یکشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۳

عراق و جنبش مقاومت

این مقاله دیروز تهیه شد ، اما وقت نشد که دیروز منتشرش کنم.
پیش درآمد: نخست بگویم که این نوشته تنها به واقعیت ها و رویداد ها می نگرد و جانبدار هیچ نیرویی در عراق نیست. هدف به دست دادن شمه ای از فجایعی است که در عراق می گذرد. شاید درس عبرتی باشد برای آنها که فکر می کنند آمریکا با حمله به ایران می خواهد دمکراسی برای مردم به ارمغان آورد. این ها حتی به صحنه های هولناکی که در رسانه ها آشکار می شوند ، باور ندارند. حمله آمریکا به ایران ( که تقریبا صفر است چرا که جمهوری اسلامی بهترین روابط را با آمریکائیان دارد و در جنوب عراق کمک های بسیاری به آنها می کند) تنها گردن حکومت اسلامی را کلفت تر و جنبش مردم ایران را ضعیف تر خواهد کرد.

فردا یکشنبه سی ام ژانویه به عنوان روز ویژه ای در تاریخ معاصر عراق ثبت خواهد شد. عراقی ها در آستانه این روز سرنوشت ساز به دو جبهه کاملا متضاد منشعب شده اند : شرکت کنندگان در انتخابات که معتقدند فردا بسیار مهم است و عراق را یک گام به سوی دمکراسی به پیش می راند. آمریکا هم پس از انتخابات فردا و تشکیل دولت نیروی خود را از عراق بیرون می کشد. در جبهه مخالف کسانی ایستاده اند که انتخابات را تحریم کرده و در آن شرکت نمی کنند. آنها انتخابات فردا را« دمکراسی نمایشی» می خوانند و شرکت در آن را خیانت به کشور می دانند. آنها می گویند که مقاومت مسلحانه در سال 2004 با پنج هزار عملیلت، ضربات مالی و جانی زیادی به اشغالگران زده است. آمریکایی ها برای اینکه از مقابله با این جنبش حذر کنند و بتوانند پایگاه های خود در عراق را حفظ کنند می خواهند دولتی دست نشانده روی کار بیاورند و خود را از زیر ضربه بیرون بکشند. دولتی که قراردادهای از پیش نوشته شده اقتصادی را بپذیرد و بر آنها گردن نهد. این نوع « دمکراسی ساخته گی آمریکایی » عراق را برده آمریکا می کند و منجر به شکاف وحشتناک اقتصادی و سیاسی مابین خلق های عراق می شود.
جنبش مقاومت در عراق برای رسانه های غرب تبدیل به پدیده ای اسرارآمیز شده است. این رسانه ها با انتقال اخبار سانسور شده مقامات نظامی، باعث شده اند که جنبش مقاومت به عنوان جنبشی تروریستی معرفی شود. روشنفکران و مبارزان صلح در آمریکا و اروپا آنها را نه تروریست که شورشیان و مقاومت گران علیه اشغال کشورشان می نامند. واقعیت این است که جنبش مقاومت بر عکس آن چه رسانه های غرب بازتاب می دهند ، نه تروریست اند، نه مسلمانان سنی مذهبند و نه ناراضیان شیعه. آنها از تمام خلق های ساکن عراق نیرو جذب کرده اند.
ما یک دوره شاهد شورش مسلمانان شیعه زیر رهبری الصدر بودیم. دوره دیگر در شمال عراق بویژه کرکوک و موصل و یا در غرب ( رمادی ) شاهد شورش های پراکنده بودیم. بسیاری از روشنفکران کرد، ترکمن و یا بخشی از کمونیست های عراق در رسانه ها به دفاع از جنبش مقاومت قلم می زنند. دلیل قدرت مندی جنبش مقاومت در منطقه سنی نشین عراق این است که این منطقه برای روشنفکران عراقی امن است. رفتار خشونت آمیز و دهشتناک آمریکایی ها با مردم منطقه سنی نشین باعث سازماندهی گسترده در این ناحیه شده است.در دوره دیکتاتوری صدام مقاومتی به همین شکل در شمال عراق شکل گرفته بود. در آن زمان نه تنها کردها، بلکه گروه های سنی ، شیعه و روشنفکران سکولار و کمونیست ها و دیگر نیروهای ضد استبداد در آن منطقه علیه صدام فعالیت می کردند. اشتباه بزرگی است که مقاومت علیه صدام را تنها به کردها محدود نمود.چنانکه جنبش مقاومت در برابر اشغالگران هم تنها به سنی ها و گرو های کوچک مذهبی محدود نمی شود. این منطقه را جنبش مقاومت به جهنمی برای اشغالگران تبدیل کرده است. اگر چه این اشغالگران بودند که نخستین جهنم را در آنجا بر پا نمودند.
