سه‌شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۴

دیوار سانسور

دو هزار سال پیش نخستین قیصر چین دستور داد : « دیوار بزرگ را بسازید ». میلیونها تن از دهقانان و سربازان چینی برای ساختن دیوار بزرگ سازماندهی شدند. زنان و کودکان را به زور وادار به کار کردند. هدف از ساختن دیوار جلوگیری از حملات بربرها بود. سخن قیصر مثل سخن ولایت فقیه خودمان قانون بود و کسی را یارای سرپیچی از آن نبود. او از ترس اقوام صحرانشین شمال و شمال غربی چین ، سیصد نفر از ستاره شناسان خبره ی چینی را گردهم آورد و امر فرمود تا به ستارگان خیره شوند و آینده ی امپراطوری را گمان زنند. این ستاره شناسان از ترس قیصر توان گفتن حقیقت را نداشتند. حتی نمی توانستند اشتباهات او را گوشزد کنند. این قیصر درست مثل رهبر فرهمند و همه چیزدان ما در تمامی امور ریز و درشت امپراطوری حرف اول و آخر را می زد.
امروز ادامه دهندگان سنت قیصری دستور می دهند: « بزرگترین دیوار آتشین را بسازید». این بار نه برای حمله ی مغول ها که برای پش گیری از نفوذ « واژه » هاست
در دوران قیصر بر پا کردن آتش کار ساده ای بود. در دوران انقلاب فرهنگی مائو و انقلاب فرهنگی اسلامی نیز کتاب سوزی همان سنت قیصری را دنبال می کرد. اما امروز ساختن دیوار آتشین در برابر نفوذ شبکه جهانی اینترنت کار آسانی نیست. نه برای قیصران جدید چین و نه برای ولایت مداران ایران.
قیصر جدید چین ، رئیس جمهور و رهبر حزب آقای « هو جین تائو » می خواهد برای سد بستن بر عبور واژه های خطرناک دیوار آتشین دیجیتالی برپا کند. کاری که حکومت اسلامی در ایران سخت بدان مشغول است. این بار دهقانان و سربازان چینی از کار معافند. کار به فن آوران و برنامه ریزان تیزهوش چینی واگذار شده است. مغزهای کاردان چینی را از سنگاپور، فرانسه و آمریکا فراخوانده اند. گروهی متشکل از پنجاه هزار زن و مرد فن دان ، ساختن دیوار آتشین را سازماندهی می کنند. برپایی این دیوار کاری طولانی تر و پرخرج تر از دیوار بزرگ چین خواهد بود. باید بیست و چهارساعته در حال پاسداری به سربرد.
نبرد فنی حکومت چین و حکومت اسلامی در برابر اینترنت ، بی شک طولانی خواهد شد ، چرا که اینترنت آمده و می خواهد بماند. امروز نزدیک به صد میلیون چینی به اینترنت سانسوری دست رسی دارند و این رقم با چهار میلیون کاربر در ماه افزایش می یابد. صد البته تمامی این کاربران تنها به خواندن روزنامه اینترنتی « مردم » - متعلق به حزب – بسنده نخواهند کرد. بسیاری کنجکاوند که درباره جهان بیرون از کشورشان آگاهی به دست آورند. صدها هزار نفر نوشتن وب لاگ را آغاز کرده اند. دولت چین مانند حکومت اسلامی از واژه های آزاد می ترسد و از وب لاگ نویسان در هراس است. زندانیان جدید چین را روشنفکران اینترنتی تشکیل می دهند. یکی از وب لاگ نویسان به یازده سال زندان محکوم شده است . درست مثل مجتبی سمیعی نژاد که آشکار نیست تا چه زمانی در زندان خواهد بود. تازه گی ها به تمامی وب لاگ نویسان چینی اخطار داده اند که تا روز سی ام ژوئن باید خود را به اداره اطلاعات – ولابد اماکن – معرفی کنند و نام و آدرس و لینک وب لاگ خود را در دفتر ویژه ای ثبت نمایند. کسانی که از این دستور سرپیچی کنند مجازات خواهند شد.
راستی چه بر سر آن دیوار بزرگ آمد؟ هیچ. چنگیزخان مغول با پیدا کردن سوراخی در دیوار به سرزمین قیصر حمله آورد و آن سرزمین را پس از مدت کوتاهی به تسخیر خود در آورد. قیصر نبود که ببیند. دیوار آتشین هم سرنوشتی جز این نخواهد داشت. واژه آزادی از قیصرها و ولایت فقیه ها و چنگیزخان ها زورمندتر و خواستنی تر است.

چهارشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۴

طنز تلخ

طنزی به این زیبایی و تلخی درباره انتخابات نخوانده بودم. نظر شما چیه ؟

سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۴

آموزش های انتخابات

* انتخابات در ایران تنها نمونه ای در جهان است که کاندیداهایش از غربال بیرون می آیند. آنها نخست انتصاب و سپس توسط ملت غیور و همیشه در صحنه انتخاب می شوند.
* تنها انتخاباتی است که در آن هفتاد میلیون برگه رای برای سی میلیون رای دهنده پخش می شود.
* بی نظیرترین انتخاباتی است که در آن جماعت بیشترین رای را به دو تن از نفرت انگیزترین افراد تاریخ معاصر ایران می دهند.
* شگفت انگیزترین انتخاباتی است که بسیجیان و پاسداران از رای دادن به فرمانده ی خود سرباز می زنند و رای خود را به حساب شهردار به صندوق می ریزند.
* شایع است که ملت از ترس حزب توده و فرخ نگهدار که باز هم آمده بودند تا « پاسداران را به سلاح های سنگین مجهز کنند » رای خود را به رفسنجانی داده اند. گویا این جماعت معین را هم از « حیض انتفاع » انداخته اند.
* تنها انتخاباتی در جهان است که رئیس جمهور اصلاح طلبش اجازه می دهد که علیه کاندید اصلاح طلبان تقلب آشکار و علنی صورت گیرد.
* عجیب ترین انتخاباتی است که همه با هم از حضور یکپارچه مردم خبر می دهند، اما عامل شکست خود را به گردن تحریم کنندگان - که درصدی بیش نبوده اند - می اندازند.
*خنده دارترین انتخاباتی است که نویسنده ی تبعیدی - آقای نبوی - با افتخار و سربلندی به سفارت رژیمی که تبعیدش کرده می رود و به تبعیدکنندگانش رای می دهد و سپس با عصبیت به کسانی که انتخابات را تحریم کرده اند ناسزا می گوید.
* نمایشی ترین انتخاباتی است که سردار وب لاگ نویسان - حسین درخشان - به رفسنجانی می تازد، لاریجانی را ستایش می کند، به معین رای می دهد و سپس به ملت دستور می دهد که به رفسنجانی را دهند و اگر رای ندهند خائن و کودتاچی هستند و حق ندارند فارسی حرف بزنند. گیجی تاریخی را می بینید؟ از ملت سرکوب شده چه انتظاری دارید؟
* مسخره ترین انتخابات تاریخ است چرا که فاشیست ها در آن انتصاب می شوند برای انتخاب و تازه بخشی از روشنفکران در آن شرکت می کنند و وقتی از دست فاشیست ها شکست می خورند یاد « صدای پای فاشیسم » می افتند. بی خبر از آن که بیست واندی سال است که فاشیست ها دارند در خیابان ها رژه می روند.

دوشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۴

زرافشان

ناصر زرافشان هم چنان در اعتصاب غذا به سر می برد. جان او به طور جدی در خطر است. نزدیک به یک هفته است که روشنفکران و هنرمندان مبارز ایران در همبستگی با او جلوی درب زندان مخوف اوین گرد آمده اند و خواستار آزادی او و دیگر زندانیان سیاسی شده اند. حکومت اسلامی که سخت در تب و تاب گرم کردن تنور انتخابات است و این کار را با رقص بابا کرم و بمب گذاری به پیش می برد، هیچ واکنشی در مقابل اعتصاب غذای زرافشان نشان نداده است. گویا بوی الرحمان حکومت بلند شده و این گونه عقب نشینی ها را مرگ خود می بیند. اما این جنبش اعتراضی را سر باز ایستادن نیست.
فراخوان کانون نویسندگان ایران در همبستگی با زرافشان
ما را به جای زرافشان زندانی کنید!
فردا خيلی د ير است !
نوشته شبح درباره زرافشان

