سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۴

قاتل

کاندید ریاست جمهوری. یار غار سعید امامی. پای ثابت قتل های زنجیره ای که جایزه اش را با شهردار شدن گرفت. آدم باید خیلی ابله باشد که به این جور آدمی رای بدهد. ابله به تمام معنا.

چهارشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۴

اکبر گنجی

اکبر گنجی هم چنان در حال اعتصاب غذا است. حکومت اسلامی با دروغ ادعا می کند که او اعتصاب نکرده است. گنجی در نامه ای بر اعتصاب غذای خود تاکید کرده و مسئولیت جان خود را به گردن حکومت اسلامی انداخته است. وظیفه ی تمام آزادی خواهان و بشر دوستان است تا صدای سرکوب شده ی گنجی را به گوش جهانیان برسانند. همبستگی با گنجی و دفاع از آزادی او بخشی از مبارزه ی آزادی خواهان برای رشد و توسعه ی حقوق بشر در ایران است. اگر چه ممکن است که ما با گذشته ی گنجی به عنوان یکی از معماران رژیم خفقان و سرکوب مسئله داشته باشیم ، اما نمی توانیم وظیفه ی دفاع از زندانی سیاسی را از شانه خود به زمین بگذاریم. دوست نازنین و رفیق گرمابه و گلستانم رضا معینی مقاله مستدل و جالبی در این مورد نوشته است که خواندنش را به همه ی عزیزان پیشنهاد می کنم.

شبح نازنین هم مقاله جالبی در مورد شرکت در انتخابات نوشته که خواندنش توصیه می شود . البته گویا شبح این عکس کاندیدا ها را دیده است و از روی آن حدس زده که این جماعت بیشتر به روسای دزدان دریایی شباهت دارند تا کاندیدای ریاست جمهوری. بدبخت ملتی که اینها می خواهند رهبریش کنند.

دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۴

نقاش رنج ودرد



پس از افشای رفتار وحشیانه با زندانیان و مردم عادی افغانستان توسط نیروهای اشغالگر ، بالاخره صدای کرازی هم در آمد. او که خود را به بی خبری می زند ، گفته است که با خواندن گزارش سازمان های حقوق بشری دچار شوکه شده است و قرار است که این موضوع را در ملاقات با بوش با او در میان بگذارد. البته این شکر خوردن ها بازی جلوی صحنه است و گرنه کدام رئیس جمهوری - به جز رئیس جمهور خودمان - است که نداند در کشورش چه می گذرد؟ رفتار ضد بشری و نژادپرستانه با زندانیان در گوانتانامو و ابوغریب و زندان های افغانستان وجدان های آزاد را به لرزه در آورده است. اگر شهروندان آزادی خواه جهان در برابر این رویداد های دهشتناک ایستاده گی نکنند، این ها به رفتار روزانه قدرت های بزرگ با مردمان جهان پیرامونی مبدل می شود. هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران باید به اعتراض برخیزند. کاری که فرناندو بوترو کرده است.
فرناندو بوترو یکی از سرشناس ترین نقاشان آمریکای لاتین است. او نگاه جهان را به وحشی گری هایی که در زندان ابوغریب عراق رخ داده فرا می خواند. بوتروی کلمبیایی در تمام عمر هنرمندیش همواره بر این عقیده بوده که هنر نباید تحت تاثیر سیاست قرار گیرد. اما با دیدن تصاویر زندان ابوغریب تغییر عقیده داده و قصد دارد تا از هنر خود برای مبارزه با رنج ودردی که بر انسان معاصر می رود، استفاده کند. آثار جدید او بر شالوده ی وقایع تلخی که در زندان ابوغریب رخداد ، استوار است. زندانیان بی دفاع و چشم و دست بسته که در خون خود غوطه ورند و در هراس رعشه آوری که ضربه ی بعدی بر کجای تنشان فرود خواهد آمد.
او درباره دیدگاه جدید خود نسبت به سیاست می گوید : اگر پیکاسو تابلوی « گوئرنیکا » را نکشیده بود، امروز از این روستای باسکی تنها خاطرهای در تاریخ جنگ باقی می ماند.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۴