جنبش مقاومت از همان روزی که مجسمه صدام را در عراق سرنگون نمود آغازو بعدها به جنبش علیه اشغالگران فراروئید. اشغالگران نخست با گروهای پراکنده روبرو شدند و بسیاری از آنها را از پای در آوردند. در آن دوره اکثریت مردم گوش سپرده بودند به وعده وعید های آمریکا که می خواست از عراق« بهشت دمکراسی نمونه» در خاورمیانه را بسازد. اما آمریکایی ها به اشتباه بزرگی دست زدند، آنها رویای مردم عراق برای کشوری دمکراتیک و آزاد را پای مال نمودند و وعده هایشان دروغ و توخالی از آب در آمد. سربازان مزد بگیر را به خانه هایشان فرستادند، بیکاری افزایش یافت. کارمندان و روسای ادارات دولتی را خانه نشین کردند. این بخت برگشتگان جرات از خانه بیرون آمدن را نداشتند. عراقی های هم دست با آمریکائیان روز روشن و بدون هیچ محاکمه ای این افراد را در خیابان به گلوله می بستند. پنج هزار تن از دانشمندان و استادان دانشگاه ها به دست همین افراد نابود شدند. گروه های مسلحی که با آمریکایی ها آمده بودند همان رفتاری را در پیش گرفتند که هم دستان ویتنامی آمریکایی ها در ویتنام در پیش گرفته بودند. کشتن مردم بی هیچ پرسشی و پاسخی. آن آزادی نیم بندی که در چند ماه اول اشغال عراق به مردم داده شده بود، باعث شد که مردم نارضایتی های خود را به شکل تظاهرات مسالمت آمیز نشان دهند. اما همین آزادی نیم بند هم در نطفه خفه شد. سربازان آمریکایی تظاهرات مسالمت آمیز را به رگبار بستند و ده ها تن از تظاهرکنندگان را کشتند. از خون خون می روید. پس از آن از میان افرادی که مورد نفرت مردم بودند عده ای را دست چین کردند و نام این خیمه شب بازی را گذاشتند « شورای موقت عراق » . حرکتی که هم برای آمریکایی ها و هم برای عراقی ها نتایج زیان باری داشت.
امروز هزاران تن از مردم عراق در زندان به سر می برند. آنها را شکنجه و تحقیر می کنند. شکنجه و نقض حقوق بشر ، رنج ودرد روزمره ی عراقیان است. سازمان های بین المللی در عراق فلج شده اند. آنها نه می توانند وظایف روزانه خود را انجام دهند و نه برای حقوق زندانیان بخت برگشته حرکتی می کنند. مردم از خود می پرسند پس این سازمان ها در عراق چه می کنند؟ آیا وجود آنها به اشغالگری صورت قانونی می دهد؟ به همین دلیل جنبش مقاومت آنها را مورد حمله قرار می دهد. چیزی که هم برای جامعه بین المللی و هم مردم عراق تعجب آورست. چرا باید جنبش مقاومت سازمان هایی را که برای کمک به مردم عراق آمده اند مورد حمله قرار دهد؟ سازمان ملل.صلیب سرخ؟ جنبش مقاومت پاسخ می دهد که جنگ در عراق غیر قانونی است. وجود سازمان ملل و صلیب سرخ به اشغالگری صورت قانونی می دهد. اگر سازمان ملل در عراق بماند و آمریکا از آن حفاظت کند استقلال خودش را از دست می دهد و برای ما ارزش ندارد. سازمان ملل اسباب و اثاثیه اش را جمع کرد و از عراق بیرون رفت. مردم عراق سازمان ملل را ابزاری در دست آمریکا می دیدند، به ویژه که با قانون های همین سازمان ، آمریکا دست به محاصر عراق زد. محاصره ای که به مرگ دومیلیون عراقی انجامید. با بسته شدن دفتر سازمان ملل، آمریکا و متحدانش در عراق تنها شدند. جنبش مقاومت می گوید که حمله آنها به متحدان آمریکا در عراق موفقیت آمیز بوده و همین حملات باعث شد که بسیاری از آنها عراق را ترک کنند. آمریکا مجبور است برای پر کردن جای آنها سربازان خودش را وارد کند . این مسئله جنبش را به هدف هایش نزدیک تر می کند. هر چه آمریکا بهای سنگین تری بدهد و نتواند آن را با دیگران تقسیم کند، بیشتر منزوی می شود . با همین منطق بود که جنبش مقاومت در عراق از انتخاب دوباره بوش « منزوی و بی تمدن» بسیار خوشحال بود.آنها معتقدند که کری نقشه های شوم تری داشت. او می خواست با تقسیم شکست آمریکا با دیگر کشورهای جهان و وارد کردن کشورهای اسلامی به عراق، تمامی تلاش های جنبش مقاومت علیه اشغالگری را به هدر دهد.
با افزایش اعتراض و نارضایتی علیه سیاست اشغالگرانه، جنبش مقاومت هم حرکات مسلحانه اش را افزایش داد. آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی به عراق آمده بود و جنگ کلاسیک با او غیر ممکن بود. جنبش مقاومت این ابرقدرت را در خیابان ها به چالش فرا خواند و در آنجا موفق شد تا روحیه سربازانش را در هم بشکند. چرا که در جنگ های خیابانی کاری از تکنولوژی قدرت مند بر نمی آید. آنها می دانستند که وطن پرستی تزریقی تاب دیدن خون را ندارد. یکی از تاریخ نویسان آمریکا که نامش را فراموش کرده ام می گوید : هویت آمریکایی ها مثل « شرکت سهامی » شکل گرفته است. در شرکت سهامی همه می خواهند سهم ببرند. کسی حاضر به گذشت نیست. بدیهی است که عراقی ها می دانند شکست آمریکا در عرصه نظامی ناممکن است، اما در درازمدت اگر آنها بیش از آنچه که غارت می کنند بخواهند هزینه بدهند، سریع از عراق بیرون می روند.
