پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۳

وای اسلام از دست رفت

در جشنواره تئاتر و موسیقی موسوم به ایران زمین. برادران همیشه در صحنه حزب الله، تصاویری را ضبط کرده اند که آبروی اسلام و مسلمانان جهان را در خطر بسیار وحشتناکی قرار می دهد . خطری که ابعاد فاجعه آمیزش از بیرون افتادن گیسوان زنان بیشتر است. ( قابل توجه روشنفکر مسلمان و رئیس جمهور همیشه در صحنه حضرت ابوالحسن بنی صدر) . البته ناراحتی برادران حزب الهی در این است که این بانوان حمله کننده به اسلام ارمنی هستند و نمی شود آنها را به صیغه در آورد. فرزندان الله در حال انجام فریضه های اسلامی و عکس برداری از پروپاچه این بانوان متوجه خطر عظیم گشتند.
عکسهایی که برادران هنگام عملیات نهی از منکر برداشته اند.
فیلم عملیات هم البته گرفته شده.

چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۳

سوزان سونتاگ

سوزان سونتاگ فمینیست، مبارز حقوق بشر و نویسنده بزرگ آمریکایی دیروز در اثر بیماری سرطان درگذشت. او یکی از برجسته
ترین روشنفکران معاصر جهان و آمریکا بود. مبارزات او علیه تبعیض جنسی و نژادی و مخالفتش با دم و دستگاه جنگ افروزان کاخ سفید زبان زده همگان بود. از سونتاگ هفده کتاب خواندنی به جای مانده است. او در بسیاری از دانشگاه ها تدریس فلسفه می کرد و تا آخرین دقایق زندگی پربارش، دمی از دفاع برای حقوق بشر باز نایستاد.
یادش گرامی باد.


سایت سوزان سونتاگ
زندگی و آثار او در ویکی پدیا
سرخ همیشه باز می گردد
آینه ی شکسته ای از دنیا
نگاهی به زندگی ويكتور سرژ

آزادی ایران

اگر برای آزادی ایران از چنگال آخوندها مبارزه می کنید این بیان نامه اعتراضی را هم امضاء کنید.

جمعه، دی ۰۴، ۱۳۸۳

دانشجو

این نوشته را که درباره مشکلات دانشجو بودن در سرزمین اسلامی است بخوانید. بسیار بامزه است.

شادباش

عید کریمس را به تمامی هم میهنان عزیز مسیحی ام ، شادباش می گویم و روزهای خوشی را برایشان آرزومندم.

پنجشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۳

باز هم بمب گوگلی

به کسانی که با بمب گوگلی حواس مردم را از واقعیات دور کردند توصیه می کنم این مقاله را به دقت و بی تعصب بخوانند.

سه‌شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۳

سنگسارشدگان جهان

کرکس گفت : - سیاره ی من
سیاره ی بی هم تائی که در آن
مرگ
مائده می آفریند.
(احمد شاملو)