در انتخابات شرکت نمی کنم

حکومت اسلامی تا چند روز دیگر انتخابات فرمایشی اش را برگزار می کند.کاندیداهای انتصابی با هیاهوی بسیار بر سر یکدیگر می زنند تا بازار انتخابات را گرم کنند. انتخاباتی که به سیرک نمایشی بیشتر شباهت دارد تا گزینشی دمکراتیک و واقعی که قرار است سرنوشت یک ملت در بن بست را رقم بزند. در بازار مکاره انتخابات همه چیز یافت می شود جز گفتار و کرداری که با واقعیت جامعه و جهان امروز هم خوانی داشته باشد. در گرداگرد این هیاهو، نیروهای سیاسی درون و برون مرزی تعزیه خود را می گردانند و دچار پراکنده گی و سر درگمی غمناکی شده اند. برخی نسبت به حکومت اسلامی دچار توهم هستند و از گذشت روزگار هیچ نیاموخته اند و هنوز در درون این حکومت به دنبال « دمکرات های انقلابی » می گردند تا سیاست « اتحاد و انتقاد » را با آنان به پیش برند. این بار در جامه ی اتحاد جمهوری خواهی و نقش و نشان های دیگر.
برای انسان آزاد و دمکرات منش که با کله خودش می اندیشد و با چشمان خودش می بیند، موضع گیری در برابر انتخابات فرمایشی کار دشواری نیست. نخستین شرط هر گزینشی این است که انسان حق گزیدن داشته باشد و بتواند به آن چه می داند درست است ، رای دهد. رای دادن به افرادی که از پیش انتصاب شده اند - و به ما دستور داده اند که تنها به آنها می توانیم رای دهیم - یعنی توهین به حق گزینش انسان، یعنی مهر تایید زدن بر رابطه ی شبان- رمه گی، یعنی آری گفتن به چیزی که انسان از دروغ و جعلی بودن آن پیشاپیش آگاهست، یعنی توهین به خرد و وجدان آدمی.
به همین دلیل ساده و دلایلی که می آورم، هیچ گاه در انتخابات حکومت اسلامی شرکت نجسته و نخواهم جست.
- قانون اساسی حکومت اسلامی تمام قدرت را در دستان ولایت فقیه متمرکز کرده و بنابراین دیگر ارگان های حکومت بنده ی این ولایت مطلقه هستند.
- شورای نگهبان به عنوان دست راست ولایت فقیه کاندیداها را غربال می کند و تنها افراد انتصابی این شورا می توانند برگزیده شوند.
- در انتخابات هیچ نظارت سالمی بر صندوق های رای و شمارش آرا وجود ندارد.
- دگراندیشان و نیروهای بیرون از حکومت اسلامی حق کاندید شدن را ندارند.
- گزینش یک رئیس جمهور انتصابی به این معنا نیست که او قدرت اجرایی دارد.
- هنگامی که رئیس جمهور قدرت اجرایی ندارد ، پس شرکت در گزینش او چه دردی را دوا می کند.
- گزینشی که درد کسی را دوا نکند، تنها به درد طولانی کردن عمر استبداد می خورد.
-هنگامی که خاتمی (اولاد پیغمبر) در هشت سال دوره ی ریاست خود جز لبخند ملیح به مردم چیزی نداده، معین چه گلی بر سر آنها می زند؟
- تبلیغات بی مزه ی انتصابیون، قدرت مداران اصلی حکومت را در پشت پرده نگه می دارد و هدفی جز خاک پاشاندن در چشم مردم ندارد. در ایران هیچ کسی بدون اجازه ی ولایت فقیه و دم و دستگاه اطلاعاتش حق آب خوردن ندارد.
گزینشی که خالی از تمام قوانین دمکراتیک باشد تنها پایه های موریانه خورده استبداد و دیکتاتوری را رنگ آمیزی می کند.

جنایت کاری

بمب گزاری های اخیر در خوزستان منجر به کشته و زخمی شدن بسیاری از هم میهنان بی گناه شده است. در پی افزایش جنبش های دمکراتیک و مردمی علیه نمایش انتخاباتی رژیم، جنایت کاران بنیادگرا دست به حرکاتی می زنند تا جو آشوب را بالا برده و راه را برای بازگرداندن لاجوردی ها و سعید امامی های درون حکومت فرش نمایند. این بمب گذاری ها تنها می تواند کار کسانی باشد که می خواهند با روی کار آوردن نظامیان کشور را به دوران خمینی برگردانند. غافل از این که مردم بیدار شده اند و به هیچ قیمتی نمی توان جامعه را به آن دوران برگرداند. این بمب گذاری های تروریستی کاری از پیش نخواهد برد. مردم و روشنفکران باید یک صدا این حرکات بربرمنشانه و ضد بشری را محکوم نمایند.

خر

خر که نه در راه عزیزان بود
بار گرانیست در طویله

چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۴

زندانی سیاسی



مجتبی سمیعی نژاد را به دو سال زندان محکوم کرده اند. جرم او چیزی نیست جز داشتن دلی دانا و چشمی بینا که نمی تواند آن را در برابر فلاکت و ستمی که بر مردم می رود ببندد. شبح در این باره مفصل نوشته است و پن لاگ هم بیانیه ای داده که شما را به خواندنشان فرا می خوانم.

نامه ی دردناک و افشاگرانه ناصر زرافشان روح هر انسان آزادی خواه را به درد می آورد. این انسان آگاه و مبارز که یکی از افتخارات جنبش روشنفکری مردم ایران است ، سالهاست که به جرم دفاع از حقیقت مورد آزار و اذیت حکومت استبداد قرار گرفته است. وکالت بازماندگان قتل های زنجیره ای و افشای گردانندگان و مجریان این قتل ها ( از جمله احمدی نژاد کاندید ریاست جمهوری حکومت اسلامی ) گناه بزرگیست که زرافشان باید عقوبت آن را تحمل کند.
وقت آن نشده که شعار « زندانی سیاسی آزاد باید گردد » را به شعار روزمره تبدیل کنیم ؟