جنبش مقاومت می پرسد اگر ما مشتی تروریسم هستیم چرا ماشین تبلیغاتی آمریکا نمی خواهد تعداد واقعی کشته شدگان جنگ را به مردم بدهد. مگر مشتی تروریست چند تا عملیات می توانند داشته باشند؟ آیا اعلام تعداد کشته شدگان موجب درگیری مردم با آنها نمی شود؟
پنج هزار عملیات در سال 2004 می تواند افزایش بیشتری در سال جدید داشته باشد. به حمله با تانک و توپ و هواپیمای جنگی و هلیکوپتر آپاچی ، نمی توان با کلانشیکف پاسخ گفت . جنبش مقاومت از « تاکتیک کوسه ها » سود می برد. آنها سربازان اشغالگر را نعقیب می کنند، آنها را به دام انداخته ، ضربه خود را می زنند و فرار می کنند. آمریکا به لحاظ نظامی بسیار توان مند است ، اما جنگ خیابانی قدرت نظامی آنها را فلج و توان مندیشان را محدود می کند. جنبش از همین تاکتیک در آخرین حمله فلوجه بهره برد. آنها برای این که از شر بمباران هواپیماها رها شوند، ازشهر بیرون رفتند. پس از آن سربازان آمریکایی با توپ و تانک هایشان به شهر آمدند. هواپیماها دیگر نمی توانستند نیروی خودی را بزنند. سخنگوی آمریکا اعلام کرد که شهر را گرفته و نروریست ها را از بین برده ایم. روز بعد جنبش مقاومت به شهر حمله نمود و تعداد زیادی در درگیری های خیابانی کشته شدند. جنگ فلوجه روز بیست و سوم ژانویه به پایان رسید. اما در رسانه های غرب این جنگ هفته ها بود که پایان یافته بود.
مذاکرات دیپلماتیک در نخستین حمله به فلوجه کارساز نبود. آمریکا با دیپلماسی ویژه خود می خواست به جنبش مقاومت دیکته کند که راه حل آنها را برای حل مشکل بپذیرند. آنها از مردم فلوجه می خواستند کسانی را که سه سرباز آمریکایی را مورد حمله قرار داده و خودرویشان را آتش زده بودند ، معرفی کنند. پاسخ این بود: ما در صورتی آنها را به شما تحویل می دهیم که شما هم خلبانانی را که مردم فلوجه را بمباران کرده اند و یا سربازانی را که زنان و بچه های بیگناه را زنده زنده در میدان شهرسوزانده اند، به ما تحویل دهید. مذاکرات آن چنان که آمریکایی ها می خواستند پیش نرفت به همین دلیل حمله دوم آغاز شد.
رویداد فلوجه به عنوان نماد بربریت بی حد و مرز آمریکا در تاریخ جهان خواهد ماند. آنها فلوجه را با خاک یکسان کردند. مردم بیگناه را با هدف و آگاهی کشتند. تعداد افراد جنبش مقاومت در فلوجه 1200نفر بود.
یکی از دلایلی که علیه جنبش مقاومت به کار برده می شود، وابستگی آن به القاعده و تروریست های خارجی است که به عراق آمده اند تا آشوب بپا کنند و نگذارند آمریکا دمکراسی را در عراق پیاده کند. تبلیغات رسانه های غرب می کوشد تا تعداد این افراد را بیش از آن چیزی که هست نشان بدهد. مثل جریان سلاح های اتمی صدام. تعدادی از شهروندان کشورهای سوریه، اردن، عربستان و ایران در عراق به سر می برند. اینها با برخی از گرو های اسلامی که به آدم ربایی و ترور سرگرم اند ، همکاری می کنند. این گروه ها ضربه زیادی به جنبش مقاومت مردمی می زنند. با این حال مردم به اینها به چشم غریبه نگاه نمی کنند. اگر این ها غریبه اند پس سربازان آمریکایی، انگلیسی، دانمارکی، ایتالیایی و لهستانی چه هستند؟
هر چند فردا تعدادی از عراقی ها به پای صندوق های رای می روند تا لیست های پنهان و از پیش تهیه شده را از آنها بیرون آورند، اما شرایط وحشتناک و بی ثباتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ادامه خواهد داشت. بدون امنیت و آزادی تمام این نمایش ها برای مردم بی ارزشند. به گفته رئیس جمهور و نخست وزیر موقت عراق سرکوب جنبش مقاومت علیه اشغالگران به هیچ نتیجه ای نرسیده است. اگر آنهایی که فردا انتخاب خواهند شد ، قصد دارند تا در عراق آرامش برقرار کنند و دل های مردم عراق را به دست آورند ، تنها یک را در پیش رو دارند و آن هم این است که برنامه ای روشن و شفاف برای بیرون رفتن نیروهای اشغالگر از عراق به مردم ارائه دهند.برنامه ای که تنها وعده و وعید نباشد.
تمام صلح دوستان و آزادی خواهان جهان هم بر همین عقیده اند، که دولت جدید باید از اشغالگران فاصله بگیرد و خواهان خروج فوری آنها از عراق شود.
آنها می گویند که آمریکا باید بپذیرد که جنبش مقاومت ریشه در مردم دارد و مشتی تروریست بنیادگرا نیستند که دارند علیه اشغال کشورشان مبارزه می کنند.
باید دید پس از انتخابات کدام راه انتخاب می شود. آن چه که روشن است : اشغالگران باید بیرون بروند و بگذارند مردم عراق سرنوشت خویشتن را به دست گیرند.

جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۳

فراموش نکنیم

مقاله ای که به مناسبت شصت امین سالگرد آزادی اردوگاه آشویتس به دست ارتش سرخ شوروی - و در پی آمد آن رهایی بشریت از شر فاشیسم - نوشته ام و در سایت گویا منتشر شده است. عکس های تکان دهنده که گوهر مقاله را دریافتنی تر می کنند کار گویاست.

وبلاگ آزادی

گزارشگران بدون مرز از وبلاگ داران تقاضا کرده است که بهترین وبلاگ ایرانی را که برای آزادی بیان مبارزه می کند ، برگزینند.

چهارشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۳

دن کیشوت


ژانویه 1605 بخش نخست رمان دن کیشوت – شاه کار میگوئل سروانتس – منتشرمی شود. رمانی که آن را سرچشمه ادبیات مدرن
می خوانند و هنوز پس از چهارصد سال تازه گی و اثر بخشی خود را حفظ کرده است.
دو سال پیش از نویسندگان بزرگ جهان خواسته شد تا بهترین و مهم ترین کتاب های جهان ادبیات را بر گزینند. کتاب هایی که توانسته اند اثر سرنوشت سازی بر فرهنگ جهانی و بر اندیشه و تخیل نویسندگان مورد پرسش ، بگذارند. دن کیشوت – سلحشور پریشان – نه تنها در جایگاه نخست قرار گرفت ، بلکه پنجاه درصد بیشتر از دومین کتاب برگزیده ، رای آورد.
امسال در اسپانیا و بسیاری از کشورهای دیگر جهان ، جشن چهارصد سالگی این رمان را برگزار می کنند.
دن کیشوت، مادر همه ی رمان ها، چهارصد سال است که نه تنها الهام بخش نویسندگان ادبیات بوده، بلکه همواره جان تازه ای در کالبد رمان نویسی مدرن دمیده است. این اثر شالوده ی تعداد بی شماری تئاتر، اپرا، فیلم، نقاشی و تندیس سازی بوده و از روی آن گزیده های فراوانی برای کودکان تنظیم شده است. ترجمه آن به زبان های گوناگون پس از انجیل و آثار لنین در رده ی سوم قرار دارد.
دن کیشوت سرگذشت ارباب زمین داری به همین نام است که در اثر خواندن داستان های عیاری ، توان فرق گذاری مابین واقعیت و تخیل را از دست داده است. او سر به بیابان جهان می گذارد تا دختران باکره را که محتاج کمک هستند، یاری دهد و با جوان مردی و کردار شریف خود چهره ای تازه به حرفه ی عیاری و سلحشوری دهد. این ارباب سلحشور و لاغر مردنی که همراه با نوکر فربه اش سانچو پانزا سفر می کند ، در میان راه ماجرا هایی می آفریند که هر خواننده ای ، با هر سنی می تواند رویا ها و پیروزی ها و شکست های خود را در آن ها ببیند.
دن کیشوت روایت چالش گرانه رویا و واقعیت ، اعتقاد و خرد، داد و بیداد، دانایی و نادانی، حقیقت و دروغ است. رمانی تراژیک، با طنزی تلخ و اندیشه برانگیز که طیف گسترده ای از واکنش های گوناگون را نزد خواننده افسون شده بر می انگیزد.
از این اثر ترجمه زیبا و خواندنی زنده یاد محمد قاضی را به فارسی در دست داریم. دن کیشوت از آن دسته رمان هایی است که پیش از مردن باید آن را خواند. داستایوفسکی – غول بزرگ ادبیات – درباره آن می گوید : « در جهان چیزی ژرف تر و توان مند تر از این رمان پیدا نمی شود» .
چه خوب است که کانون نویسندگان ایران به همین مناسبت بزرگداشتی برگزار کند و ستایش نویسندگان و اندیشه ورزان ایرانی را از این رمان به گوش جهانیان برساند. به ویژه در این زمانه که ایران و جهان سرشار از دن کیشوت های است که می خواهند جهان را به همان شیوه اداره کنند.