در آن سوی جهان خیابان ها سرشار نورند. کودکان دست در دست مادران و پدران خود، سرگرم خرید هدیه های سال نو هستند. هوا سرد است ، اما شادی و سروری که در هواست ، تن و روان را گرم می کند.
در این سوی جهان در میدانی خاکی ، دختر بچه ای را تا نیمه در خاک سرد فرو کرده اند و جانورانی بیمار بر گرد او حلقه زده و با زمزمه های کرکس وار سنگبارانش می کنند. بهشت زیر پای اوست که سنگی درشتر پرتاب کند.از دهان جماعت کف بیرون زده و چهره های نفرت زده مو را بر تن هر بیننده ای سیخ می کند. گویی دارند حلاج را دوباره سنگسار می کنند.
در آن سوی جهان پسر بچه ای در کنار خانواده اش نشسته است و دارند اخبار روز را از تلویزیون نگاه می کنند. گوینده هشدار می دهد که هم اکنون تصاویر دردناکی پخش خواهد شد که برای کودکان مناسب نیست. مادر دست کودکش را می گیرد و به اطاقی دیگر می برد. صحنه ی انفجار بمب در نجف و سنگسار زنی در ایران است. تصاویر ساده از خشونت های بی حد و مرز.
در نجف پسرکی سیزده ساله - نان آور خانواده ی پنج نفره - به دست فروشی مشغول است . تمام ذهنش گرفتار چهره های گرسنه و بیمار خانواده است. پدرش را در بمبارانهای فلوجه از دست داد و شد نان آور خانواده ، هنوز چشم به جهان نگشوده بود که مسئولیت مادر و خواهرانش به گردنش افتاد. ناگهان جهان در برابر دیده گانش تیره و تار می شود. آخرین تصویر او از جهان ، تکه ای از آسمان سیاه شده ی عراق است.
جهان تکه تکه شده است. انفجار سرمایه جهان را منهدم نموده است. مردم این سوی جهان سنگباران شده اند. آنها هر روز و همواره سنگسار می شوند. مردم در آن سوی جهان خاموشند. رسانه های همگانی شبانه روز به پخش صحنه های جنگ و کشتار و کشورگشایی و اشغال سرزمین های دیگران مشغولند. مردم را مغزشویی کرده اند. آنها را به دیدن این صحنه ها عادت داده اند. دیگر کسی واکنشی به کشتار کودکان و زنان فلسطینی نشان نمی دهد. یک میلیون - کمی دقیق شوید - نفر در رواندا قتل و عام می شوند. از کشته ها پشته می سازند. اما پس از چندی همه چیز به فراموشی سپرده می شود.
سران حکومت سنگسار در وین مشغول مذاکره با اروپائیان متمدن بر سر بمب اتمی اند. پارلمان همان اروپای متمدن مریم رجوی را برای افشاء گری دعوت می کند. گویا همین یک سال پیش نبود که او را به زندان انداخته بودند و چند نفر با خودسوزی ، قربانی این سیاست های دو چهره شدند. پدر نفت بسوزد. از یک سو با حکومت در حال زد و بندند و از سوی دیگر چماق مجاهدین را بالای سر آنها آویزان می کنند.
قرن بیست و یکم است. عصر پیشرفت تکنولوژی . در آن سوی جهان سرعت زمان در ثانیه ها سنجیده می شود. در جهان سنگسار شدگان ، زمان را در هزارو چهارصد سال پیش متوقف کرده اند. ما در عصر سنگسار و شلاق متوقف شده ایم. تناقض عجیبی است. این بیدادگری تا کی ادامه خواهد داشت؟ چگونه مردم ما این وحشیگری را تحمل می کنند ؟ بر ما چه رفته است ؟
بوی نفت همه جا را فرا گرفته است. گرفتار لعنت زمین شده ایم. بوی نغت چشم جهانیان را کور کرده است.
در آن سوی زمین اندک وجدان بیداری هست که هنوز زرق و برق پولهای بادآورده چشم حقیقت بین آنها را بر فجایعی که می رود نبسته است. اما صدای آنها در میان هیاهوی رسانه های مزدبگیر خفه شده است. در این سوی جهان ملت ها دست بسته ایستاده اند و منتظر نوبت سنگسارند. فکر کردن به این سرنوشت غمبار - حتی برای لحظه ای - هر ذهن بیداری را به انفجار می کشاند. جهان زیر پایمان خالی شده است. انگار که معلقیم در بین مرگ و زندگی و زمین و آسمان.
هیچ راهی برای ما نمانده است جز فریاد زدن . بیدادگری را فریاد زدن. فریاد علیه سنگسار ، شلاق ، زندان ، شکنجه ، اعدام ، فقر ، جهل ، استبداد ، بیدادگری ، انصار حزب الله ، چماقداران ، بنیادگرایان ، غارتگران ، رشوه خواران ، دو چهره گان ، فریاد علیه دروغ و ریا ، موعظه های پوچ اخلاقی ، شعارهای تهی و ضد انسانی ، کارتن خوابی ، کودک کشی و کودک آزاری ، زن ستیزی و روشنفکر کشی .
آه که چقدر باید فریاد بکشیم.

