشیم و فریب عقب نشینی های سطحی حکومت اسلامی را نخوریم. این بحث های تلویزیونی، عقب نشینی نمایندگان مجلس و پس گرفتن طرح ابلهانه اشان برای اعدام فوری معترضین،  شایعات مبنی بر برکناری احمدی نژاد و یا به رسمیت شناختن او توسط کروبی مُسکن های فاسد شده و تاریخ سر رفته ایست که تنها به درد مداوای روان پریشی های خامنه ای و همکارانش می خورد. این ها با مشاورت های رفسنجانی دست به عقب نشینی های جزیی می زنند و از سوی دیگر چماق را از رو بسته و مرتب به مردم هشدار می دهند که دست به کشتار خواهند زد. چهره ی وحشت زده حکومت برای همه ما شناخته شده است. این استبداد غارتگر، دروغگو و لاف زن سی سال است که ملت ما را در زندانی بزرگ در بند کرده و تسمه از گرده ی ما کشیده است. سی سال است که دارد تعقیب می کند، دستگیر می کند، به زندان می اندازد، شکنجه می دهد و به جوخه اعدام می سپارد. سی سال است جوانان و به ویژه زنان را در خیابان، فیلم، هنر و ادبیاتش تحقیر می کند. سی سال است که هویت ایرانی ما را به مسخره می گیرد. سی سال است که با بربریت تمام سنگسار می کند، نقص عضو می کند و به انسانیت ما توهین می کند. ما را وامی دارد که در خیابان به نظاره اعدام بینوایان بایستیم. سی سال است در خانه و خیابان تفتیش عقایدمان می کند. پدر را جاسوس پدر می کند. مادر را وا می دارد که از اعدام دخترش احساس رضایت کند. به کودکان آموزش بربریت دینی، روضه خوانی، مدحی، دعاخوانی، عزاداری، فالگیری، سرکتاب بازکنی، سفره ابولفضل و در یک کلام خرافات می دهند. ورزش را به چنان حال اسفناکی انداخته که بازسازی دوباره آن سال ها  طول خواهد برد. برنامه های اقتصادی فلاکت بار این حکومت اکثریت مردم ایران را به زیر خط فقر کشانده و این در حالی است که آقازاده های تمامی روحانیون پیرو علی میلیاردها دلار ثروت ملی را غارت کرده و در بانک های کشورهای عربی و اسلامی پنهان کرده اند. خواری و خفت برای ایرانی تا کی؟

هر کسی اندکی هوش و انصاف داشته باشد و شلاق این جماعت دزد را بر تنش حس کرده باشد می داند که این ها یک شبه از این رو به آن رو نمی شوند. سودی که این ها از برده گی ما بی برند آن قدر زیاد است که حاضرند میلیون ها تن از مردم را برای حفظ آن قربانی کنند. بی جهت نیست که ملت را « خس و خاشاک»، « بزغاله و گوساله » می خوانند و خودشان را چوپان هدایت کننده. این ها هیچ ارزشی برای ملت ایران قائل نیستند. این بازی های کهنه شده تنها برای به انفعال کشاندن جنبش سبز مردم ایران و سپس سرکوب فعالان آن است. نه خامنه ای و نه احمدی نژاد با پند و اندرز از قدرت دست نمی کشند. تنها جنبش بیدار، پشتکار دار و خلاق ما است که ایران را از چنگال بختک اسلامی رها می سازد. برای ما مردم ایران شرم آور است که این چنین استبداد جاهل و دروغگویی را تحمل کنیم. مگر ما چه کم از مردمان دیگر داریم؟ خامنه ای و احمدی نژاد می خواهند ایران را به پاکستان و افغانستان تبدیل کنند که مردم را به بهانه دین به جان یکدیگر بیاندازند و خودشان غارت کنند.