سه‌شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۳

سرزمین من

این نما آهنگ اندوه آور را نگاه کنید. راستکی است. سرزمین زخم خورده ی انسان شرقیست. انسانی که هم حکومتش و هم قدرت های بزرگ و آدمخوار جهان پیرامونش ، تنها به دریدن او می اندیشند. آه . تا کی اندوه . تا کی درد و رنج . تا کی ؟

کانون وبلاگ نویسان ایران

کانون وب لاگ نویسان ایران پس مدت ها بحث بر روی برنامه و اساسنامه خود و تصویب این مهم ، دست به انتخابات برای گزینش شورای رهبری و دیگر ارگان های کانون زد . از میان اعضا هر کسی می توانست خود را در ارگان های گوناگون کانون نامزد کند . انتخابات با آزادی کامل و در فضایی دوستانه برگزارشد. در آینده نزدیک شورای رهبری نامزدهای گزین شده را در ارگان کانون پن لاگ معرفی خواهد کرد. کانون پس از انتخابات فعالانه به برخورد با موارد نقض حقوق بشر و آزادی بیان پرداخت. نوشتن نامه به کوفی عنان و اعتراض به دستگیری آرش سیگارچی از جمله این اقدامات است.
این نامه ها در سایت گویا(1) و(2) - گزارشگران بدون مرز - روشنگری - بازتاب داده شده اند.

دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۳

لاک پشت ها

فیلم لاک پشت ها هم پرواز می کنند ساخته بهمن قبادی برنده جایزه جشنواره فیلم در نروژ شد. هم چنین فیلم شهر زیبا ساخته اصغرفرهادی جایزه فیلم برای صلح را نصیب خود نمود.

پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۳

ایهام

این نوشته ایهام بسیار خوب و منطقی است. کله های بزرگ را فراموش نکنیم. مرتضوی بدون شاهرودی توالت هم نمی تواند برود. اما شاهرودی ها و رفسنجانی ها و خامنه ای ها می دانند که سعید اما می ها و حسین شریعتمداری ها و مرتضوی ها و صدها تن دیگر جوانند و جویای نام و ثروت و قدرت. برای همین آنها را جلو می اندازند تا در مواقع خطر واجبی را به آنها بخورانند.

چهارشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۳

آزادی ایران

این مطلب خواندنی نسرین را در وب لاگ گروهی آزادی برای ایران بخوانید ، تا با جادوی وبلاگ آشنا شوید.

خودکشی

فکر می کنید چند نفرازسران و دست اندرکاران رژیم سرکوب و شکنجه در حکومت اسلامی به این سرنوشت گرفتار می شوند؟

سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۳

بشتابیم

هم میهنان عزیز !
جمهوری اسلامی می خواهد فردا - چهارشنبه نوزدهم ژانویه - سه نفر به چوبه دار بسپارد. بشتابید و از هر راهی که می دانید، اعتراض خود را به این حکم ضد بشری اعلام کنید. جان این انسان ها ارزشی بیشتر از هزاران خلیج فارس دارد.
شایعاتی مبنی بر اعدام چند تن زندانی سیاسی با این سه تن هست. می گویند که ده نفر را می خواهند اعدام کنند. آرام ننشینیم. به اینجا بروید و طومار تهیه شده را امضا کنید. آرام ننشینیم.

یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۳

گشت و گذار

این جماعت چقدر خوب بلدن که ننه من غریبم بازی درآرن. از یک سو سینه می زنه برای حفظ نظام، از سوی دیگر اعتراف میکنه که خرج برج های میلیونی نوکیسه گان رژیم و بندرهای سپاه پاسداران برای ورود قاچاق چقدر زیاده. این مسئولان نظام اگر عامل اصلی این جنایت نیستند پس کیه ؟ شاید نفت زیادی مملکت گل و بلبل.

این حرف ها مصداق کامل خود را به خریت زدن است. اینها از اعدام و شکنجه و آزار ملت حرف می زنند. ایشان از بخشی که آخوندها دوست دارند ، مثال می آورد.

بازگشت اژدها. البته ایشان بروس علی نیستند. اما با حرکت خزنده و زیر خاکی صدتا بروس علی را می برد سر چشمه و تشنه بر می گرداند. بترسیم . یا نترسیم ؟

جمعه، دی ۲۵، ۱۳۸۳

وبلاگ

اسفندیار منفرد زاده هم به جمع وب لاگ نویسان پیوست. امیدوارم البته در حلقه ی ملکوتی گم نشود و هم چنان بالای گود بماند. از بالای گود بهتر می شود فهمید که توی گودی حلقه ها چه می گذرد.

یکشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۳

هشدار

این هم نامه جمعی از وبلاگ نویسان خطاب به جلاد قوه قضائیه

انتخابات سرنوشت ساز



در یکی از روزهای سال 1971 ، هفت تن از روسای قبایل کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس در کنفرانسی گرد هم آمدند. آنها از
پیش به توافق رسیده بودند که فدراسیون متحدی تشکیل دهند. در آن روز پایه ی کشور امارات متحده عربی گذاشته شد. پس از برپایی موفق این کنفرانس ، دست به کار نوشتن قانون اساسی برای امارات متحده شدند. آنها به تنهایی توان نوشتن قوانین را نداشتند، بنابراین نیازمند کمک دیگران شدند. هر کدام از آن هفت نفر مشاوری برای خود برگزید. پنج تن از این مشاوران فلسطینی بودند.
مثال بالا را آوردم تا نفوذی را که فلسطینی ها در ساختار سیاسی ، اداری، حقوقی ، بهداشت و فرهنگ کشورهای عربی – به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس – در طی سالیان داشته و دارند را گوشزد کنم. آنها نه تنها در این کشورها بلکه در اکثر سرزمین های عربی خاورمیانه در سطوح بالای سیاسی و اجتماعی شرکت داشته و دارند. محمود عباس نامزد انتخابات ریاست جمهوری فلسطین – که شانس بسیاری هم برای انتخاب شدن دارد – سالهای زیادی رئیس بخش اداری کارمندان دولت قطر بوده است.
این مقدمه را آوردم که بگویم فردا روز انتخابات ریاست جمهوری در فلسطین است. نامزدهای شرکت کننده در این انتخابات ، دارای تحصیلات عالیه و تجارب سیاسی / اجتماعی زیادی به ویژه در امور بین المللی هستند. نگاهی به کارنامه آنها گویای این ویژه گی هاست. یک پرفسور در علوم سیاسی، دکترای تاریخ، پزشک منخصص ، روزنامه نگار زبردست . آنها در شوروی سابق ، آلمان ، آمریکا و کشورهای عربی درس خوانده و یا کار کرده اند.
در جریان پیمان اسلو در سال 1993 قرار بر این شد که فلسطینی ها ، نهادهای اداره کننده خود را در مناطق اشغال شده توسط اسرائیل ، برپا کنند. آنها انتخابات نسبتا دمکراتیکی برای برگزیدن نمایندگان مجلس فلسطین و رئیس جمهور برگزار کردند. پس از آن تاریخ فلسطینی ها همواره با یک تناقض پیچیده روبرو بوده اند. این تناقض زاده سیاست دو چهره ی غرب در رابطه با فلسطین و اسرائیل و همچنین دم و دستگاه سیاسی عرفات بوده و هست. از یک سو بسیاری از ناظران جهانی معتقدند که فلسطینی ها در میان تمام کشورهای عربی از همه بیشتر امکان گذار به دمکراسی را دارند و از سوی دیگر واقعیت تلخ نداشتن دولت مستقل برای عملی کردن این گذار و به واقعیت در آوردن آن است.
انتظار جهانیان صلح دوست از انتخابات روز یکشنبه بسیار است. هم نیروهای مترقی فلسطینی و اسرائیلی و هم آزادیخواهان منطقه امیدوارند که این انتخابات توان نیروهای دمکراتیک را در جنبش آزادیبخش فلسطین بالا برده و به ادامه ی جریان صلح و عادی شدن روابط دو ملت یاری رساند.
آمریکا ، سازمان ملل ، اتحادیه اروپا و روسیه چند سالیست که با پروژه « راه نمای صلح » برای آرام کردن منطقه پا پیش نهاده اند. هدف این پروژه برپایی دولت فلسطین در کنار دولت اسرائیل است. آنها به این نتیجه رسیده اند که بحران فلسطین راهی به جز این ندارد. سود این کشورها در آرام شدن اوضاع و برقراری ثبات نسبی در این منطقه است. اروپا و آمریکا به سرمایه گذاری هایی که در این منطقه می توانند بکنند و به امنیت اسرائیل – به عنوان شریک و همکار خود- می اندیشند.
انتخابات ریاست جمهوری در فلسطین چشم اندازهای گوناگونی را ترسیم می کند. گزینش رئیس جمهوری خردمند، کوشا و واقع بین که آلوده دم و دستگاه فاسد و رشوه خوار عرفات نبوده باشد ، می تواند در مقابله با نیروهای ارتجاعی و سرکوبگر دولت اسرائیل کارایی فراوانی داشته باشد. صلح دوستان و آزادیخواهان در سراسر جهان به ویژه در فلسطین ، اسرائیل و دیگر کشورهای خاورمیانه چشم انتظار گزینش چنین فردی هستند. مصطفی برغوتی و محمود عباس از جمله افرادی هستند که در این راستا فعالیت می کنند. صد البته برغوتی به اندازه عباس آلوده دم دستگاه سیاسی عرفات نشده است. مردم منطقه روند انتخابات فلسطین را در سایه ی صلح پیگیری می کنند. هرچند امید زیادی به اینکه این انتخابات دگرگونی های رادیکالی را ایجاد کند نباید داشت ، اما انتخابات فردا بازتاب دهنده ی صدای انسان مدرن در سرزمین فلسطین است. صدای آنهایی است که از سیاست های دو چهره ی دستگاه سیاسی عرفات به تنگ آمده و خواهان حل قطعی بحران فلسطین و اسرائیل اند.
مردم فلسطین فردا حق گزینش بسیاری دارند. گزینش رئیس جمهور از میان نامزدهایی که راه حل های گوناگونی برای حل بحران دارند. شاید فردا بتوان گفت که این نخستین انتخابات آزاد در خاورمیانه است که زیر نظر سازمان های بین المللی انجام می گیرد. موفقیت و یا شکست این انتخابات تاثیر زیادی بر روندهای سیاسی خاورمیانه خواهد گذاشت.
تا کنون جنب و جوش سیاسی در خاورمیانه تا به این حد سابقه نداشته است. در این سالهایی که ما گرفتار حکومت استبدادی ولایت فقیه بوده ایم ، کشورهای عربی گامهای زیادی به سوی پروژه بهبود دمکراسی برداشته اند. در بحرین و قطر شیخ های عرب دم از لیبرالیسم و سیاست های دمکراتیک می زنند. محمد بن رشید شاهزاده دبی گفته است که : « رهبران کشورهای عربی هر چه زودتر باید دست به اصلاحات گسترده دمکراتیک در ساختار سیاسی خود بزنند. آنها چه بخواهند چه نخواهند دگرگونی ها می آیند » . در مصر تظاهرات گسترده ای علیه حسنی مبارک – که می خواهد خود را برای پنجمین بار نامزد ریاست جمهوری کند- برپا شده است.

