دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶

اول ماه مه


فردا روز اول ماه مه است. روزی که نه نشان از مذهب دارد و نه ملیت و نژاد. روز ارج نهادن به کار و زحمت انسان ساز است. برگزاری جشن اول ماه مه در جهان معاصر که سرمایه داری جهانی به غارت بی حد و مرز مردمان بی ساز و برگ جهان برخاسته اهمیت بیش از پیشی دارد. روز جهانی کارگر، روز اعتراض به چپاول گری عریان دست رنج میلیون ها انسان است که در بدترین وضعیت ممکن کار می کنند و در سخت ترین شرایط غیر انسانی روزمرگی می کنند. روز پرده برانداختن از چهره ی بی آزرم سرمایه داری است. روزیست که کارگران جهان دست رد بر سینه ی مذهب و ملیت و نژاد و استبداد و نابرابری می زنند. روز اتحاد و یک پارچه گی زحمت کشان است.
امروز میلیون ها کارگر در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین چه در کشورهای خودشان و چه در کشورهای غرب به شکلی برده وارانه مورد بهره برداری قرار می گیرند. سرمایه داری جهانی دست در دست دولت های دیکتاتور و مستبد به غارت مواد خام و کار ارزان مردمان جهان فراموش شده ، سرگرم اند.
جنگ های خانمان برانداز عراق و افغانستان در راستای همین برده داری نوین است. برده داری خشن و بی رحمی که چهره خودش را زیر نقاب مدافع آزادی مردم جهان پیرامونی می پوشاند و با کمک رسانه های همگانی قدرت مندش جنگ ها و لشگر کشی های سرمایه داری را زیر عنوان مبارزه با تروریسم پوشش می دهد.
« مبارزه طبقاتی » ، « بهره کشی برده وارانه» ، « سلطه گری جدید» و « آپارتاید عریان » در این رسانه ها جای خود را به واژ هایی چون « پیشرفت ملی » ، « آزادی سرمایه » ، « سرمایه گذاری برای توسعه » و « حق دفاع از سرزمین پدری » داده است. در تاریخ بشر هیچ گاه رسانه های همگانی به این اندازه در به خواب کردن بشریت فعال نبوده اند. دهشتناکی وضعیت جهان امروز ما چیزی نیست که احتیاج به بازگویی داشته باشد.
در ایران حکومت اسلامی با سرمایه داران با ریش و بی ریش در راستای اهداف سرمایه داری جهانی ، چهار نعل کشور را به سیاه روزی می کشاند. فقر و فلاکت بیداد می کند و وضعیت برای مردم زحمتکش غیر قابل تحمل است. اعتراض کارگران و معلمان را با زندان و اخراج وتهدید سرکوب می کنند. رشوه خواری و غارت ثروت های ملی توسط آقازاده ها و نوکیسه گانی که در سایه اسلام عزیز به جایی رسیده اند ، بیداد می کند. فریب مردم با مسئله انرژی هسته ای و کشاندن آنها به صف حکومت دیگر اثر خود را از دست داده است. کارگران و زحمت کشان ترسشان ریخته است و دارند خود را برای چالش های آینده سازماندهی می کنند. تشکل های کارگری نه تنها در ایران ، بلکه در سرتا سر جهان رو به افزایش است. به همین سبب روز کارگر هر سال اهمیت بیشتری پیدا می کند. روز کارگر دیگر تنها برای کوتاه کردن ساعات کار و یا افزایش حقوق نیست. روز کارگر به روز مبارزه تمام زحمت کشان و تولید کنندکان یدی و فکری برای جهانی انسانی تر و عادلانه تر مبدل شده است.

جمعه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۶

گوئرنیکا


گرچه انگلیسی ها اولین کسانی بودند که در سال 1920 مردم بی گناه عراق را بمباران هوایی کردند، اما این آلمانی ها بودند که ترور از راه آسمان را در تاریخ کشتارهای همگانی به ثبت رساندند. درست هفتاد سال پیش در چنین روزی اسکادران هوایی فاشیست های آلمانی برای کمک به ژنرال فرانکو و نابودی جمهوری خواهان دست به بمباران هوایی شهر کوچک گوئرنیکا در ایالت باسک نشین اسپانیا زدند. پس از آن جنایت وحشتناک این شهر به نماد مقاومت آزادی خواهان در برابر نیروهای فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا (1936-1939 ) تبدیل شد.
نزدیک به دو هزار نفر قربانی آزمایش گاه هوایی و دستگاه جدید ترور هیتلری شدند. الیاس کانتی ( فیلسوف و نویسنده برنده جایزه نوبل) حمله به گوئرنیکا را « حمله جانورانه » نامید و پابلو پیکاسو آن را در اثر بزرگ خود « گوئرنیکا» جاودانه نمود.
امروز پس از هفتاد سال از گذشت آن رویداد ضد بشری ، نیروهای ناتو از همان روش ترور برای ادامه اشغال عراق و افغانستان سود می برند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۶