خرده بورژوایم. خرده بورژوا

خرده بورژوایم : کش آمده ام مابین طبقاتی که در خوش باوری خود مانند جانوران می زیند. خرده بورژوایم ، آن که انتخابات را راه می اندازد و اداره می کند، تا هستی خود را به دیگر طبقات به باوراند. بر سر بورژوازی و طبقه کارگر شیره می مالم و اراده ام را به آنها تحمیل می کنم. من تاریخ را یافتم و نوشتم. آن چه را که من در هیبت واژه در نیاورده باشم، یافت نمی شود.
من بورژواها و کله گنده هایی را که نادیده ام می گیرند و تحقیرم می کنند، می پرستم. خود را به هیبت کارگرانه می آرایم . تا زیردست ترین و برده ترین کارگری که به من می خندد و خیره می شود به تعریف و تمجید های پوچ و تو خالی من از طبقه ی کارگر.
خرده بورژوایم : مرزها، بایگانی ها، موزه ها، زندان ها، سربازخانه ها، توالت ها و هزارتوی تقسیم قدرت را آفریده ام. خدا را کارگر کرده ام و اقتصاد را مال خرها. بورژوازی چه آفریده است؟ پادشاهان، ملایان، ارتشی ها، دلالان، روسپی ها و آدمهایی که در شور و شهوت گونی های اسکناس چنان سرخوشند که باورشان می آید پاک ترین موجودات کره ی زمین اند.
خرده بورژوایم : آزادی و زنجیر را من یافته ام. آزادی را پیدا کردم تا به استبداد زنجیرش کنم و آن گاه دوباره در سایه ی استبداد تعریفش نمایم. بیان من که در لفافه عقل پوشیده شده دلفریب و دل انگیز است.
بسیاری از سیاست مداران بی سیاست را من از صندوق شعبده بیرون آورده ام. هزار سال است که می پرسم : جمهوری اسلامی آری یا نه ؟ و خود همواره پاسخ می دهم : آری !
خرده بورژوایم : من تمام « ایسم » ها را ساخته و خود هم به نقدشان پرداخته ام. سرداران بی سر، شکنجه گران بی نام، سربازان منکرات، امام زاده های معجزه گر، نوکیسه گان برج و بارو ساز، ملاهای اتم پرست و کاندیداهای آبادگری و سازنده گی - که زندان را وسعت می دهند - از شاه کارهای من اند. سیم خاردار را من کشف کرده ام. طبقات بالا دست و پایین دست من چه چیزی به گنجینه ی بشریت افزوده اند؟ آنها به من می خندند. همیشه دست مایه ای برای خنده و مسخره گی می یابند. خرده بورژوایم و هرگز نمی خندم. تاریخ خنده را من نوشته ام. دلقک طبقه کارگر و عروسک بورژوازیم. از تنهایی بیزارم و از توده ها نفرت دارم. سمینارها، کنفرانس ها، همایش های عمومی، مجمع تشخیص مصلحت مردم، شورای نگهبان، روضه خوانی، قمه زنی و نماز جمعه را بنیاد نهادم تا از تنهایی بیرون آیم.من عقل کل هستم و به جای همه می اندیشم. روح زمانه ام که در تمام زبان ها می تپم و آن جه که در زبان نباشد، یافت نمی شود.
خرده بورژوایم : استاد باز کردن دکان های سیاسی. خدای زبان. شما را به شرکت در گزینش دیگری دعوت می کنم : جمهوری اسلامی ، آری یا نه ؟