ایران و مسئله فلسطین

متاسفانه چه در دوره ی رژیم سلطنتی و چه در دوره حکومت اسلامی ، سیاست های حکومتی در قبال مسئله فلسطین و اسرائیل همیشه به ضرر کشور و مردم ایران بوده است. در این دو رژیم سیاست خارجی ما در دست کسانی بوده که نه تنها شناختی از برخورد خردمندانه و صلح دوستانه نداشته اند که همواره از بحران فلسطین به سود خودشان استفاده کرده اند. رژیم سلطنتی با ارتجاعی ترین دولتمردان اسرائیل و سازمان های جاسوسی آن در ارتباط بوده و از سیاست های آنها در برابر مردم فلسطین دفاع می کرد و با کمک های بی دریغ نفتی به اسرائیل بر سیاست اشغالگرانه این دولت صحه می گذاشت . تعلیم جاسوسان و شکنجه گران ایرانی پاداش متقابلی بود که اسرائیل به شاه می پرداخت.
در دوره حکومت اسلامی هم وضع به همین منوال بود. این بار جبهه عوض شده بود. حکومت اسلامی همکاری با ارتجاعی ترین و جنگ افروز ترین نیروهای فلسطینی و لبنانی را برگزید. پول های بادآورده نفت توسط حکومت به حساب این گرو هها سرازیر شد. حزب الله و حماس جان گرفتند تا در آینده با ترور و جنگ افروزی مبلغ حکومت ولایت اسلامی شوند. درست آن روی سکه مرتجعین مذهبی اسرائیل.
در میان اپوزیسیون دو رژیم هم وضع چندان خوشایند نبوده است. نیروهای چپ و دمکرات هیچگاه نتوانستند پیوند عمیقی با نیروهای صلح دوست و دمکرات اسرائیلی و فلسطینی برقرار کنند. اسرائیل که تابو بود و کسی را یارای نزدیک شدن به آن نبود. گویا در اسرائیل نیروهای چپ و انسان دوست پیدا نمی شد. ما هنوز هم دچار این تابو هستیم. دیدگاه ما نسبت به بحران تفاوت چندانی با اسلامیون نداشته است. ما به جز عرفات و دم و دستگاه او جریان دیگری را نمی شناختیم. اگر چه در سالهای گذشته با گروه های چریکی کوچکی مثل جریان جرج حبش رابطه داشته ایم ، اما این روابط بیشتر نوستالژیک و در همان چهاچوب جنبش چریکی می گنجید. امروز جنبش دمکراتیک و صلح دوست هم در اسرائیل و هم در فلسطین بسیار پرتوان شده است. وظیفه نیروهای آزادیخواه ایرانیست که با این جنبش پیوند برقرار کنند و از آنها برای برپایی دولت مستقل فلسطین و اسرائیل پشتیبانی به عمل آورند.
حکومت اسلامی با رابطه یک طرفه خود با نیروهای ارتجاعی و بنیادگرایان اسلامی در خاورمیانه به ویژه در لبنان و فلسطین و کمک های بی دریغ به آنها ، وضعیتی را به وجود آورده که برای آینده کشور ما بسیار خطرناک است.

معرفی دو تن از نامزدهای انتخابات که شانس بیشتری از دیگران دارند.


