دوشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۶

سنگر آزادی


تا بوده و هست دانشگاه همواره سنگر آزادی بوده و خواهد بود. بی خود نبود که حکومت اسلامی برای محکم کردن پایه های جهل و نادانی ، در دانشگاه را گل گرفت. مگر می شود آدمی را که با دانش و آگاهی سروکار دارد ، خفه کرد. جهان را همین آدم ها دگرگون می کنند. حالا یک ابله مثل این یا یک آدم فروش مثل این بیایند در بوق و کرنا بدمند که چه نشسته اید آمریکا دارد به دولت انقلابی احمدی نژاد حمله می کند و ما همه باید ردیف بشیم پشت سر این رهبر محبوب : یعنی گوشت دم توپ. و لابد برویم و در برابر دانشجویان یا هر کسی که معترض وضع موجود است به ایستیم و خاک توی چشم مردم بپاشیم. این صدای آزادی است. نزدیک به یک ربع قرن است که حکومت اسلامی با همه جناح هایش می کوشند این صدا را خفه کنند اما هر بار از گوشه ای سر بر می دارد. کشور دارد در گنداب فقر و فلاکت و بی حقوقی و سرکوب غرق می شود ، مگر همین فریادهای جوان بتواند کاری از پیش ببرد.

پنجشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۶

سیاست

سیاست امر بسیار مهمی است. سیاست را نباید به روزی نامه نگاران، هنربندان و موعظه گرایان اخلاقی ( بخوان متولیان دین ) واگذار کرد.

پنجشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۶

بزغاله

احمدی نژاد منقدین دولتش را به بزغاله تشبیه کرد.

اگر کسی وقت تلف کند و سیاست های گاو را به نقد بکشد، جز بزغاله چه نامی بر او می توان نهاد؟

اگر ابلهی را به دانشگاه دعوت کنند و سپس او را خر گیر آورده و تنبان از پایش بیرون کشند و بگویند این هم تریبون هر عرعری که می خواهی بکن، جز بزغاله چه نامی بر آن جماعت می توان نهاد؟

هنگامی که عده ای از ملت همیشه در صحنه انتخابات، رای خودشان را به سود رئیس جمهور محبوبشان در صندوق های شامورتی می ریزند و آن گاه که شانسی پوچ از آب در آمد غرولند می نمایند، جز بزغاله چه نامی بر آنها می توان نهاد؟

احمدی نژاد گه گاهی حرف درست هم می زند.

سه‌شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۶

قدرت

هیچ قدرتی در جهان با کمک واژه بر سر کار نمی ماند. این تنها بنیادگرایی ایده آلیستی چپ است که این گونه می اندیشد.

چهارشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۶

چپ و راست

چپ تنها یک استعاره است. باهوشی و روشن فکری ویژه ای نیست که آدم چپ باشد یا راست. اینها فقط استعاره های باز و فراخند. پوسته هایی بدون محتوا. بهتر است بگویی هواخواه سرمایه داری یا علیه سرمایه داری یا هوادار آزادی و مخالف آزادی . محتوای بهتر و روشن تری در این پوسته ها نهفته است.

پنجشنبه، مهر ۲۶، ۱۳۸۶

تهران

تهران امپراطوری بزرگی است با مستعمره ای به نام ایران.

چهارشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۶

زندگی

انسان تنها یک بار زندگی می کند. اگر این یک بار گوهر انسان با عشق و خرد گره نخورد ، زندگی خودکشی بیش نیست. به همین خاطر است که تلاش می کنیم یادگاری نیکو از خود باقی بگذاریم ، حتی اگر شده یک اثر انگشت.

جمعه، مهر ۲۰، ۱۳۸۶

چه گوارا یا چمران

جنگ چریکی در کوبا و ویتنام پاسخی به جنگ سرمایه داری تا بن دندان مسلح بود. تروریسم اسلامی پاسخی به جنگ من درآوردی رسانه های همگانی است. مجموعه های نظامی / صنعتی تبدیل به مجموعه های نظامی / رسانه ای شده اند. در این آشوب ساختگی که تفاوت مابین واقعیت و تصویر از بین رفته است، چه گوارا هم با چمران مقایسه می شود وبه شکل و شمایل بسیجی امام حسین در می آید. واژه ها را دارند از سر معنا می کنند . باید به دفاع از واژ ها بر خیزیم . بدون واژ ها ما هیچ هم نیستیم.

پنجشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۶

کتاب های کهن

کتاب های مقدس هیچ ارزش ویژه ای برای من ندارند. اما به نظرم ادبیات پیش سرمایه داری ارزش تاریخی زیادی دارند. اگر می خواهیم به ستیزه با پلشتی های جامعه برخیزیم، فرهنگ پیش سرمایه داری را باید بشناسیم. کتاب های مقدس دم دست ترین کتاب ها برای شناخت فرهنگ کهن سالی هستند که در تک تک ما ریشه دوانده اند.

سه‌شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۶

بازی


جورج بوش راه مخالف ریگان را طی کرد. ریگان از هنرپیشه گی به ریاست جمهوری رسید، اما بوش از ریاست جمهوری به هنرپیشه گی روی آورد. احمدی نژاد زرنگ تر از این دوتا با بازیگری رئیس جمهور شد و این نفش را همچنان بازی می کند. نگاهی به نقش او در فیلم سوزناک و پر هیجان « دسته نیویورکی ها » بیاندازید تا دستتان بیاید چه می گویم. تنها حق باقی مانده برای ما شهروندان جهان فشار دادن دکمه خاموش کردن تلویزیون است.

پنجشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۶

چپ

اگر چپ هوادار دادگری ، آزادی و برابری می خواهد دوباره سر راست کند و اعتماد مردم را به دست آورد باید به جامعه با دید نوتری بنگرد و خود را ناف دنیا نداند. خواسته های واقعی مردم را پرچم مبارزه اش بکند و از همه مهم تر پرانتزی را که از سال های دهه سی باز کرده ببندد و از حس نوستالژیک بی ریشه بیرون بیاید. هر گذشته ای چراغ راه آینده نیست.

یکشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۶

شریعتی

هیچ کس در ایران به اندازه حضرت دکتر شریعتی در ابله پرورش دادن جوانان نقش نداشته است. نگاهی به تخم و ترکه های فکری او بیاندازید تا دستتان بیاید که چه می گویم.

شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۶

کم بود

عقیده، امید و عشق به کودکی و نوجوانی تعلق دارند. در ایران عقیده ، امید و عشق زیاد است ، اما دریغ از ذره ای میانه روی، روامداری، دادگری و هوش مندی.

جمعه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۶

موعظه

انقلاب اسلامی خمینی درس بزرگی برای من داشت : نفرت از موعظه گران اخلاقی که همواره درس اخلاق می دهند و مرتب زر می زنند که دیگران باید چگونه زندگی کنند.

دوشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۶

دکان داری

هنگامی که سران حکومت اسلامی در برابر چاوز و اورتگا و دیگر رهبران کشورهای اسلامی از مهمان نوازی ایرانیان سخن می رانند ، آدم خنده اش می گیرد. این آقایان هوادار اسلام ناب محمدی متن های فرهنگی ملت ایران را نخوانده اند. وگرنه می دانستند که بین مهمان نوازی و هتل داری و دکان داری تفاوت فراوانی هست.

پنجشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۶

بمب اتم

باید از هواداران سینه چاک بمب اتمی اسلامی پرسید: « شما که مخالف شدید سقط جنین هستید و آن را گناه کبیره می دانید، چرا برای ساختن بمب اتمی اسلامی این چنین شادی می کنید؟ ». باید در برابر آن ها پرسش هایی این چنینی نهاد : « کودک بی گناه در مشهد و قم به دنیا آمده یا در هیروشیما؟ چی گفتی؟ ». خرد و اندیشه ورزی نهفته در پرسش به این معنا است که انسان را وادار کنی تا به نتایج گفتارها، پندارها و کردارهایش ژرف تر بیاندیشد.

سه‌شنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۶

جهان اسلامی

سیاست حکومت اسلامی نابود کردن هر چیز خوب از روی زمین است. هدف اسلامی کردن ایران نیست، بلکه بردن جهان به زیر پرچم اسلام است. جهان سرتاسر باید پاک و روحانی شود . بگو اسلامی و شیعی. اخلاق گرایی فاشیستی حکومت اسلامی به مذاق و مشام نفت پرستانه دولت بوش خوش آمده است.

دوشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۶

ورق ها


دسته ورق های بازی از رنگ ها و نمادها شکل گرفته است. رنگ ها و نمادها طبقات را در جامعه نماینده گی می کنند. پس ازانقلاب فرانسه رنگ های بزرگ پیک و دل برچیده شدند. پیک نماینده اشراف و شاهزاده گان فئودال بود و دل نماد روحانیون. جامعه مانده بود با گشنیز و خشت . خشت نماد کارگران و زحمتکشان و گشنیز نماد بورژوازی. به نظر من پیک و دل از بین نرفتند ، بلکه به مرور زمان جایگاه خود را در صف خشت و گشنیز پیدا کردند. دل ها به بورژوازی پیوستند و پیک ها به جنبش چپ. به همین دلیل تجارت به امر مقدس تبدیل شد و جنبش کارگری آلوده اشرافیت. جوکرها در دسته ورق نماد آدم های مسخره ای بود که می خواستند با کلک و شعبده جامعه بی طبقه توحیدی درست کنند : مثل خمینی و احمدی نژاد.

یکشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۶

روز ایران

چند تن از دوستان روز چهاردهم مرداد را روز همبستگی با دانشجویان دربند اعلام کرده اند. فکر خوبی است و دمشان هم گرم. من پیش نهاد می کنم بیایم و همه روزهای سال را روز همبستگی با مردم ایران اعلام کنیم و تلاش کنیم تا به یک جنبش همبستگی سراسری در جهان تبدیل شود. هم در ته قاره آفریقا ، آسیا، اروپا، آمریکا و اقیانوسیه نیرو داریم هم در سرشان. مگر نه این که همه مردم ایران هر روز و هر کدام به نوعی توسط این حکومت لعنتی مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. گذاشتن یک روز برای دانشجویان دربند گره زیادی را نمی گشاید چون این دانشجویان و کارگران و زنان هر روز به زندان انداخته می شوند و هر روز هم شکنجه می شوند. گذاشتن یک روز به مناسبت دانشجویان در بند از یاد بردن صورت مسئله است. درست مثل روز زن. یک روز جشن می گیریم سیصدوشصت و چهار روز از یاد می بریم.

شنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۶

نازی ها و آخوندها

حکومت اسلامی شباهت های بسیاری با آلمان نازی دارد. کارگر ستیز، زن ستیز، ضد همجنس گرا، ضد دانشجو، موج سواربر جهالت توده ای و ایدئولوژیک (مذهب و ملی گرایی کور). درست مثل رژیم نازی ها. در اعدام و کشتار دست آنها را از پشت بسته است. تنها فرق این ها با آنها در اختلاف احمدی نژاد و خاتمی است که هیچ کس هم دلیل آن را نمی داند.

یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶

فوتبال

تیم ملی عراق به فینال آمده و امروز عربستان را می برد یا باید ببرد که همه عراقی ها را دوباره دور هم جمع کند و با خوبی خوشی این پیروزی بزرگ را که در سایه ابرقدرت جهانی و در اثر لطف و کمک های بی دریغ آنها به دست آمده جشن بگیرند. دیده بودیم که در سیاست فوتبال بازی می کنند و به هم دیگر گل می زنند ، دیده بودیم که فوتبال را برای سیاست به کار می برند ، اما به این شوریش را ندیده بودیم. تا هفته گذشته کسی خبر نداشت که در آسیا هم جامی وجود دارد ، حالا جام آسیا آن قدر مهم شده که در صدر اخبار روز جهان قرار گرفته است. با همه این دوز و کلک ها و مسخره بازی ها امیدوارم عراق بزند ماتحت این عربستانی های بی خاصیت را پاره کند و لبخندی بر چهره مردم رنج کشیده عراق شکوفا کند. اگر چه لبخندی زودگذر و مرحمی موقتی بر یک زخم عمیق.

چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶

ستم ازیاد نمی رود


دو دهه از کشتار زندانیان سیاسی می گذرد. هنوز خون جوانان وطن بر دیوارهای اوین خشک نشده است. هنوز اوین و گوهردشت بهترین فرزندان این سرزمین رنج دیده را در بند دارد. حکومت اسلامی هم چنان به بگیر و به بند ادامه می دهد، گویا در این سرزمین روزها به درازای قرن اند. می خواهند که ما فراموش کنیم. مادران و خواهران داغدار را از ملاقات گور عزیزانشان باز می دارند و پدران و برادران را به چوب و چماق می بندند و اوباش خود را برای تخریب گورهای بی نام و نشان گسیل می دارند.
هنوز هیچ معتقد به عدل علی و عطوفت اسلامی که زندانیان را دسته دسته به جوخه اعدام می سپرد، به جنایت خود اعتراف نکرده است. خون بر دست و پنجه همه شتک زده اما به روی مبارک نمی آورند. بسیاری از خط امامی های از امام بریده شرمگین و سرافکنده گذشته ی خویش اند ولی کلامی از کشتار جوانان مبارزه به میان نمی آورند.مگر داغداران فراموش می کنند؟ پاسخ کودکانی که بی سایه ی پدر و مادر بالیده اند و اکنون به بزرگسالی رسیده اند را چه کسی خواهد داد؟ تا کی می توان بر این رویداد خونین پرده افکند؟ اگر پینوشه و صدام توانستند از ننگ تاریخی خود بگریزند ، لابد آقایان هم می توانند.
امروز هم ستم گری ادامه دارد. هنوز در پشت دیوارهای مخوف اوین دانشجویان و کارگران و زنان را به زیر شکنجه می برند و صدای دادگرانه آنها را در گلو خفه می کنند. اگر نیروهای آزادی خواه با تمام توان خود، متحد و یکپارچه در برابر آن ستم گری قد علم می کردند، امروز دست کم حکومت نمی توانست این چنین افسارگسیخته به سرکوب مردم دست بزند.
ستم را نمی شود از یاد برد. تا پرونده این کشتارها روشن نشود و تا دست اندرکاران آن به جنایت خود اعتراف نکنند، عدالت و دمکراسی در ایران شکست خورده باقی خواهد ماند.

چهارشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۶

پول مفت

مردم نان ندارند بخورند ضریح برای مقابر تخریب شده در عراق می سازند. البته حکومت از این مقدسات ساخته گی سود زیادی می برد. برای مدرسه و بیمارستان بودجه نیست اما برای روضه و نوحه و ضریح و قبر پول مفت بادآورده فراوان است. شیعه و سنی به جان هم افتاده اند تاوانش را مردم توسری خورده باید بدهند.

یکشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۶

مرگ زنده گی

قابل توجه مبارزان دن کیشوتی خارجه نشین که با برگزازی سمینارها و با گردآوردن جمهوری خواهان راست و چپ و میانه ، از راه دور و از طریق تلفن و تلگراف قصد براندازی نرم و مخملی و رنگی حکومت مرگ و ویرانی را دارند و یا ابلهانی که منتظر حاج آقا بوش مانده اند که بیاید و سوار بال فرشتگان آزادی اشان کند و به خانه برگرداندشان و یا کمونیست های دو آتشه ای که به هیچ چیزی به جز پیاده شدن کمونیسم کارگری در ایران رضایت نمی دهند. نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. به خوانید سرگذشت یک کارگر زحمتکش که نمونه کوچکی از هفتاد و پنج درصد مردم ایران است. کمی کوتاه بیایید . بالاخره برای نجات جان این مردم احتیاجی به سمینار و برنامه های استراتژیک نیست. نیروی متحد ما در داخل و خارج می تواند به یاری مردم اسلام زده به شتابد.

جمعه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۶

گوز

این گوز لایق ریش اسلام است. اخلاق واقعی اسلامی همین گوز است. سیاست حکومت اسلامی هم چیزی بیشتر از گوز نبوده است. وقتی که دارو دسته های اسلامی به پول خارجی رادیو و روزنامه و سایت می زنند و در رقابت با یگدیگر گوز ول می دهند ، نتیجه اش چیزی بهتر از این نمی شود. وقتی حسین درخشان با وقاحت و کثافت ذاتی اش عکس آن جلاد را زمینه وب لاگش می کند و بوسه بر دسته حسین شریعتمداری می زند و کسی هم نیست که او را به دادگاه به کشاند، نتیجه اش چیزی بیش از این گوز نیست. رذالت و پلشتی های این جماعت پایانی ندارد.

دوشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۶

روسپی گری آخوندی

من هیچ مخالفتی با روسپی گری به طور عام ندارم. اگر روسپی ها می توانستند سندیکا و اتحادیه های خودشان را داشته باشند و حقوق برابر در تمام زمینه ها با شهروندان دیگر داشته باشند می توان گفت که این انتخاب آن هاست. برخی هم این نوع شغل را می پسندند. اما روسپی گری بر اثر فقر و نداری ننگی ست که گناه آن نه بر گردن روسپی که بر گردن دولت و جامعه است. به ویژه روسپی گری اسلامی (بخوان صیغه یا عقد موقت ) که شالوده اش بر فقر و فلاکت زنان و مردسالاری جوامع اسلامی است . خودتان نگاهی به مصاحبه این آخوندک بیاندازید . بدبختی البته دو طرفه است . محصل کم پول پانزده شانزده ساله باید به زن بالای پنجاه سال قناعت کند. جاکشی آخوندی را می بینید؟ صد البته آخوندزاده ها و خرپول ها می توانند دختران باکره 9 سال به بالا را صیغه کنند و حالش را ببرند. بچه بازی در صدر اسلام هم مد روز بوده است چرا حالا نباشد؟

چهارشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۶

خیامی

این هم از سرمایه دار ایرانی. یک عمر خون کارگران را در ایران ناسیونال مکید و پیکان تولید کرد و حالا سرمایه ها را به جیب حزب کارگر انگلیس می ریزد. کمک جانورهایی مثل خیامی بی طمع نیست. لابد فکر کرده اگر حزب کارگر در قدرت باشد ، شاید در آینده به پر کردن جیب او یاری بیشتر برساند . فکر نمی کنم آن قدر ابله باشد که به فکر نقشی در ایران آینده بیفتد.

چهارشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۶

آی بانو، بانو بانو

در روزنامه ایران مقاله ای زیر عنوان « خود را فراموش نکن بانو» آمده که حکایت از گم کردن سوراخ دعاست. نویسنده که می داند زنان ایران دچار فشار روانی ، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند و بخشی از این بیماری مزمن را که جامعه ما به آن دچار است در نوشته اش بازتاب داده ، اما هنگام بررسی شالوده این بی دادگری به بیراهه می رود و با پیچیدن نسخه های سطحی راه به هیچستان می برد. یک نمونه از راه کارهای اجتماعی را می آورم خودتان تا آخرش را به خوانید.
«مطالعه روزنامه، قرار گرفتن در جريان اخبار مورد علاقه به وسيله رسانه هاى مختلف، بحث و گفت وگو با اطرافيان درباره اين مسائل، خواندن كتاب هاى مختلف، عضويت در انجمن هاى خيريه، جلسات مذهبى كه به صورت گروهى برگزار مى شود، خواندن نماز سروقت به صورت جماعت و در مسجد نزديك خانه جزو كارهايى است كه مى تواند مانع از ايجاد شرايط غم انگيز تنهايى براى زنان بازنشسته از انواع مسئوليت ها باشد.»