یلتسین


این مردک ابله هم به درک واصل شد. از خدمات بزرگ او به بشریت و مردم فلک زده روسیه : سرکشیدن صدها لیتر عرق سگی و سوءاستفاده از عرق جبین زحمتکشان کشورش. بازکردن پای شرکت معظم مک دونالد به وطن عزیزش . بستن مجلس به توپ برای پایان دادن به دوره ای که خودش گل سر سبدش بود.دستور کشتار مردم چچن برای تامین منافع شرکت های نفتی و گسترش سلطه آدم خواران ارتش خوفناک روسیه. مرگش باد با آن همه خونی که بر زمین ریخت و رفت.

پنجشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۶

آدم فروش ها

پیش درآمد:
من تا چندی پیش از آن که حسین درخشان به دفاع علنی از حکومت اسلامی برخیزد، لینک او را کنار وب لاگم گذاشته بودم. چون علیرغم مزخرفاتی که به هم می بافت ؛ معتقد بودم خواندن وب لاگ او برای آگاه شدن از نظرات وب لاگ نویسی که درست صدو هشتاد درجه با من تفاوت نظر داشت و مثل من فکر نمی کرد، لازم بود. اما از روزی که ماسک از چهره برداشته و ذات خودش را آشکار کرده ، دیگر او را نه به چشم وب لاگ نویس که مزدبگیر حکومت اسلامی می نگرم. مزدبگیری که با التماس و کاسه لیسی و بادمجان دورقاب چینی و دلقک بازی برای حکومت استبداد توجیه می بافد و همواره به دنبال جمع آوری اطلاعات برای این حکومت است.

کالبد شکافی مستراح اسلامی :
اما چرا چنین شده است که حسین درخشان و داریوش سجادی و خیل فرستادگان حکومت اسلامی به خارج کشور ، این چنین وقیحانه چهره نشان می دهند و تهدید می کنند؟
زمانی که نیروهای آزادی خواه نمی توانند بر سر یک هدف روشن – کمک به پاگیری یک حکومت دمکراتیک و انسانی – به نتیجه برسند و هر روز بیشتر و بیشتر پراکنده می شوند ، فضای تنفس و مبارزه آنها را هواداران حکومت اسلامی اشغال می کنند.از یک سو حکومت نیروهایش را در غیاب آزادی خواهان ، با ماسک های گوناگون به میدان می فرستد و از سوی دیگر نهادهای سیاسی و اقتصادی خارجی که منافع دولت هایشان را در ایران دنبال می کنند با جذب و به کارگیری این نیروها راه نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را باز می کنند. در همین چند سال اخیر فرستادگان حکومت دست به تاسیس وب سایت ها و رادیوها و تلویزیون های زیادی زده اند. آنها تلاش می کنند برای حکومت اسلامی آبرو بخرند و آن را دمکراتیک و قدرت مند جلوه دهند. نخست با ترور و جنایات انسانی شروع کردند ، حالا سیاسی کار شده اند.
تا روزی که نیروهای سیاسی در میدان بودند، دفاع از حکومت اسلامی و مستراحش قبح سیاسی وحشتناکی داشت. امروز با خالی شدن میدان، نیروهای امنیتی حکومت اسلامی از سوراخ هایشان بیرون خزیده اند و عربده علنی می کشند. اقدامات حسین درخشان و آدم فروشی های او زبانزد خاص و عام است. او نوچه های زیادی هم دارد. نوچه هایی که حرف های او را استفراغ می کنند و لجن های استادشان را می پراکنند.
بر وب لاگ نویس های آزادی خواه است که لینک این آدم فروش ها و هواداران حکومت شکنجه و زندان را از وب لاگ هایشان بردارند و از دادن لینک به نوشته هایشان خود داری ورزند.

پنجشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۶

بازی ملوان ها

ماجرای اسیران انگلیسی با خیر و خوشی تمام شد. آنها با گز و پسته اهدایی رئیس جمهور حکومت اسلامی راهی خانه شدند تا دهانشان را شیرین کنند و تا آخر عمر دعاگوی رئیس جمهور محبوب ملت شهید پرور شوند. آن ها دارند داستان هایشان را می فروشند و به ریش ملت ایران و انگلیس می خندند. کلاه گشاد سر کسانی رفت که با ذوق و شوق این بحران را آخر عمر رژیم فرض می کردند و قند توی دلشان آب شده بود برای حمله آمریکا و انگلیس به ایران. دایی جان ناپلئون هایی که جان مردم ایران برایشان پشیزی ارزش ندارد و تنها به بازگشت خودشان به قدرت و غارت مردم با سبک و سیاقی دیگر می اندیشند. دسته دیگری هم بودند که این حرکت رژیم اسلامی را ستودند و رگ ناسیونالیستی اشان بیرون زده بود و ملت را به دفاع از حکومت اسلامی فرا می خواندند. کسی نگفت که این بازی را برای چی راه انداختن و هدف این بازی چه بود. این معرکه گیری آن قدر ریشش درآمده بود که اکثریت رسانه ها از آن با نام بازی سیاسی یاد کردند. تنها آدم های بیداری که فریب شعبده را نمی خورند متوجه این بازی برای قدرت مند جلوه دادن حکومت اسلامی و سپردن وظیفه ژاندارم بحران ساز به آن در آینده نه چندان دور شدند. اگر در آن سوی خاورمیانه اسرائیل در میانه دویست میلیون عرب سنی مذهب مجبور است برای زیست خودش دست به هر کاری بزند . در این سوی خاورمیانه هم باید قدرتی باشد که موازنه را نگه دارد. هم اسرائیل و هم آمریکا می دانند که ضعف ایران به عنوان یک قدرت غیر عرب منطقه یعنی خطر بزرگ برای اسرائیل ، به همین دلیل آن ها می دانند ژاندارمی ایران در منطقه چه سودهایی برایشان دارد و خواب آن هایی که فکر می کنند آمریکا به ایران حمله می کند خوش باشد که طالعی برای واقعی شدن این خواب ضد مردمی نیست.
اروپا و آمریکا می توانستند با یک جایگزین دمکراتیک برای این حکومت به روند عادی شدن خاورمیانه کمک زیادی نمایند اما آنها می دانند که وجود یک ایران دمکراتیک و قدرت مند بسیار به ضرر آن هاست . بودجه های عظیمی که این ها برای رشد و گسترش مذهب و خرافات در خاورمیانه به کار برده اند ، اهداف دراز مدت اشان را آشکار می کند. کمک های پنهان غرب به اسلامیست ها و فاشیست های مذهبی در این ربع قرن اخیر راه به جایی برده است که هیچ صدای انسانی و دمکراتیکی جرات بیان خودش را ندارد. جایی که برای کله سلمان رشدی جایزه تعیین می کنند ، کدام روشنفکر بومی توان نفس کشیدن و انتقاد کردن دارد. تمام این بازی های سیاسی که حالا شکل هسته ای و اتمی هم پیدا کرده است برای زمینه سازی غارت های آینده است. حالا یک عده ای مشنگ هم راه افتاده اند و از ما می خواهند که بیاید برویم پشت سر حکومت جنایت بایستیم و در کنار ملا حسنی از وطن هسته ای دفاع کنیم. یادشان رفته است که تا دیروز همین رژیم مظلوم نما تنبان از پایشان در می آورد. این بازی ها بدون حضور ما پیش رفته و خواهد رفت. تنها می ماند که به نظامی گری فاشیست ها با هر رنگ ولباسی چه غربی و چه اسلامی آن نه بگوییم و دستشان را رو کنیم. این کار از ما بر می آید.

سه‌شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۶

فرستادگان

فرستادگان حکومت اسلامی به بلاد فرنگ( برای ارشاد فرنگ نشینان و جذب کردن آن ها به دربار ولایت فقیه و یا دست کم خنثی کردن آن ها ) به جان هم افتاده اند. این یکی آن دیگری را به مزدوری متهم می کند و آن دیگری می خواهد با متلک او را از میدان به در برد. هدف اصلی البته خاک پاشاندن در چشم نیمه کور اپوزیسیون بی خیال فرنگ نشین است. این ها اگر بخار داشتن دست کم می توانستند سردبیر: امام خمینی را به جرم تهمت به دیگران و دفاع از حکومت شکنجه و اعدام به پای میز محاکمه بکشانند.