برای نجات ایران فرصت بزرگی را آفریده ایم. نگذاریم این فرصت طلایی از دست برود. نگذاریم که جاسوسان و مزد بگیران حکومت مابین ما جدایی بیاندازند. از تمام امکاناتی که در دست داریم برای پیش برد جنبش سود ببریم. اگر استبداد با یک برنامه تلویزیونی می خواهد سطح مطالبات ما را تا حد مسخره ای پایین بیاورد، برنامه را به ضد خودش تبدیل کنیم. برگ برنده در دست ماست. حکومت به قدرت ما پی برده و می داند که عقب نشینی آشکار یعنی فروپاشی دستگاه ولایت. روز بیست و دوم بهمن روز بزرگی است. تمام توان خودمان را برای سازماندهی تظاهراتی میلیونی به کار اندازیم. حکومت اسلامی از ترس این روز بر خودش می لرزد و تلاش می کند که فعالان جنبش را دستگیر و بقیه را به انفعال بکشاند. هارت و پورت های چماق بدستان هم در همین راستاست. با همبستگی خود روز بیست و دو بهمن را به روز پایان دادن به خلافت اسلامی در ایران تبدیل کنیم.

جمعه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۸

تراختور هم میلانه هم بارسلونه هم برزیله

هم میهن آذربایجانی. تاریخ درد ما مشترکه. حکومت اسلامی برای بازماندن در اریکه ی قدرت همه ی ما ایرانی ها را زیر نعلین هایش پایمال می کند. بیست و دو بهمن روز پایان دادن به سی سال ستم و آزار است. نگذاریم به بهانه های زبانی، مذهبی و یا فوتبالی ما را از هم جدا کنند. تراختور از تمام تیم های دنیا سرتر و بزرگ تر است، اما امروز روز این جدایی ها نیست. نه تراختور و نه پرسپولیس هیچ کدام ارزشی برای  حکومت اسلامی ندارند. این هیاهوی بسیار در اطراف فوتبال هیچ سودی برای مردم ما که در خط مقدم جبهه آزادی ایستاده اند ندارد. چشم هایمان را باز کنیم که مابین ما تفرقه نیاندازند. دیگر وقت آن است که تبریز نه برای تراختور که برای رهایی ایران از چنگ ولایت فقیه به خیابان ها سرازیر شود. وقت برای کل کل کردن و کورکوری خواندن بسیار است. با بودن این حکومت تراختور به هیچ جایی نمی رسد. این ها اگر در قدرت بمانند سر تراختور را زیر آب می کنند. یادتان هست که این ها چه بلایی سر تیم ملی و تیم های خوب ایران آوردند. با همبستگی مسابقات فوتبال را به صحنه  اعتراض علیه حکومت تبدیل کنیم.

تراختور می رزمد     خامنه ای می لرزد

سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۸

بر سر شمشیر عشق رقص کنان باید رفت

کسی می داند چه اتفاقی دارد می افتد؟  چرا موسوی و خاتمی و کروبی در بیانیه های اخیرشان از تعهد به نظام اسلامی و پایبندی به ولایت فقیه و قانون اساسی حکومت اسلامی سخن می گویند؟ آیا از جنبش مردم ایران دلسرد شده اند و یا از ریشه دار شدن آن می ترسند؟ آیا فکر می کنند که وضعیت را می توان به روزهای پیش از انتخابات برگرداند. وقتی خاتمی برای برون رفت از بحران انتخابات آزاد را به عنوان جایگزین مطرح می کند منظورش چیست؟ انتخابات آزاد در چهارچوب این حکومت استبدادی و آدمکش چه معنایی دارد؟ آیا باز هم هاشمی رفسنجانی دارد از پشت پرده چوب لای چرخ حرکت مردم می گذارد.  آقایان نمی دانند که شعار جنبش مردم ایران باطل کردن خامنه ای به عنوان ولایت فقیه است. فریادهای مردم را فراموش کرده اند؟ چرا آقای خاتمی از ساختار شکنی به وحشت افتاده و دمادم به دارودسته خامنه ای امتیاز می دهد. وقتی رفسنجانی عنوان می کند که : اتلاف وقت فرصت‌ها را نابود می‌کند. روی سخنش با شماست یا با خامنه ای؟ یا شاید هردو.