سه‌شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۶

توطئه

حکومت اسلامی از بدو پیدایش تا کنون همواره به تخریب ذهنیت مردم و خاک پاشاندن در چشم حقیقت سرگرم بوده است. روزهای نخست توطئه گروهک ها بود. سپس آمریکایی ها وارد میدان شدند. بعدها صدام عفلقی هم آمد . دوباره پس از جنگ گروهک ها با آمریکا و اروپا و اسرائیل علیه حکومت اسلامی به توطئه برخاستند. امروز هم که نهادها، و انجمن های آشکار و پنهان در اروپا و آمریکا سرگرم راه اندازی توطئه گرانه انقلاب نرم، مخملی و رنگی و تر زدن به هیکل انقلاب اسلامی اند. گویا مردم همه راضی و خوشحال اند و از داشتن چنین حکومت دمکراتیکی از شادی در پوست خود نمی گنجند. حسین شریعتمداری کیهان و همکار جدیدش حسین درخشان روز و شب سرگرم کشف کودتاهای رنگارنگ علیه اسلام طفلکی هستند. این بازی توطئه حربه خوبی برای تخریب ذهن مردم و کشاندن آنها به دنبال حکومت است . در این راه بوش و دستگاه حکومتی و ارکستر جهانی او کمک های شایانی به حکومت اسلامی رسانده اند. بیش از یک ربع قرن است که دارند این شیادان را تهدید می کنند و در پشت پرده با آن ها به معامله می پردازند. من نمی دانم گرفتن پول برای راه اندازی رادیو و تلویزیون و وب سایت و گردن گذاشتن برخی از ایرانیان به نوکری بیگانگان ( که بیشترین آنها از همین بچه حزب الهی های توبه کرده مثل حسین درخشان و سازگارا و نبوی و خلجی و کوفت و زهر مارهستند) چه ربطی به مبارزات مردم ایران علیه جهنم اسلامی دارد. خوش بختانه ریش این خرفت بازی های حکومت درآمده و گوش کسی بدهکار این حرف ها نیست. باور کنید اگر سرمایه داری جهانی یک روز دست از کمک های شایان خود به حکومت بردارد مردم این حکومت را چپه خواهند کرد.

پنجشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۶

قهرمان اروپا


میلان جام اروپا را برد. می دانستم که امشب قهرمان خواهد شد. در برابر لیورپول بسیار بد بازی کردند، اما از شانس هایی که داشتند بهترین بهره را بردند. تیم کهنسالان (به جز کاکا جوان ترین اشان سی و چند ساله است) نشان دادند که دود از کنده بلند می شود. تکنیک عالی و استقامت توانست ضد فوتبال لیورپول را به زانو در آورد. حیف که قیافه نحس برلوسکونی کمی حالم را گرفت. مردک چنگ انداخته روی میلان ول کن هم نیست. البته با این دستمزدهای سنگین و مافیایی که روی فوتبال سایه انداخته، جز برلوسکونی کسی حریف نمی شود. چه می شود کرد در عصر برده داری سرمایه هستیم.

چهارشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۶

نوشدارو

در همان روزهای آغاز جنگ نیروهای خردمند و مبارز ایرانی که در خیابان ها و زندان ها سرگرم رو کردن دست خمینی و دستگاه مافیایی اش بودند ، می گفتند که جنگ صدام و خمینی تنها برای خفه کردن اعتراضات مردم ایران و عراق علیه دیکتاتوری بود. شرکت های نفتی و نظامی اروپا و آمریکا سود سرشارخود را از جنگ بردند و حکومت اسلامی با قربانی کردن صدها هزار جوان بی گناه هم پای خود را محکم نمود هم هزاران خانواده را وابسته به موجودیت خودش کرد. این گه خوری ها هم مثل نوشداروی پس از مرگ سهراب است.

سه‌شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۶

آخوند

یه راننده تاکسی گفت : ببین داداش من بیست و پنج ساله تاکسی می رونم . روزانه هزار جور آدم می بینم. تو زندگی پنجاه و چند ساله ام تا حالا ندیدم یه آخوندی آدم بشه. اما تا دلت بخواد آدم دیدم که آخوند شدند. کلام نغزی بود. می خواستم رویش را ببوسم که این چنین زیبا جامعه بیمار ما را بازگو می کرد.

دوشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۶

عطوفت


این خواهر عزیزمان مورد عطوفت اسلامی برادران با غیرت قرار گرفته. تشعشع موهای این خواهر برادران را چنان کور کرده که با او تصادف شدید کرده اند. اسلام دین عطوفت و سعه صدر است. این هم نمونه واقعی آن، حالا هی انکار کنید و بروید به راه ارتداد.

شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۶

جنگل

حکومت اسلامی بر اساس دین مبین کشور را با قوانین جنگل اداره می کند. در نظر این حکومت و شالوده ی اندیشه ایش مردم فرقی با حیوان ندارند. آنها از پیش گناه کارند و همواره باید چماق سرکوب ولایت فقیه بالای سرشان آویزان باشد. آنها خود را شبان می دانند و مردم را چیزی بیش از رمه های سرگردان نمی دانند. نگاهی به این تصاویر وضعیت قانون را در کشور ما به خوبی نشان می دهد. اگر در صدر اسلام بر گردن مرتدان و رافضیان و مخالفان آفتابه می انداخته اند و شمشیر چوبی بدستشان می داده اند ، امروز هم فرزندان همان اندیشه با مردم ایران همان می کنند. بدبختی و فلاکت بزرگ این است که مردم هم این نقش را پذیرفته اند و تماشاچیان آن هستند. اگر این جوانها که نفرت و ترس را در چهره آنها می بینی خطاکارند باید توسط قانون و با داشتن حق وکیل محاکمه شوند ، نه این که آنها را با این شکل و با کتک و ارعاب به اعترافات دل خواه وادار کرد. دردناک است اما این واقعیت هر روزه ایران است. آیا بسیجیان و پاسداران که دستشان تا آستین در خون مردم بی گناه آغشته است از این به اصطلاح اراذل و اوباش جنایت کار تر نیستند. آیا اراذل و اوباشی از خامنه ای و احمدی نژاد و رفسنجانی بالاتر پیدا می شود. گناه اصلی انحرافات این جوانان به گردن حکومتی است که هیچ راهی به جز دروغ و ریا و کثافت برای مردم باقی نگذاشته است.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۶

خدا کناره گیری می کند

عزیزان من ! قربان شکل ماهتان بروم. من از شغل شریف خود با قلبی آکنده از اندوه و درد کناره گیری می کنم. آدم وقتی به یک نقطه معینی در زندگیش می رسد که درجا زدن شاخص اصلی آن است، باید در کار خود دگرگونی ایجاد کند و راه دیگری را برگزیند. من که جای خود دارم.
چرا من که آفریننده گیتی ام می خواهم از کار خود دست بکشم؟ نگران نباشید. شما را بی پاسخ نمی گذارم. راستش را به خواهید شما هیچ ارزشی برای کارهای من قائل نیستید . اصلا مرا جدی نمی گیرید. با دست مرا به سوی خود می کشانید اما با پا از خود دور می کنید. من شما را آفریدم. زن و مرد را آفریدم. اما چه سود؟ بگذارید از زنان به گویم. آیا به راستی آفریده کاملی نیستند؟ عیبی در ساختمان تن زن انجام داده ام؟ خودتان را به خریت نزنید. کلاهتان را قاضی کنید. زن شاه کاری بی نظیر ، لطیف و سرشار از هوش و توانایی نیست؟ بی شک پاسخ درونی شما آری ست. پس چرا این زیباترین هنر مرا زیر چادر پنهان می کنید؟ چادر!! چقدر یک آفریده شده می تواند به آفریدگارش بی احترامی روا دارد که شما بر من روا می دارید؟ کدام هنرمندی می تواند ببیند که دوست دارانش شاه کار هنری او را چادرپیچ می کنند که کسی نتواند آن را ببیند؟ اگر چه زن بهترین اثر هنری من است، اما مردان را نیز زیبا آفریده ام. خجالت نمی کشید هنگامی که بخشی از این اثر مرا آن هم در کودکی می برید و تا آخر عمر ترس در دل آفریده من می اندازید؟ بگذریم که بخشی از شما دختر بچه ها را هم به این روز می اندازند. این مسخره بازی ها چیست که به نام من بیچاره انجام می دهید؟
خود را مردان دین و پسران من می نامید، اما کارهای من در چشم شما ناقص و ناتمام است و وظیفه دینی می دانید که آن را به کمال برسانید. ابلهان هیچ فکر کرده اید که چه توهین بزرگی به من روا می دارید؟ شما را مغز دادم تا با آن بیاندیشید. چگونه به خود اجازه می دهید که گمان برید من نمی دانم انسان چطوری باید باشد؟ خیال می کنید جنس نامرغوب تولید کرده ام؟ کاسه داغ تر از آش شده اید؟
از همه مسخره تر این چیزهایی است که به نام کتاب های من انتشار می دهید. بابا من خدا هستم ، داستان نویس که نیستم. اگر بودم که یک کتاب هم برای شما زیادی بود. من از همین جا اعلام می کنم که این انبوه کتاب هایی که نوشته شده کار من نیست و هیچ گونه مسئولیتی در قبال محتویات این کتاب ها و حوادثی که به بار می آورند به گردن نمی گیرم.
آفریده های مرا به جرم دگراندیشی به زندان می افکنید و در یک هفته صدها تن از آنان را به نام من به جوخه های اعدام می سپرید و کک تان هم نمی گزد. چه کسی به شما اجازه داده است که دست به این وحشی گرها بزنید؟ اگر من آفریننده ام ( که روزی هزار بار می گویید) پس شما چه کاره اید؟ شما حتی برای مستراح رفتن ملت آداب و رسوم اختراع کرده اید. در کدام یک از کتاب هایی که به نام من منتشر کرده اید، چنین آدابی ذکر شده است؟ این دو چهره گی خودتان را به خنده نمی اندازد؟ از بام تا شام دروغ می گوئید، خالی می بندید، کلاه سر ملت می گذارید، مردم را به صلابه می کشید، بعد از من طلب آمرزش می کنید؟
گفتن این حرف ها یاسین خواندن است. من دیگر نیستم. از اول مهر ماه سال 1386 از کار کناره گیری می کنم و دیگر خدای شما نیستم و خودم را از حافظه شما پاک می کنم. خیال نکنید بلد نیستم برای این کار تمرین بسیار کرده ام. به سخت افزار مغزتان خواهم آمد و با فشار دادن دکمه دیلیت تمام اطلاعاتی را که از من دارید، از حافظه تان بیرون می ریزم. پس یادتان به ماند از اول مهر سال 86 آزادید. آزاد و رها. هر غلطی دلتان خواست بکنید. آزادید!