رونالدینهو

دیشب در مراسمی که از سوی فیفا برگزار شده بود. رونالدینهو به عنوان بهترین بازیکن جهان در سال 2004 شناخته شد.

در این مراسم علی دایی که از سوی بوریس بیکر به عنوان پیشکسوت فوتبال خوانده شد ، جایزه بهترین بازیکن فوتسال 2004 را به فالکائو بازیکن برزیلی اهداء کرد.

دنبالک کلاغ زنده

این نوشته کلاغ زنده درباره دنبالک و ارتباطات دنبالکی بسیار بامزه است. خواندنش را به آدمهایی که از دنبالک خود دوری می ورزند ، توصیه نمی کنم.

دوشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۳

بمب واقعی

این هم از نتایج بمب گوگلی. عرب ها را حشری کردید؟ به خیالتان که این حکومت اسلامی ذره ای دلش برای ایران سوخته است. حالا جمهوری اسلامی تخم اینها را بگیرد. در دنیای واقعی این نشنال گئوگرافی و شورای شیوخ عرب اند که فرمان می رانند. دلمان را به بمب گوگلی خوش نکنیم.

پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۳

کارتن خواب ها

به این فریاد آی آدمهای هزار حرف ناگفته گوش فرا دهیم و اگر کاری از دستمان بر می آید کوتاهی نکنیم. دست کم می توانیم با پراکندن این لینک ، جمهوری اسلامی را بمباران گوگلی کنیم. جان این آدمها که کمتر از نام خلیج فارس نیست. اصلا بدون وجود این انسانها خلیج فارس معنا ندارد.

چهارشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۳

تو چرا ؟

ای بابا ! گویا این دوستان می خواهند ما را دچار سکته ناقص کنند. عزیز دردونه تو دیگه چرا ؟ پسر خوب تو هم که درب خانه را بستی. پس از این به بعد چه کسی خط لائیک و دین را برایمان از هم جدا کند. بابا دست بردار و بیا. بدون تو وبلاگستان کم می آورد. باور کن امروز که رفتم بخوانم دیدم آن شعر زیبای پروین را گذاشته ای پشت در خانه و رفته ای. امیدوارم که این در بستن موقتی باشد . منتظریم دوست خوب

من خودم نیستم

یکی از شگردهای کهنه شده که سالهاست ریشش در آمده ، وادار کردن زندانی به انکار هویت خویشتن است. لاجوردی جلاد استاد این نوع شکنجه روحی بود. او شاگردان زبده ای چون سعید امامی و حسین شریعیتمداری را در دامان خود پرورش داد. شاگردان آن جلاد هم اکنون در زندان های آشکار و پنهان حکومت اسلامی از شگردهای استادشان بهره گیری فراوان می کنند. آخرین شاهکار این جلادان وادار کردن روزنامه نگاران دستگیر شده به اعترافات سنگینی است که جرم هر کدامشان کمتر از اعدام نیست. آنها بی شرمی را به حدی رسانده اند که این نگون بختان را برای شهادت دادن علیه پدر یکی از همکاران خود ، به دادگاه آورده اند. داستان را بخوانید تا اخلاق اسلامی را بیشتر درک کنید

سه‌شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۳

رفراندوم

این مقاله شبح بسیار منطقی و خواندنی است. به دوستانی که بیانیه رفراندوم های راامضاء کرده اند، شدیدا توصیه می شود.

چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۳

ویروس ها

چند روزی گرفتار بودیم. گرفتار ویروس. مثل گرفتار شدن در دایره ی جمهوری اسلامی. ویروس سختی بود. درست مانند حکومت اسلامی که رها شدن از دستش تنها به پاک کردن کامل آن و در نتیجه از دست دادن بسیاری از جگر گوشه هایم که به جان داده بودمشان دانه و آب (نوشته هایم را می گویم ) . بگذریم ، آمدیم و دیدیم که دوستان بمب گوگلی منفجر کرده اند. بمبی که کک « نشنال جئوگرافی » را هم نگزانده است. غافل از این که این بمب اینترنتی را باید زیر پای جمهوری اسلامی منفجر کنند ، که سالهاست در درون و بیرون مرزها دارد بمب زیر پای ملت ایران می ترکاند. به نظر من خلیج فارس تنها یک نام است برای خلیجی که ساکنان اطرافش گرفتار حکومتی شده اند که مجبورشان می کند که برای سیر کردن شکمشان، بروند در کشورهای عربی نزدیک به این خلیج برای گدایی و یا کارگری با مزد برده دارانه و یا دخترانشان را بفروشند تا بتوانند از شر فقری که حکومت اسلامی نصیبشان ساخته رهایی یابند. دوستان سوراخ دعا را گم کرده اند. بمب را در جای دیگری باید منفجر نمود. چرا این بمب های اعتراض را برای نجات جان کودکانی که اعدام می شوند ، منفجر نمی کنید. چرا این بمب را زیر پای آنهایی که با پول نفت ملت فلک زده ایران رادیو تلویزیون راه می اندازند و برای جلب تروریست های اسلامی خلیج فارس را خلیج عربی می خوانند ، منفجر نمی کنند. جمهوری اسلامی هم گویا از این بمب گوگلی بدش نیامده. اعتراضات سطحی ، دروغین و ابلهانه اشان را ببینید تا دستتان بیاید که این ها چه جانورانی هستند. از همه اینها گذشته اسلامیت و عربیت دو قلوی جداناشدنی اند. سکه ی دو رویی که بدون یکدیگر بی معنایند. عربیت شیخ های شکم گنده ای که خون مردم عرب را نیز در شیشه کرده اند ، همراه با اسلامی که هر سال میلیاردها دلار از کیسه مردم بدبخت و نا آگاهی که شلوارشان را می فروشند تا به زیارت کعبه بروند ، با هم یکی شده است. همین حضرات اسلامی که موذیانه و برای پرت کردن هوش و حواس مردم سنگ خلیج فارس به سینه می زنند، اجازه انتشار به قرآنی که به زبان پارسی ترجمه و توسط انتشارات علمی به چاپ رسیده ، نمی دهند. اگر چه من مخالفتی با بمب گوگلی ندارم و آن را امضا هم کرده ام ، اما معتقدم که عمق را باید دید. دست های پشت پرده ای که آتش به جان ایران و مردم ایران زده اند. فکر می کنید اینها به خلیج فارس بسنده می کنند ؟ تا این حکومت زپرتی که درخانه شیر و در بیرون روباه است ، حکومت می کند، از این دست بازی ها ادامه دارد. نگران جنگ های ملی و مذهبی باشید. نگران تحریکات زیرکانه ای باشید که می خواهند مردم را به جان یکدیگر بیاندازند. وگرنه آمریکا با آن قدرتش نتوانست پرچم عراق را تغییر دهد تا چه برسد به اینکه نام خلیج همیشه فارس را.

پنجشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۳

نه ! نه

عرفان پاریزی عزیز! قربان آن شکل ماهت. از این کارها نکن که دلخور میشم. نکن این کار رو . دوست مهربانم نبود تو در وبلاگستان فارسی یعنی یک کم بود یک روان پاک اندیش و انسان دوست. رفیق خوبم امیدوارم که این یک شوخی باشه. ما به شادی شاعرانه عادت کرده ایم. دست بردار اولش که لینکستون را بستی حالا کمر به قتل شادی بسته ای. باشد که شوخی بزرگ تو باد با ما