آقایان محترم جنبش مردم ایران نارنین نداها و سهراب ها را از دست نداده که قدرت را از جناحی به جناح دیگر منتقل کند. این جنبش مدنی حق گزینش می خواهد. به چوپان و آقا بالا سر نیاز ندارد. علیه سانسور اندیشه و بیان و ممنوعیت تشکیل احزاب و اجتماعات مبارزه می کند. حجاب اجباری را به چالش فرا خوانده. برابری حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در تمامی عرصه های زندگی می طلبد. به فرمان کسی آغاز نشده که با بیانیه و پند و اندرز دوباره به خانه اش برگردد و از فردا روز باز هم از سوی بسیجی و گشت ارشاد مورد تحفیر و توهین قرار گیرد. آقای موسوی، آقای کروبی عزیز این جنایتکارانی که به دستور مستقیم رهبر مرتکب فجیع ترین اعمال ضد بشزی شدن را چگونه می توانید به انتخابات آزاد فراخوانید؟ آقای خاتمی شما اگر در همان هشت سال ریاست جمهوریتان در برابر جنایات ولایت فقیه و بادمجان دورقاب چین هایش ایستاده بودید و می گذاشتید مردم ضدیت خودشان را با بربریت بسیجی ها نشان دهند، کار به این جا نمی کشید. آقایان محترم اعتماد مردم چیزی نیست که بتوان با آن معامله کرد. مواظب باشید! بر روی لبه تیغ ایستاده اید. نگذارید این ملت خون به دل سی سال دیگر زانوی غم در بغل بگیرد.

 

با وام از حافظ : زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت       کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

پنجشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۸

ووپی گلدبرگ هم محارب شد


البته مثل روز روشنه که خامنه ای جرات نمی کند تخم خانم گلدبرگ را بگیرد.


با شاخ هایم دیوار ولایت را فرو می ریزم

از همان روزی که مردم گنبد و کردستان را سلاخی کردید و بهترین فرزندان آن ها را به جوخه های سیاه مرگ سپردید من محارب شدم. هنگامی که سعید سلطانپور را در روز عروسیش ربودید و سپس به دار آویختید من محارب تر شدم. روزی که سیادتی را کشتید نفرت مرا بر انگیختید. سال هایی که در کوچه و خیابان فرزندان بی گناه مردم را به جرم دگراندیشی دم تیزبر  گله های وحشی بسیجی می انداختید از مسلک و مذهب تان حالم به هم خورد. وقتی بینوایی را به جرم دزدیدن چند لیتر روغن دست بریدید و به آقازاده هایی که میلیاردها دلار ثروت مردم را غارت کرده بودند پاداش و چشم روشنی دادید، در محارب بودنم استوارتر شدم.آن روز که به دستور رهبر کبیرتان نزدیک به پنج هزار زندانی سیاسی را در دو هفته به قتل رساندید و جسدهای آن ها را در گور های بی نام و نشان رها کردید، معنای عطوفت اسلامی را فهمیدم و کافرتر شدم. همین نمایندگان گوسفند صفت دربار ولایت، همین ها که امروز برای اعدام مخالفان سینه می درانند و برای پاره شدن عکس رهبرشان خود را پاره می کنند، از کارگردانان اصلی کشتار جوانان ایران در این سی سال هستند. از اژه ای و حسینیان بگیر و بیا تا حسین بازجو. مگر همین حسینیان- که امروز خون می طلبد - نبود که با همکاری سعید امامی و قزلباشان ولایت، قتل های زنجیره ای را مرتکب شد؟

من مرتد و کافرم به این سبب که با چشمان خود دیده ام دین چه جانوری از انسان درست می کند. من محاربم چرا که ایرانیت من را از من دزدیده اند و جلوی چشمانم آن را سر بریده اند. من محاربم چون نمی توانم ببینم که چند میلیون تن از هم میهنانم که بر روی گنج نشسته اند، شب ها سر گرسنه بر بالش می گذارند. محاربم چون می اندیشم و با شک به همه چیز می نگرم. محاربم چرا که مثل گوسفند سرم را نمی اندازم پایین و به دنبال رهبر بع بع کنم. محاربم چون از حجاب، حجله، روضه، نوحه، رمالی، خرافات، گشت ارشاد، بسیجی، پاسدار، حراست، انجمن اسلامی، اطلاعات، ولایت فقیه و حکومت اسلامی متنفرم. از دروغ و گند و کثافتی که به نام عطوفت، رحمت و برکت به خورد مردم می دهید متنفرم و هر روز بیشتر محارب می شوم.