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۴

پادشاهی آسمان

هالیوود همواره به عنوان مرکز تولید فیلم هایی که با اندیشه ی حاکم روز آمریکا هم سو بوده، مشهور است. آخرین دستاورد این مرکز ، فیلم « پادشاهی آسمان » ساخته ریدلی اسکات است. داستان فیلم بر اساس روایات تاریخی بنا شده که در اواخر قرن دوازدهم میلادی در اورشلیم رخ داده است. روایتی که در تاریخ به نام « جنگ های صلیبی » شناخته شده : درگیری های خونینی که نزدیک به صد سال - مابین مسلمانان به سرکرده گی صلاح الدین ایوبی و مسیحیان اروپا - ادامه داشت. جنگی مذهبی که به پیروزی ارتش صلاح الدین ایوبی در سال 1187 و به تسخیر اورشلیم منجر شد.
اگر چه در فیلم از صلاح الدین به عنوان جنگجویی استوار و شریف یاد می شود، اما نمی توان شباهتی راکه این فیلم با اوضاع روز جهان دارد، نادیده گرفت. بسیاری از منقدان این فیلم را بخشی از جنگ های اندیشه ای هالیوود و دم و دستگاه دولت محافظه کار آمریکا علیه کشورهای به اصطلاح « اسلامی » دانسته و از آن به عنوان نماد تصویری « جنگ تمدن ها » نام برده اند.
ریدلی اسکات می گوید : تلاش کرده ام که بی طرفی را مابین این دو دسته رعایت کنم. او می افزاید که همکار و مشاور او در روند ساختن فیلم یک پرفسور ایرانی دانشگاه کلمبیا بوده و روایت تاریخی فیلم را تایید کرده است. او از این استاد نامی نبرده است.
در بین منقدین بحث داغی بر سر فیلم در جریان است. برخی فیلم را « ضد اسلامی » و عده ای آن را هوادار اسلام می دانند. اگر چه بنیادگرایان افراطی در دو سوی ماجرا فراوانند، اما به هیچ شکلی نمی توان فیلم « پادشاهی آسمان » را در راستای بهبود روابط صلح آمیز مابین مسلمانان و مسیحیان دانست. متاسفانه آن چه که امروز به نام اسلام و مسلمین مورد حمله ی محافظه کاران مسیحی است نه خود مذهب که پیروان آن است. پیروانی که توسط قدرت های بزرگ و با توسل به همین مذهب ، مورد غارت و چپاول قرار گرفته اند و همواره کوشیده اند تا آنان را در جهل و عقب مانده گی نگه دارند و گر نه هیچ کدام از مذاهب امروزی از دیگری برتر نیست و هیچ کدام گلی بر سر بشریت نزده اند. Joanne Bourke پرفسور تاریخ در کتابی زیر عنوان « هراس ، یک فرهنگ تاریخی » می نویسد : از سال 1896 مسلمانان همواره به عنوان « راهزن » معرفی شده اند. در انگلستان از 900 فیلمی که در همین رابطه مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته اند، تنها انگشت شماری از آنها مسلمانان را مورد توهین و تحقیر نداده اند. در این آثار سینمایی مسلمانان را به عنوان دشمنان شماره یک جامعه معرفی می کنند. انسانی خشن، بیرحم، نامتمدن و بنیادگرا که قصد دارد جامعه متمدن غرب و به ویژه مسیحیان و یهودیان را نابود کند. درست مثل تصویری که پس از یازدهم سپتامبر از مسلمانان ترسیم شد. بزرگترین خطای بوش این بود که جنگ با تروریست ها را « جنگ صلیبی » نامید.
اسکات در مصاحبه ای می گوید : در دوسوی جنگ آدم های شریف و خوب زیادند. و در پاسخ به این پرسش که : آیا ساختن چنین فیلمی به کینه و نفرتی که هم اکنون مابین این گروها در جریان است ، دامن نمی زند؟ می گوید : انتظار بی جایی است که فکر کنیم فیلم می تواند رفتارضد مسلمانان را که در جریان است ، کاهش دهد، اما شاید کمکی هر چند ناچیز به بهبود روابط نماید. فیلم ها بایستی دگرگونی ایجاد کنند اما متاسفانه امروز فیلمی را نمی توان دید که چیزی برای گفتن داشته باشد. بیشترین آنها آشغالند. نیستند ؟
باید سخن ریدلی اسکات را باور کنیم یا منقدان فیلم را ؟ یا چیزی که امروز در واقعیت وجود دارد : نفرت مذاهب از یکدیگر و عمومی کردن این نفرت و به باد دادن تمامی دستاوردهای بشر در زمینه اندیشه ی جهانی دمکراتیک و خالی از کینه و نفرت دینی.