محمود عباس : یکی از بنیانگذاران جنبش فتح و از رهبران قدیمی سازمان آزادیبخش فلسطین است. او بارها سیاست های عرفات را مورد انتقاد قرار داده است. عباس که با نام ابومازن هم او را می شناسیم از رهبران میانه رو فلسطین است. در سوریه معلم بوده و همزمان در دانشگاه دمشق درس خوانده ، در مصر دانشگاه حقوق را تمام کرده و در مسکو دکترای تاریخ گرفته است. پایان نامه او درباره رابطه نازیسم و صهیونیسم بوده است.


مصطفی برغوتی : او یکی از سرسخت ترین مبارزان راه دمکراسی در فلسطین و از پیشروترین نیروهای مخالف دم و دستگاه سیاسی عرفات بوده. به ویژه انتقاد او از رشوه خواری ها و فساد فراگیر در رهبری جنبش فلسطین مشهور است. او از پایه گذاران مبارزه دمکراتیک و بدون خشونت علیه اشغالگران اسرائیلی است. پزشکی را در شوروی و در اورشلیم خوانده و تخصص خود را در دانشگاه استانفورد آمریکا به پایان رسانده است.

پنجشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۳

بی آیندگی

به این تصاویر نگاه کنید. راستکی هستند. این جنین کودکی است که اگر در آلمان بود شاید در آینده می شد یک اینشتن یا ویم وندرس. در سوئد بود شاید برگمان یا نوبل . در نروژ می توانست ایبسن یا هامسون یا مونک شود. درایتالیا امکان گرامشی شدن و یا فلینی شدن را داشته و در فرانسه می توانست یک فوکو یا دریدا و یا گدار شود اگر نمی شد هوگو یا زولا. در ایران و در سایه حکومت اسلامی راهی به جز خیابان و کارتن خوابی در سرمای زمهریر زمستان برای او نبوده است. انگار با مچاله شدنش دارد اعتراض خودش را به سرزمینی که در آن زاده شده است را فریاد می زند.

حداد عادل



این که اینجا می بینید مارادونا نیست. حداد عادل رئیس مجلس حکومت اسلامی است که می خواهد به ما بگوید که او تنها قهرمان پشت منقل نیست. چنان ساق و زانو را بسته که فکر کردم می خواهد مثل پهلوان پنبه ها زنجیر پاره کند.

دوشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۳

گشت و گذار

آنتونیو نگری فیلسوف معاصر ایتالیایی به تهران می آید. این همان نگری است که با بریگادهای سرخ ایتالیا فعالیت می کرد و چند سالی هم در فرانسه تبعید شده بود . سالهای اخیر را هم در زندان های ایتالیا گذرانده. رامین جهانبگلو فیلسوف معاصر ایرانی از او دعوت نموده. مقاله شرق در این مورد جالب است.
این تصویر هراسناک را که می بینم یاد عربستان سعودی در هزارو چهارصد سال پیش و امروز آن کشور می افتم. به راستی ترسناک نیست؟ این دختر بچه ها مرا یاد گوسفندانی می اندازند که دارند آنها را به کشتارگاه می برند و حالا آخوندکی ابله دارد به آنها می گوید توکل کنید به علی. خنده دار نیست؟ یا شایدم بیشتر گریه آور است؟ خودتان ربط دهید این مجلس را با مجلسی که آنتونیو نگری قرارست در تهران برپا کند.
گناه کاربران اینترنتی در ایران چیست. هم جمهوری اسلامی فیلترمان می کند و هم این شرکت های معظمی که شاید با همکاری خود رژیم راه ما را به جهان تکنولوژی اینترنتی می بندند. نگوئید می خواهم گناه را گردن انگلیسی ها بیندازم. یادتان رفته است همکاری های بین گوگل جان و دولت چین؟
این نوشته میرزا درباره موسیقی پاپ لوس آنجلسی که تهران را هم فرا گرفته و عقب مانده تر از پاپ دهه ی پنجاه ست را بخوانید. صد البته که این جماعت لوس آنجلس نشین عقب عقب می روند و نزدیک است که از آن ور بام به پایین پرت شوند. مثلا نگاه کنید به شماعی زاده که روزی آهنگ زیبایی مثل مرداب می ساخت و حالا دلش هوای رطب و یابس کرده است.
این نوشته بامزه هزارپا را بخوانید و درودی بر خانی بفرستید. عجب انسان طنزپردازی بوده است این خانی.

یکشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۳

پرشین بلاگ

هر چی به ملت می گوئیم بابا این پرشین بلاگ همکار با رژیم آخوندیست و دام است ، کسی به حرف ما گوش نمی دهد. آهای ملت همیشه در صحنه ایران، اینها خودشان می گویند که در چارچوب نظام اند. نانشان را آنها می دهند ، شما باز می روید و در پرشین بلاگ خانه می سازید. امروز رفتم دیدم وبلاگ من و بیلی را بسته اند. اسد جان برای از دست رفتن آرشیوت به تو تبریک و تسلیت می گویم. این هم مثل همه چیزهای دیگر ملاخور شد. بابا این آخوندها شکمشان سیر نمی شود.

شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۳

سال نو

سال نو را به شما شادباش می گویم
این قافله ی عمر عجب می گذرد !