من گوساله محارب و مرتدم. گوساله ای که نه تنها محاربم بر گوسفندانی که برای رهبر بع بع می کنند بلکه دارم گاوی می شوم خشمگین که با شاخ هایم دیوار ولایت را فرو خواهم ریخت.

چهارشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۸

آقای موسوی آلنده باشید، رفسنجانی زیاد داریم

بیانیه اخیر آقای موسوی تامل برانگیز است. از سویی محکم و استوار ایستاده و به حکومت هشدار می دهد که بر سر حرف خود هستم و مردم نه تنها به خواسته من بلکه برای گرفتن حق پایمال شده خود به خیابان ها آمده اند. من هم جزیی از این جنبش سبز و بالنده ام و تا پای جان هم ایستاده ام. این واژه ها آدم را یاد سالوادور آلنده می اندازند. آلنده که تا پای جان بر سر پیمان خود با مردم ایستاد و سر آخر هم به دست کودتاچیان به قتل رسید. اگر چه سید علی پینوشه میداند که ایران شیلی نمی شود و شرایط جهانی با آن روزها فرق زیادی دارد، اما پیشگام مردم شدن نیاز به ازخودگذشتگی دارد.

از سوی دیگر می توان چهره و خط فکری امثال رفسنجانی را در جای جای بیانیه دید. وقتی موسوی هنوز از حفظ  نظام و یا اصلاحات با تکیه بر قانون اساسی سخن می گوید، رفسنجانی را در ذهن تداعی می کند. فردی که برای حفظ نظام( و البته ثروت های بادآورده) حاضر به هر پشتک و وارو زدنی شده است. به گفته خودتان امروز بیش از هر چیز ما به شفافیت نیاز داریم. آیا پیشنهاداتی مثل آزادی زندانیان سیاسی، اصلاح قوانین انتخابات ،  آزادی رسانه ها و یا طرح آشتی ملی تکرار رفسنجانی شش ماه پیش نیست؟ مردم از روی این ها رد شده اند. آشتی ملی با کی آقای موسوی؟ با خامنه ای، احمدی نژاد، لاریجانی ها، مشایی، جنتی، علم الهدی، مصباح یزدی، رادان، اژه ای و …؟  آیا می شود با قاتلان و جنایتکاران که به گفته خودتان مردم را از پل ها پایین می اندازند آشتی ملی نمود؟  آیا پذیرش قانون اساسی مساوی با پذیرش مهم ترین اصل آن یعنی ولایت خامنه ای قاتل نیست؟

آقای موسوی وقتی کیهان حسین بازجو بیانیه را بیانیه عمرسعد می خواند، می دانم که از ایستادگی شما حرص می خورد و خوشحال می شوم. اما از آن سو امثال رضایی هم گویا بوی کباب شنیده اند و می خواهند شما را به دام بیاندازند. هر چند موقعیت شما و ستمی را که حکومت به شما می کند درک می کنم، اما برخی حرف های شما در این بیانیه نگرانم می کند.

آقای موسوی جنبش مردم ایران در انتخابات روییده نشده، این نهال سی سال است که دارد می بالد و سبز می شود. این جنبش بازگشت ناپذیر است. زمین می خورد. سرکوب می شود. از پا می افتد. اما به گذشته پیش از انتخابات بر نمی گردد. این جنبش برای از بین بردن دیکتاتوری مافیایی و بازگرداندن هویت و قدرت ایران به دست مردم ایران است. این جنبش هیچ سودی در حفظ نظام اسلامی ندارد و باز گشت به چنین نظامی ادامه همان ستم گری ها این بار توسط عده ای دیگر است. مردم ما مدرن تر از آن هستند که چنین نظام قرون وسطایی بتواند بر آن ها حکومت کند. این مهم را دریابید. ما به آلنده و مصدق نیاز داریم. رفسنجانی در کشور ما فراوان هست.