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۶

زنده ایم

زنده ایم. نفس می کشیم و رنج می بریم. خبری هم نیست. جاهلان و ابلهان هم چنان بر سر کارند و به سرکوب ابتدایی ترین خواسته های مردم سرگرم اند. این روزها هم که درجه سرکوب را افزایش داده اند که به غرب بگویند ، ما هنوز بر اریکه قدرت نشسته ایم. زنان را به بند می کشند. آموزگاران را که تاج سر جامعه هستند، دستگیر و زندانی می کنند. به همایش های کارگران و دانشجویان حمله می برند و از هیچ بیرحمی دریغ نمی ورزند. عضله نشان می دهند و قدرت اشان را به رخ مردم می کشند. می گویند سخن نگوئید و نشنوید. فقر و بی کاری و فحشاء و اعتیاد بیداد می کند. در همین زمان متکی وزیر خارجه حکومت اسلامی چند تا شکنجه گر و چماقدار با ریش و بی ریش را دنبال خودش می اندازد و برای اثبات حقانیت حکومتش به بلاد سوئد و نروژ می رود. آنجا هم می گویند که با خانم ها دست نمی داده و وقتی از او می پرسند که چرا زنان را به زندان می اندازید؟ می گوید از سی میلیون زن تنها دوتا مخالف حکومت هستند که آنها را زندانی کرده ایم، تا چرخ حکومت بچرخد. از این دمکراسی تر دیده اید؟ و وقتی هم مردم اعتراض می کنند که چرا این مردک ضد زن را به کشور راه داده اید؟ می گویند خودش خودش را دعوت کرده. در نروژ هم گویا زرت و پرت دمکراتیک زیاد کرده اند. البته آنها برای منافع ملی خودشان و چپاول منابع نفت و گاز این ابلهان را دعوت می کنند، اگر نه کی این ها را آدم حساب می کند. آقای متکی با ترک جلسه در شرم الشیخ به خاطر بی حجاب بودن یک زن هنرمند، نشان داده که خودش و حکومتش تا چه حد به حقوق انسان ها پای بندند.

جمعه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۶

مطبوعات آزاد

امروز روزجهانی مطبوعات آزاد بود. ایران در این روز نمی گنجد. مطبوعات آزاد تنها در جامعه ای می تواند پا بگیرد که دست کم بازی دمکراسی را پذیرفته باشند. در ایران نه دولت هیچ گاه تن به آزادی رسانه ها داده و نه مردم خیلی هوادار پر و پا قرص رسانه های آزاد بوده اند. درکشوری که هنوز امام جمعه ها حکم به چگونه فکر کردن مردم می دهند و روضه خوان ها خط فرهنگی اش را معین می کنند ، سخن گفتن از مطبوعات آزاد لطیفه ای بیش نیست. البته نباید تلاش روشنفکران را که می کوشند در دیوار استبداد روزنه ای نقب کنند، فراموش کرد. نداشتن مطبوعات آزاد در کشوری که دو میلیون نفر از ساکنانش زیر خط مطلق فقر روزمرگی می کنند، چیز چندان عجیبی نیست.

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۶

میلان


میلان را عشق است. خوشم آمد روی این انگلیسی های پرمدعای تو خالی را کم کردند. میلان است دیگر. پیرمردانی که فوتبال را چنان با دقت و نظم بازی می کنند که تماشاگر حظ وافر می برد. دوست داران فوتبال می دانند چه دارم می گویم. با امید کم کردن روی لیورپول در آتن.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶

اول ماه مه


فردا روز اول ماه مه است. روزی که نه نشان از مذهب دارد و نه ملیت و نژاد. روز ارج نهادن به کار و زحمت انسان ساز است. برگزاری جشن اول ماه مه در جهان معاصر که سرمایه داری جهانی به غارت بی حد و مرز مردمان بی ساز و برگ جهان برخاسته اهمیت بیش از پیشی دارد. روز جهانی کارگر، روز اعتراض به چپاول گری عریان دست رنج میلیون ها انسان است که در بدترین وضعیت ممکن کار می کنند و در سخت ترین شرایط غیر انسانی روزمرگی می کنند. روز پرده برانداختن از چهره ی بی آزرم سرمایه داری است. روزیست که کارگران جهان دست رد بر سینه ی مذهب و ملیت و نژاد و استبداد و نابرابری می زنند. روز اتحاد و یک پارچه گی زحمت کشان است.
امروز میلیون ها کارگر در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین چه در کشورهای خودشان و چه در کشورهای غرب به شکلی برده وارانه مورد بهره برداری قرار می گیرند. سرمایه داری جهانی دست در دست دولت های دیکتاتور و مستبد به غارت مواد خام و کار ارزان مردمان جهان فراموش شده ، سرگرم اند.
جنگ های خانمان برانداز عراق و افغانستان در راستای همین برده داری نوین است. برده داری خشن و بی رحمی که چهره خودش را زیر نقاب مدافع آزادی مردم جهان پیرامونی می پوشاند و با کمک رسانه های همگانی قدرت مندش جنگ ها و لشگر کشی های سرمایه داری را زیر عنوان مبارزه با تروریسم پوشش می دهد.
« مبارزه طبقاتی » ، « بهره کشی برده وارانه» ، « سلطه گری جدید» و « آپارتاید عریان » در این رسانه ها جای خود را به واژ هایی چون « پیشرفت ملی » ، « آزادی سرمایه » ، « سرمایه گذاری برای توسعه » و « حق دفاع از سرزمین پدری » داده است. در تاریخ بشر هیچ گاه رسانه های همگانی به این اندازه در به خواب کردن بشریت فعال نبوده اند. دهشتناکی وضعیت جهان امروز ما چیزی نیست که احتیاج به بازگویی داشته باشد.
در ایران حکومت اسلامی با سرمایه داران با ریش و بی ریش در راستای اهداف سرمایه داری جهانی ، چهار نعل کشور را به سیاه روزی می کشاند. فقر و فلاکت بیداد می کند و وضعیت برای مردم زحمتکش غیر قابل تحمل است. اعتراض کارگران و معلمان را با زندان و اخراج وتهدید سرکوب می کنند. رشوه خواری و غارت ثروت های ملی توسط آقازاده ها و نوکیسه گانی که در سایه اسلام عزیز به جایی رسیده اند ، بیداد می کند. فریب مردم با مسئله انرژی هسته ای و کشاندن آنها به صف حکومت دیگر اثر خود را از دست داده است. کارگران و زحمت کشان ترسشان ریخته است و دارند خود را برای چالش های آینده سازماندهی می کنند. تشکل های کارگری نه تنها در ایران ، بلکه در سرتا سر جهان رو به افزایش است. به همین سبب روز کارگر هر سال اهمیت بیشتری پیدا می کند. روز کارگر دیگر تنها برای کوتاه کردن ساعات کار و یا افزایش حقوق نیست. روز کارگر به روز مبارزه تمام زحمت کشان و تولید کنندکان یدی و فکری برای جهانی انسانی تر و عادلانه تر مبدل شده است.

جمعه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۶

گوئرنیکا


گرچه انگلیسی ها اولین کسانی بودند که در سال 1920 مردم بی گناه عراق را بمباران هوایی کردند، اما این آلمانی ها بودند که ترور از راه آسمان را در تاریخ کشتارهای همگانی به ثبت رساندند. درست هفتاد سال پیش در چنین روزی اسکادران هوایی فاشیست های آلمانی برای کمک به ژنرال فرانکو و نابودی جمهوری خواهان دست به بمباران هوایی شهر کوچک گوئرنیکا در ایالت باسک نشین اسپانیا زدند. پس از آن جنایت وحشتناک این شهر به نماد مقاومت آزادی خواهان در برابر نیروهای فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا (1936-1939 ) تبدیل شد.
نزدیک به دو هزار نفر قربانی آزمایش گاه هوایی و دستگاه جدید ترور هیتلری شدند. الیاس کانتی ( فیلسوف و نویسنده برنده جایزه نوبل) حمله به گوئرنیکا را « حمله جانورانه » نامید و پابلو پیکاسو آن را در اثر بزرگ خود « گوئرنیکا» جاودانه نمود.
امروز پس از هفتاد سال از گذشت آن رویداد ضد بشری ، نیروهای ناتو از همان روش ترور برای ادامه اشغال عراق و افغانستان سود می برند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۶

یلتسین


این مردک ابله هم به درک واصل شد. از خدمات بزرگ او به بشریت و مردم فلک زده روسیه : سرکشیدن صدها لیتر عرق سگی و سوءاستفاده از عرق جبین زحمتکشان کشورش. بازکردن پای شرکت معظم مک دونالد به وطن عزیزش . بستن مجلس به توپ برای پایان دادن به دوره ای که خودش گل سر سبدش بود.دستور کشتار مردم چچن برای تامین منافع شرکت های نفتی و گسترش سلطه آدم خواران ارتش خوفناک روسیه. مرگش باد با آن همه خونی که بر زمین ریخت و رفت.

پنجشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۶

آدم فروش ها

پیش درآمد:
من تا چندی پیش از آن که حسین درخشان به دفاع علنی از حکومت اسلامی برخیزد، لینک او را کنار وب لاگم گذاشته بودم. چون علیرغم مزخرفاتی که به هم می بافت ؛ معتقد بودم خواندن وب لاگ او برای آگاه شدن از نظرات وب لاگ نویسی که درست صدو هشتاد درجه با من تفاوت نظر داشت و مثل من فکر نمی کرد، لازم بود. اما از روزی که ماسک از چهره برداشته و ذات خودش را آشکار کرده ، دیگر او را نه به چشم وب لاگ نویس که مزدبگیر حکومت اسلامی می نگرم. مزدبگیری که با التماس و کاسه لیسی و بادمجان دورقاب چینی و دلقک بازی برای حکومت استبداد توجیه می بافد و همواره به دنبال جمع آوری اطلاعات برای این حکومت است.

کالبد شکافی مستراح اسلامی :
اما چرا چنین شده است که حسین درخشان و داریوش سجادی و خیل فرستادگان حکومت اسلامی به خارج کشور ، این چنین وقیحانه چهره نشان می دهند و تهدید می کنند؟
زمانی که نیروهای آزادی خواه نمی توانند بر سر یک هدف روشن – کمک به پاگیری یک حکومت دمکراتیک و انسانی – به نتیجه برسند و هر روز بیشتر و بیشتر پراکنده می شوند ، فضای تنفس و مبارزه آنها را هواداران حکومت اسلامی اشغال می کنند.از یک سو حکومت نیروهایش را در غیاب آزادی خواهان ، با ماسک های گوناگون به میدان می فرستد و از سوی دیگر نهادهای سیاسی و اقتصادی خارجی که منافع دولت هایشان را در ایران دنبال می کنند با جذب و به کارگیری این نیروها راه نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را باز می کنند. در همین چند سال اخیر فرستادگان حکومت دست به تاسیس وب سایت ها و رادیوها و تلویزیون های زیادی زده اند. آنها تلاش می کنند برای حکومت اسلامی آبرو بخرند و آن را دمکراتیک و قدرت مند جلوه دهند. نخست با ترور و جنایات انسانی شروع کردند ، حالا سیاسی کار شده اند.
تا روزی که نیروهای سیاسی در میدان بودند، دفاع از حکومت اسلامی و مستراحش قبح سیاسی وحشتناکی داشت. امروز با خالی شدن میدان، نیروهای امنیتی حکومت اسلامی از سوراخ هایشان بیرون خزیده اند و عربده علنی می کشند. اقدامات حسین درخشان و آدم فروشی های او زبانزد خاص و عام است. او نوچه های زیادی هم دارد. نوچه هایی که حرف های او را استفراغ می کنند و لجن های استادشان را می پراکنند.
بر وب لاگ نویس های آزادی خواه است که لینک این آدم فروش ها و هواداران حکومت شکنجه و زندان را از وب لاگ هایشان بردارند و از دادن لینک به نوشته هایشان خود داری ورزند.

پنجشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۶

بازی ملوان ها

ماجرای اسیران انگلیسی با خیر و خوشی تمام شد. آنها با گز و پسته اهدایی رئیس جمهور حکومت اسلامی راهی خانه شدند تا دهانشان را شیرین کنند و تا آخر عمر دعاگوی رئیس جمهور محبوب ملت شهید پرور شوند. آن ها دارند داستان هایشان را می فروشند و به ریش ملت ایران و انگلیس می خندند. کلاه گشاد سر کسانی رفت که با ذوق و شوق این بحران را آخر عمر رژیم فرض می کردند و قند توی دلشان آب شده بود برای حمله آمریکا و انگلیس به ایران. دایی جان ناپلئون هایی که جان مردم ایران برایشان پشیزی ارزش ندارد و تنها به بازگشت خودشان به قدرت و غارت مردم با سبک و سیاقی دیگر می اندیشند. دسته دیگری هم بودند که این حرکت رژیم اسلامی را ستودند و رگ ناسیونالیستی اشان بیرون زده بود و ملت را به دفاع از حکومت اسلامی فرا می خواندند. کسی نگفت که این بازی را برای چی راه انداختن و هدف این بازی چه بود. این معرکه گیری آن قدر ریشش درآمده بود که اکثریت رسانه ها از آن با نام بازی سیاسی یاد کردند. تنها آدم های بیداری که فریب شعبده را نمی خورند متوجه این بازی برای قدرت مند جلوه دادن حکومت اسلامی و سپردن وظیفه ژاندارم بحران ساز به آن در آینده نه چندان دور شدند. اگر در آن سوی خاورمیانه اسرائیل در میانه دویست میلیون عرب سنی مذهب مجبور است برای زیست خودش دست به هر کاری بزند . در این سوی خاورمیانه هم باید قدرتی باشد که موازنه را نگه دارد. هم اسرائیل و هم آمریکا می دانند که ضعف ایران به عنوان یک قدرت غیر عرب منطقه یعنی خطر بزرگ برای اسرائیل ، به همین دلیل آن ها می دانند ژاندارمی ایران در منطقه چه سودهایی برایشان دارد و خواب آن هایی که فکر می کنند آمریکا به ایران حمله می کند خوش باشد که طالعی برای واقعی شدن این خواب ضد مردمی نیست.
اروپا و آمریکا می توانستند با یک جایگزین دمکراتیک برای این حکومت به روند عادی شدن خاورمیانه کمک زیادی نمایند اما آنها می دانند که وجود یک ایران دمکراتیک و قدرت مند بسیار به ضرر آن هاست . بودجه های عظیمی که این ها برای رشد و گسترش مذهب و خرافات در خاورمیانه به کار برده اند ، اهداف دراز مدت اشان را آشکار می کند. کمک های پنهان غرب به اسلامیست ها و فاشیست های مذهبی در این ربع قرن اخیر راه به جایی برده است که هیچ صدای انسانی و دمکراتیکی جرات بیان خودش را ندارد. جایی که برای کله سلمان رشدی جایزه تعیین می کنند ، کدام روشنفکر بومی توان نفس کشیدن و انتقاد کردن دارد. تمام این بازی های سیاسی که حالا شکل هسته ای و اتمی هم پیدا کرده است برای زمینه سازی غارت های آینده است. حالا یک عده ای مشنگ هم راه افتاده اند و از ما می خواهند که بیاید برویم پشت سر حکومت جنایت بایستیم و در کنار ملا حسنی از وطن هسته ای دفاع کنیم. یادشان رفته است که تا دیروز همین رژیم مظلوم نما تنبان از پایشان در می آورد. این بازی ها بدون حضور ما پیش رفته و خواهد رفت. تنها می ماند که به نظامی گری فاشیست ها با هر رنگ ولباسی چه غربی و چه اسلامی آن نه بگوییم و دستشان را رو کنیم. این کار از ما بر می آید.

سه‌شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۶

فرستادگان

فرستادگان حکومت اسلامی به بلاد فرنگ( برای ارشاد فرنگ نشینان و جذب کردن آن ها به دربار ولایت فقیه و یا دست کم خنثی کردن آن ها ) به جان هم افتاده اند. این یکی آن دیگری را به مزدوری متهم می کند و آن دیگری می خواهد با متلک او را از میدان به در برد. هدف اصلی البته خاک پاشاندن در چشم نیمه کور اپوزیسیون بی خیال فرنگ نشین است. این ها اگر بخار داشتن دست کم می توانستند سردبیر: امام خمینی را به جرم تهمت به دیگران و دفاع از حکومت شکنجه و اعدام به پای میز محاکمه بکشانند.

جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶

نیسان

داشتم یه ویدئو توی تیوب نگاه می کردم که برخوردم به این مدل جدید ماشین نیسان که اسمش را گذاشته اند قشقایی. برایم جالب بود. متن هایی که در گوگل پیدا کردم حکایت از این داشت که کیفیت این ماشین در بیابان و شهر و مقاومت و استحکامش در برابر سرما و گرما باعث گزیدن این نام بوده. چه کارهایی که نمی کنند این ژاپنی های کاسب. برای جهانی کردن نام قشقایی چیزی از این بهتر پیدا نمی شد.

سه‌شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۵

نوروز


پرنده گفت : « چه بوئی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»
فروغ


آری باز بهار آمد تا با خود حس زیستن و امید و شادی را بیاورد. باز بهار آمد تا اندوه و درد را در ما بیدار کند. اندوه سال های سپری شده ، اندوه یاران از دست رفته ، اندوه برای آزادی که در غل و زنجیر مذهب و سنت به بند کشیده شده است. درد فقر و فلاکت مردم سرزمینی که بر روی ثروت ، بی نان شب می خوابند. آری باز هم بهار آمد تا اندوه و شادی را با هم بیاورد. شادی برای امیدی که در دل زنان و جوانان میهن مان می جوشد. اندوه برای زنان و معلمان و دانشجویانی در بندی که استبداد را به چالش فرا خوانده اند. شادی برای بیداری مردم. اندوه برای مبارزانی که در خاوران و دیگر گورستان های بی نام در خاک فرو خفته اند و شادی برای آن که آرمان های آنان : آزادی، دادگری و برابری هم چنان خواست اصلی مبارزانی است که در تمامی عرصه های کار و فعالیت اجتماعی برای سرنگونی استبداد تلاش می کنند. بهار همواره نشان نوزایی انسان و طبیعت بوده است و در هر گردش خود به ما یادآور می شود که از پای در نیائیم و دست از آرزوی خود برای جهانی بهتر و انسانی تر بر نداریم. از همین جا به تمام انسان های درست کردار و درست گفتار و درست پندار سال نو را شادباش می گویم و برای همگی آرزوی خرمی، خجسته گی و استواری دارم. نوروزتان خجسته و بهارتان سرسبز باد !

دوشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۵

پاسخی بی پاسخ

آزاده فرقانی نقد بسیار انسانی و به دور از هرگونه پیش داوری بر نامه فرح پهلوی گذاشته گذاشته است پاسخی که بی شک فرح خانم هیچ پاسخی بر پرسش هایش ندارد. این ها هنوز فکر می کنند که ملت مانده اند معطل تا جماعت غارتگر بیایند و دوبار حاکم شوند. زهی خیال باطل. ایران آینده را همین آزاده های می سازند که در مبارزه با استبداد اسلامی آب دیده شده اند. رهبران جنبش های مردمی آینده این ها هستند. فرح خانم فکر می کند خودش و پسرش با اعلامیه دادن از راه دور ملت را منقلب خواهند کرد. دم آزاده هم بسیار گرم.

جمعه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۵

پسا درخشان ایسم

حسین درخشان سال هاست که دچار پریشان گویی ست. او در تمام عمر وب لاگ داری اش همواره از نظام جمهوری اسلامی دفاع کرده و به مخالفان آن تاخته است. اما نوشته های اخیر او مرز تازه ای را در مقوله پرت و پلا گویی باز کرده است. او به سال پنجاه هفت برگشته و کیانوری و فردید را در هم آمیخته و ترکیبی خنده دار ساخته است که با واژه های از معنی تهی شده ای مثل ساختارباوری و یا پسا ساختارباوری و پسا استعماری آنها را پیرایش می کند. تمام بالا و پایین پریدن این شاگرد نمونه مدرسه آخوند پرور نیکان ، برای اثبات مرشدی امام خمینی و بچه مرشدی خودش است. او تازه کشف کرده که خمینی ساختارشکن و قهرمان خلق های جهان است. چیزی که حزب توده مدال افتخار کشف اش را در سال پنجاه هفت به گردن انداخته بوده است. درخشان آدم صادق و ساده ای نبوده و نیست. و گرنه این وارو زدن ها را به حساب ساده گی او می گذاشتیم. حسین درخشان می داند که ارکستر سرمایه داری بین المللی جمهوری اسلامی را با پا می زند و در همان حال دو دستی به سوی خود می کشاند. حسین درخشان حس بویایی خوبی دارد و می داند که شنل شعبده اش را باید به کدام چوب رختی بیاویزد. خودخواهی و عشق شهرت این آدم را به روزی انداخته است که با شامورتی بازی می خواهد تاریخ را به عقب بازگرداند. این آدم به ما می گوید که حسین شریعتمداری، لاجوردی ، سعید امامی و رهبرشان امام خمینی تاریخ را دوباره نوشته اند آن هم با قرائتی پسا ساختارنگرانه و پسا استعماری. این شعبده باز دیر به دنیا آمده ما را رجوع می دهد به سخنرانی های سعید امامی. باطبی را خائن و آلت دست آمریکا می داند و حکم قتلش را صادر می کند. حتی به همپالکی های خودش هم رحم نمی کند. تا دیروز با ماموران ریز و درشت حکومت اسلامی که در خارج کشور به رسانه داری سرگرم اند دستش در یک کاسه بود حالا نعل وارونه می زند و به آنها می تازد، گویا دارد رد گم می کند. درخشان فکر می کند مردم ایران گونی سیب زمینی هستند که در زیر کلمه « همه با هم » خمینی وحدت کلمه پیدا کرده اند و دارند خوانش نوینی از پست استراکچرالیسم( فارسیش را نمی گوید که ما را به ترساند) ارائه می دهند. لابد باید مدال این خوانش نوین را نخست به گردن حافظ اسد و قذافی و صدام حسین و ملا عمر بیندازیم سپس به گردن قهرمان آقای درخشان.
او در یک ژست فیلسوفانه می نویسد : « پست‌کلنیالیزم زاییده‌ی پست‌استراکچرالیزم است و از این رو به خودش اجازه می‌دهد که ارزش‌های «جهان‌شمول» (Universal values) را که بر اساس روایت مسلط (Meta-narrative) ساخته می‌شوند، به چالش بگیرد و تعریف و برداشت خودش را از دنیای بیرون ارایه بدهد.»
بر اساس این نظر مشعشعانه و درخشان هیتلر ، پول پوت ، استالین ، طالبان ، بن لادن و حتی آقای بوش در زمره پست استراکچرالیسم ها قرار می گیرند. البته خمینی در راس همه این ها قرار دارد و برای همین قهرمان تازه کشف شده آقای درخشان است. این حضرت همه چیز دان از یک سو می گوید : «جمهوری اسلامی از معدود کشورهایی در کل دنیا است که در پارادایم پست کلنیالیزم طراحی شده است، البته بدون اینکه طراحانش الزاما به آن آگاه باشند. » بعد بدون این که به این جمله خودش فکر کرده باشد - چون ایشان با فکر کردن میانه خوبی ندارد- این عبارت بی معنا را می آورد که پایه نظریات سرهم بندی شده را به باد می دهد: « روح اله خمینی نخستین مسلمانی است که جرات این خوانش پست کلنیال و پست استراکچرالیست را نه تنها در تئوری دارد، بلکه در عمل هم امکان‌پذیر بودن آن را نشان می‌دهد و با ويژنی استثنایی حکومتی را معماری می‌کند که هم جمهوری است و هم اسلامی ...»
آقای درخشان گل بود به سبز نیز آراسته شد. او سال هاست که به بهانه های گوناگون به اپوزیسیون رژیم اسلامی می تازد و همه را جاسوس آمریکا می خواند، حالا برای ترهات خود بهانه تئوریک هم بافته است. درخشان وب لاگش را به محلی برای آدم فروشی تبدیل کرده و مرتب به لو دادن نیروهای مخالف سرگرم است. درست عین برنامه هویت و پاپوش دوختن سعید امامی و حسین شریعتمداری برای مبارزانی که قربانی قتل های زنجیره ای شدند. درخشان حتی به شیرین عبادی و گنجی و تحکیم وحدت هم می تازد. یعنی با کوچک ترین انتقاد ملایم به حکومت ولایت فقیه نیز مخالف است و صاحبان انتقاد را آمریکایی و مزد بگیر می داند. البته آقای درخشان می داند دارد چکار می کند. او با این حرکت خود خاک در چشم مردم می پاشد و آنها را به پشتیبانی از احمدی نژاد ترغیب می کند.، درست کاری که دستگاه تبلیغاتی بوش انجام می دهد. او از مردم می خواهد که دست بسته تسلیم حکومت شوند و منتظر بمانند تا انقلاب مهدی بشود و حکومت اسلامی را به سوی دمکراسی رهنمون کند. او با هرگونه تلاشی برای مبارزه با بی عدالتی و استبدادی که در جریان است، مخالفت می کند و به حکومت اسلامی دستور سرکوب آن را می دهد. البته این قصه امروز نیست . این آدم همواره به جنبش چپ و جنبش پناهندگان و نیروهایی که برای دمکراسی و آزادی در ایران تلاش می کنند حمله و برای حکومت اسلامی خوش رقصی کرده است. مهم نیست که درخشان از روی مزدوری و یا بلاهت به تبلیغ برای خمینی و حکومت اسلامی سرگرم است . مهم این است که او دارد برای رژیمی که قاتل هزاران جوان ایرانی است مشروعیت می بافد و در خارج بلندگوی آنها شده است. نیروهای اپوزیسیون که سرشان را زیر برف کرده اند باید به خودشان بیایند و دست شیادان این چنینی را رو کنند.

پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۵

روز زن


زنان ایران در حالی به پیشواز هشتم مارس روز جهانی زن می روند که حکومت اسلامی در برابر ابتدایی ترین خواسته های آنان به زندان و سرکوب متوسل می شود. زنان ایران که در طول سال ها مبارزه با قوانین ارتجاعی و ضد بشری حکومت اسلامی تجارب گران بهایی کسب کرده اند ، تا رسیدن به جامعه ای آزاد و عاری از قوانین نابرابرانه و مردسالارانه از پای نخواهند نشست. حمله به همایش های زنان، دستگیری و زندانی کردن، شکنجه ، آزار و محروم کردن آنان از کار و تحصیل تا ابد نمی تواند ادامه داشته باشد. زنان ایران می خواهند هم چون همگنان خود در کشورهای دیگر از حقوق شهروندی برخوردار شوند. در حکومت اسلامی زنان زائده مردان و پسران خدا هستند و تنها در سایه مردان تعریف می شوند. دیر یا زود زنان ایران به این ستمگری مذکر اسلامی خط پایان خواهند گذاشت.
درود بر شیرزنانی که در زیر سر نیزه عسس ها و داروغه های بارگاه خلافت ولایت فقیه، تمامیت حکومت اسلامی را به چالش فرا می خوانند. درود بر آنان و روزرشان گرامی و خجسته. اگر این شیرزنان نبودند بشر هم اکنون در غارها به سر می برد.

دوشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۵

لایروبی طویله اوژیاس

انقلاب مردم ایران برای آزادی و دادگری و برابری یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ بشر بود. هیچ انقلابی تا کنون نتوانسته بود این همه مردم را از طبقات مختلف به گرد هم آورد. انقلاب برای رهایی از ستم شاه و حامیان غارتگر او بود. برای درهم شکستن شالوده ی سرمایه داری انگلی و فئودال زده رژیم وابسته و نوکر صفت بود. برای به هم زدن مرداب گندیده جامعه ای بود که چرک و کثافت سنت و مذهب و فرهنگ بی ریشه وارداتی سرتاپایش را پوشانده بود. انقلاب با خواسته آزادی آغاز و با به سلطه رساندن کورترین و تاریک اندیش ترین نیروها به انجام رسید. ضعف شدید نیروی خرد و روشنگری - که حاصل سال ها استبداد و سرکوب اندیشه بود – کار را به جایی کشاند که سیاه ترین نیروها با کمک سرمایه داری جهانی و رسانه های قدرت مندش ، به قدرت رسیدند. حرکت خمینی از عراق و رسیدن به زیر درخت سیب نوفل لوشاتو که با همیاری ارکستر سرمایه داری جهانی همراه بود ، پاسخی بود به کودتای کمونیسم روسی در افغانستان و آغازی بود بر پیاده کردن تئوری برژینسکی مبنی بر بستن کمربند سبز(اسلام عزیز) به دور شوروی سابقا موجود. سرمایه داری جهانی از ترس خطر چپ در ایران و خاورمیانه نیرویی را به جلوی صحنه سیاست کشاند که تا همین امروز اندک ترین صدای دمکراسی در ایران و کل خاورمیانه و بخش گسترده ای از جهان را در نطفه خفه نموده است.
پراکنده گی نیروی روشنفکری، نداشتن تجربه دمکراتیک و کمبود دانش در زمینه شناخت دمکراسی، نابخردی و گرفتار شدن در چمبره توتالیتاریسم کمونیسم روسی و چینی و انورخوجه ای، نداشتن ارتباط با نیروی مردمی انقلاب همگی دست به دست هم دادند تا نیروهای مذهبی که ریشه در سنت و عقب مانده گی جامعه داشتند و با اقشار فقیر رابطه تنگاتنگ اشان را حفظ کرده بودند، با کمک سرمایه داری جهانی خود را به سوی قدرت به کشانند.
روسپی ها ، پاندازها، لمپن ها و بیکاران حاشیه شهرها، دهقانان بی زمین و فراری داده شده از روستاها، بی خانمان ها به لشگری بی مزدی مبدل شدند و به یاری آخوند ها آمدند. نمایندگان خدا بر روی زمین تنها نیرویی بودند که این لشگر کورمی شناخت. این نیروی عظیم که از طبقه خود کنده شده بود و در اثر مواهب انقلاب سفید و رفرم های شاهنشاه آریامهر به فلاکت افتاده بود ، آماده انتقام گیری ازتمام شهروندان و هرگونه اندیشه مدرن بود. در این میانه سرمایه داری انگلی / تجاری بازار تهران با کسیه های پول خود به یاری امام خمینی آمدند تا با کیسه های بیشتری به حجره هایشان باز گردند. این ها برای سربراندن آزادی و ختنه کردن انقلاب از هیچ جنایتی روی نگرداندند. دانشگاه ها را به زندان و زندان ها را به دانشگاه تبدیل کردند. لشگرکور را به لباس اسلامی درآورده و با چماق و قمه و ششلول مسلحش کردند. کتاب سوزان راه انداختند. باندهای سیاه را برای شکار روشنفکران و نیروهای سیاسی به خیابان ها فرستادند. بساط شکنجه و اعدام را به راه انداخته و با کشتار دست اندرکاران رژیم سابق مردم را از اطلاعات آنها محروم کردند. سکوت و تشویق اعدام ها از سوی چپ مذهبی و تمامیت گرا آغاز سرکوب وحشیانه انقلاب بهمن و رها سازی ارتجاع خشن و وحشی برای بلعیدن هرگونه انسان معترضی بود. این ماشین آدم کشی به هیچ کسی رحم نکرد.
انقلاب اگر چه در ادامه خود باعث بیداری غول مذهب و به صحنه کشاندن ارتجاعی ترین نیروها در تمامی کشورهای موسوم به اسلامی شد، اما در ایران با رو آوردن انگل ترین، مفت خورترین ، تنبل ترین نیروهای بی طبقه : حجت السلام ها، آیت الله ها ، آخوندهای بی درجه و با درجه ، روضه خوان ها و دعانویسان و فال گیرها ، دستشان را برای همیشه رو کرد و چهره دوگانه و سرشار از دروغ و ریا ی آنها را برملا نمود. اگر در طول هزار سال شاعران و نویسندگان و هنرمندان تلاش کرده اند این چهره خشونت گرا ی دین سالار را به مردم به نمایانند، انقلاب بهمن درمدت کوتاهی طول و عرض و عمق این لجن زار را به تمام جهانیان نشان داد. بزرگی این انقلاب نه در شکست کوتاه مدت آن بلکه در چشم انداز آینده آن است. رساندن مذهب و مبلغان فریبکار آن به ایستگاه آخر حرکتی بود که می باید انجام می گرفت. کور چشمی سرمایه داری غارتگر که با جلو انداختن خمینی ها، ملا عمرها، بن لادن ها و احمدی نژادها سرگرم انتقام گیری از مردم خاورمیانه است در آینده به ضررشان تمام خواهد شد. روزی خواهد آمد که اگر دین سالاری به روستایی رفت و گفت که نگذاشتند اسلام ناب محمدی را پیاده کنیم ، مردم نقره داغش خواهند کرد. طویله اوژیاس باید لایروبی می شد و انقلاب بهمن این مهم را به عهده گرفت. حکومت اسلامی مردنی است ، انقلاب بهمن را به خاطر بسپاریم.

سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

چوپان های درغگو

آهای گوسفندان عزیز که تنها خوردن و خوابیدن و گاییدن را آموخته اید ! ما چوپان های درغگو هی فریاد می زنیم گرگ . گرگ . اما به عرضتان برسانم که هیچ گرگی بهتر از خود ما نمی تواند شما را بدرد و با گوشت خوشمزه تان کباب بریانی درست کند. حقیقت را به شما گفتیم می خواهید با ذهن گوسفندی اتان آن را بپذیرید می خواهید نپذیرید. راه دیگری نیست. ما گفتیم.

سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۵

ایستاده چو شمع

روزهایی بود که به سرنوشت آرش و رنج و دردهای او در زندان و ایستاده گی او در برابر ستم گر، چشم دوخته بودیم و می کوشیدیم تا از راه اینترنت صدای در گلو خفه شده او را به گوش بسته مردم ایران و جهان برسانیم. تلاش های وب لاگ نویسان و به ویژه کانون وب لاگ نویسان بی سود و ثمرنبود. آرش با هر سختی که بود بار دیگر توانست رنگ آزادی را ببیند، گرچه در این راه عذابی را تحمل کرد که تا زنده است آثار آن بر تن و روان او بر جاست. چیزی نگذشت که بیماری سرطان زبان به سراغ او آمد. مگر این تن درهم شکسته چه تاب و توانی دارد. امروز که گویا را دیدم و آن فراخوان یاری به آرش دلم بسیار گرفت. به راستی گناه آرش چه بود. چرا آرشی که باید مثل همه ی دیگر جوانان جهان بتواند آزادانه زندگی کند باید بخشی از زندگی خود را در زندان و بخش دیگرش را در بیمارستان به سر آورد. چرا امکان معالجه یک بیماری نه چندان خطرناک مثل سرطان زبان را این جامعه لعنت زده نتواند بدهد. پس کجاست پول بشکه های نفتی که امام مرحول قرار بود پشت در خانه آرش و ما بگذارد؟ حکومت اسلامی آرزو دارد که آرش و آرش ها زنده زنده سر برخاک نهند. مگر خاوران را از یاد برده ایم؟ اما آرش ایستاده و تسلیم هم نمی شود نه به حکومت سرطانی و نه به بیماری آن. دست آرش را در این شرایط بحرانی بفشاریم و به یاری او برخیزیم. کمک های ما هر چند ناچیز و کوچک می تواند باری را از دوش آرش بردارد. حالا که آزاد می خواستیم اش ، خرم و تندرست و سرسبز هم بخواهیم اش. در وب لاگ او شماره حسابی که می توان با آن پول به حسابش واریز کرد ، درج شده است.

دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۵

ریشه ها

بسیاری از جامعه شناسان و روشنفکران سیاسی ایران انگشت به دهان مانده اند که راستی این حکومت اسلامی از زیر کدام بته در آمد . برخی آن را تنها به توطئه سرمایه داری جهانی و برخی دیگر به زرنگی آخوندها نسبت می دهند. البته گروهی هم هستند که تحلیل های ژرف تری دارند و به عامل دیکتاتوری و نا آگاهی مردم اشاره می کنند . اما با یک چرخ زدن در خیابان ها به ویژه در ایام مذهبی علت این فاجعه ای که بر کشورمان می رود را می توان پیدا نمود. صد البته دیکتاتوری کهنسال در ناآگاه نگه داشتن و رواج جهل و پس مانده گی نقش به سزایی داشته است و دارد.

چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۵

تصویر باژگونه خدا

کتابی خواندم به نام « تصویر باژگونه از خدا » . نویسنده آن جانورشناس و پروفسور دانشگاه آکسفورد ریچارد داوکینز است. در بخشی از کتاب آمده : « هست و نیست خدا پرسش دانش است. روزی پاسخ حقیقی را می یابیم، تا آن زمان می توانیم درباره احتمال بود ونبود خدا با اطمینان نظر بدهیم » .
نوشتن این کتاب بخشی از پروژه نویسنده برای گردآوری بن مایه های دانشی در جهت اثبات نیستی خداست.
در این کتاب صدها دلیل علمی در رد مذهب و وجود خدا آمده که خواندن آن ها از نان شب هم واجب تر است. به ویژه برای کسانی که چسبیده اند در کون آخوندها و انتظار معجزه از آنها دارند.داوکینز در سال 1976 هم کتابی منتشر کرد با نام « ژن خودخواه » که برای او شهرت جهانی آورد. آن جا انسان را به روبوتی تشبیه کرده بود که توسط ژن ها سازمان دهی و اداره می شود. ارگانی پیچیده که تلاش می کند تا بیشترین کپی را از خود به نسل های آینده منتقل نماید. داوکینز این دیدگاه ماتریالیسم علمی و خالی از هرگونه متافیزیک تخیلی را با تئوری فرهنگی درآمیخته و بر آن نام meme گذاشته بود. اساس تئوری اش این بود که ایده ها و فرهنگ ها پدیده هایی هستند که زاده می شوند، می بالند و سینه به سینه منتقل می شوند. تنها ایده ها و فرهنگ هایی که می توانند با محیط و شرایط ویژه خود را یکی کنند، زنده می مانند و بقیه محکوم به نیستی اند. همین تئوری در کتاب تصویر باژگونه از خدا هم نقش شالوده ای دارد. با بودن بوش و بن لادن و دیگر بنیادگرایان دین سالار و رواج و تبلیغ بیش از حد مذهب این کتاب اهمیت زیادی پیدا می کند. داوکینز می گوید : اعتقاد به معجزه گواه روشنی بر ستیز کینه جویانه مذهب علیه دانش است. بسیاری در این مانده اند که چرا دین ها با توجه به یکسانی هایشان این همه گسترده و فراگیرند؟ برای ذهن پرورش نیافته این خداست که به هستی معنا می دهد، اما در حقیقت این دانش است که با پژوهش و تجزیه و تحلیل بر هستی ما نورتابانده و آن را معنی دار کرده. دست یابی به دانش و شناخت خردمندانه هستی به تلاش و کوشش فراوان نیاز دارد، در حالی که مذهب لقمه را جویده و آماده در اختیار ذهن کاهل می گذارد.

پنجشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۵

گنجشک اشی مشی

هنوز هم وقتی این ترانه فرهاد را می شنوم موی بر تنم راست می شود. نمی دانم چرا. شاید یادمان تماشای تنها فیلم دیدنی کیمیایی یعنی گوزنها هم باشد. هر چند آن جا با صدای زیبای پری زنگنه خوانده می شد و متن تراژیک فیلم را چرب تر می کرد، اما همیشه فرهاد را بیاد من می آورد. با گوش کردن این ترانه بدبختی های تمام مردم هم می آید جلوی چشمم. به راستی ما چه ملت بیچاره ای هستیم. یاد فرهاد هم به خیرکه روزگاری پیمانه روشنفکری جهان سومی ما را با ترانه هایش لبریز می کرد. یادش گرام.

بدون شرح


چهارشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۵

رئیس جمهور

احمدی نژاد جوجه لمپن حزب الهی لایق ریش کسانی است که این دخترک شجاع رو گذاشتن و رفتن به او ن رای دادن. تازه از اون بدتر این خبرنگاران و عالی جنابان منقد است که این دوشیزه نازنین را به نفع جوجه لمپن اشان به سخره می گیرند.

یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵

دین صلح و عطوفت

چند روزی است که خبرگزاری های بلاد اسلامی و در پی آنها رسانه های ام القراء اسلامی به پخش خبری مبنی بر پیدا شدن جسد سوخته کاریکاتوریست دانمارکی - که سال گذشته خواب را از چشمان امت همیشه در صحنه ربوده بود - دست زده اند. درست در پشت ساختمان روزنامه مشهوری که کاریکاتور ها را به چاپ رسانده بود. این خبر با چنان آب و تابی نقل می شود که آب از لب و لوچه برادران مسلمان سرازیر نموده و آنها را در شادی غرق کرده است. البته زیر همه خبرها نوشته شده که هیچ منبعی آن را تائید نکرده است. فکر کنم انتشار این خبر بیشتر برای جنباندن روحیه صلح دوستانه و رحم و عطوفت امت اسلامی است. این برادران از جسد سوخته بسیار لذت می برند و مهر و عطوفت خاصی بدان دارند. پخش خبر هم برای خوش کردن دل همین هاست.

شنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۵

امام زاده ها

با چند نفر از رفقا رفته بودیم کوه. درجایی دور افتاده در بالای قله یی چشممان به بنایی نیمه ویران خورد که فلاکت از سر و رویش می بارید. از دوستی که مال آن منطقه بود پرسیدیم که این چه بنایی است؟ گفت : امام زاده است. گویا زیاد خیر وبرکتی نصیب اهالی نکرده ، کسی هم سراغش نمی آید. راه هم که خیلی دور است. پرسیدم راستی چرا این امام زاده ها یا در بالای کوه ها و یا در مکان های پرت خیمه مردن زده اند؟ دوستی که پیشترها مذهبی بود اما حالا عطایش را به لقایش بخشیده گفت : چرا ندارد. این ها مثل همین آخوندهای خودمان این قدر به ملت ظلم کرده اند که هنگام شورش های مردمی در می رفته اند و به مکان های پرت می رفته اند و همانجا هم می مرده اند. سپس ترها که اوضاع آرامش پیدا می کرده شیادان ( مثل همین آخوندهای خودمان ) آنها را علم می کرده اند و از قبالشان نان می خورده و می خورند. خندیدیم . استدلال جالبی بود. اما نمی دانم چرا باز هم گوسفندان برای چرا به این امام زاده ها می روند.

چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۵

آروغ ملی





دیشب فیلم یک بوس کوچولوی فرمان آرا را دیدم. درباره آن تنها می توانم بگویم حیف وقت. فیلم بسیار بدی بود. نمی دانم فرمان آرا با ساختن این فیلم چه می خواسته بگوید. انتقام گیری از ابراهیم گلستان؟ یا نقد خودش و یا دودوزه بازی در آوردن و نقش قرباتی بازی کردن. هر چه هست ابراهیم گلستان در کانون فیلم است و دراز کردن و شلاق زدن او حرف اول را می زند. انتقام یک روشنفکر خارجه نشسته از روشنفکر خارجه نشین دیگر. گویا خارجه نشینی روح انسان را خراب و فاسد می کند. چیزی که حضرات اسلامی روز و شب در صدا و سیما بوق آن را می زنند.
بازی های ضعیف. داستان ناپخته و سرهم بندی شده. گفتگوهای ضعیف . آروغ های ناسونالیستی که وطن خوب است حتی با زهر مار و سرکوب و نداشتن حقوق اجتماعی. چرا که وطن است. بهره بردن از نمادها و نشانه های کهنه و رنگ و رو رفته و در یک کلام سانتمانتالیسم روشنفکر وطنی که جهان را از دریچه بسته ای می نگرد که سر و ته اش به سنت های پوسیده جامعه مردسالار و اسلامی ختم می شود.

سه‌شنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۵

شوخی تاریخ

هیچ گاه در تاریخ ایران هیچ قدرتی نتوانسته این سرزمین را به خاک سیاه بنشاند، چنین که حکومت اسلامی دارد می نشاند.شگفت انگیزترین رویداد تاریخی در حال جریان است. ویرانی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هردم افزایش می یابد و ساختمان در حال فروریزیست، اما گویا کسی را خیال جنبیدن نیست. آیا آتشی زیر خاکستر نهفته است؟ آتشی که اگر دربگیرد ویرانی را کامل خواهد کرد. یا مبارزه ای صبورانه دارد از درون ریشه این قدرت لعنت شده را می خورد و آن را به پایان می رساند؟ یا همه این ها نقش خیال است و این قدرت ویران گر آمده است که بماند؟ یعنی مردم بی خیال شده اند؟ پس این مبارزات روزمره و به سخره گیری قوانین اسلامی نشان چیست؟ مبارزات زنان، دانش جویان ، کارگران و جوانان حکایت از چه دارد؟ آیا ققنوس آزادی از درون خاکستر این آتش برخواهد خاست؟ کسی چه می داند. آن چه که روشن است ناپایداری ستم و بی عدالتی و سرکوب آزادیست. این مثل روز روشن است. تاریخ بشر گواه آن است.

پنجشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۵

نوسازی

وب لاگ را با بلاگر جدید نوسازی کردم.هنوز تمام شده نیست.بسیاری از عناصر وب لاگ قدیمی را از دست دادم. خوش بختانه ساختار نو بلاگر کارها را آسان تر کرده و نظم و ترتیب را بیشتر. بد بختانه نظرات و دید گاه های دوستان و نقد هایخوب آن ها بر نوشته هایم را از دست داده ام. اساس هم تنبلی بوده و نادانستگی. اگر نه باید بسیار پیشتر از این سیستم نظرخواهی خود بلاگر را به کا می انداختم. حالا چوبش را هم خودم می خورم و هم دوستان نازنینی که وقت گذاشتند و مهر و دوستی را در این خانه به جای نهادند. اکنون آموخته ام و سیستم بلاگر را جای گزین سیستم پیشین کرده ام ( با پوزش از تمام مهرورزان و عزیزان خواننده). خوبی سیستم جدید پوشه بندی کردن متن ها است. این کار دست رسی به متن ها را راحت تر می کند. بایگانی نو هم کار یافتن متن ها را ساده تر کرده. نمی دانم کسی هست که بداند چه گونه می شود نظرات را از سیستم هالواسکن به این جا آورد؟ یا چه گونه می توان آرشیو وب لاگ قدیمی را که بر روی بلاگر ایجاد شده به این وب لاگ انتقال داد؟ شاد می شوم اگر عزیزی مرا راه نمایی کند.