دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۳

پوزه زدن

خوشم آمد از سیامند عزیز که چنین مستدل و منطقی پوزه این راشدان را زده است. این جناب غوره نشده ، مویز شده. با خواندن چهارتا مقاله سطحی از روزینامه های محل اقامت فکر می کند که روزنامه نگار شده و بدون داشتن دانشی از روزنامه نگاری و یا شناختی از تاریخ جهان معاصر می تواند به هر قضاوتی دست بزند. این آقای راشدان به حدی سطحی و عوام فریبانه می نویسد که هر بچه مدرسه ای هم می داند که گاف داده اما مگر این حضرت از رو می رود

جمعه، آبان ۲۹، ۱۳۸۳

ببین

از قدیم گفته اند : گل بود به سبزه نیز آراسته شد

پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۳

تراژدی

اگر حرکات بوش را زیر نظر بگیرید ، مایه سرگرمیست. اگرهنگام سخن گفتن به او گوش فرا دهید و با دقت حرفهایش را دنبال کنید، از خنده روده بر خواهید شد. او بهترین مثال، برای بیان کمیک در یک زمینه ی تراژیک است
وودی آلن

سه‌شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۳

باز هم مرثیه

رضا هم رفت. در اوج میانسالی. دریادلی که روزگار تلخ با او نساخت. رفت با بیداد واندوه. رفیق گرمابه و گلستان ما بود. سفره ی فقیرانه اش بر روی تمام دوستان گسترده بود. یادش بخیر هنگامی که میز کتاب و نشریه داشتیم می ایستاد و می گفت چون برای کارگران تبلیغ می کنید من هم هستم و بود به شیوه خودش. می گفت اگر حزب الهی بیاید و دست بزند به این کتابها و اعلامیه ها تکه تکه اش می کنم. کتک خور ما بود. کارگر مکانیک بود. بعدها که همه چیز به هم خورد و درگیری های خیابانی شروع شد و ما هم به زیر زمین رفتیم ، تنها ماند. بعد هم زمین گیر شد و فقر نابودش کرد. چند روز پیش سرش را بر خاک سرد گذاشت و جان نهاد. یادش گرامی که دلی به فراخی جهان داشت

شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۳

در سوگ فرهاد

باورم نمی شود . چگونه می توان باور کرد که آن لبخند ، سر بر خاک سرد نهاده باشد؟ هنوز آن قلب بزرگ و فراخ - که جز برای حقیقت و آزادی نمی تپید - جای تپیدن داشت. هنوز آن لبخند مهربان - که تمام پهنای صورتش را پر می کرد - می توانست بسیاری را به آینده امیدوار کند
نخستین بار که دیدمش بر سر قراری بود. می بایست از او می پرسیدم که آقا ساعت چنده ؟ و او هم می گفت ساعتم فروشی نیست. به همین سادگی. اما من تا گفتم ساعت چنده ، آن لبخند نازنین بر چهره اش ظاهر شد و گفت : چیه هاشم جان با ساعتم کار داری یا با خودم؟ همین شوخ طبعی و آرامش او بود که به روحش توان می داد تا در زیر بار سنگین دردها و رنج هایی که به جان می خرید ، نشکند. فرهاد انسان دوست بزرگی بود. هر جا که ستمگری حقوق انسان را زیر پا می گذاشت و یا به آزادی و کرامت انسان توهین می کرد ، او استوار در برابر ستمگر ایستاده بود. فرهاد از دوران نوجوانی تا روزی که جان به مرگ تسلیم نمود ، در مبارزه مداوم با جهل ، فقر ، ستم و دیکتاتوری بود. او بهترین دوران زندگیش را در زندان و تبعید به سر آورد و هیچ گاه آرامشی نیافت تا طعم شیرین یک زندگی ساده را بچشد. ده ها تن از پناهندگان سیاسی با کمک او توانستند در کشور آلمان مستقر شوند و به حقوق پناهندگی خود دست یابند. او هیچ گاه از کمک به دیگران دریغ نمی ورزید. چند سال پیش یکی از دوستانم (که عضو جریان سیاسی ای بود که فرهاد با آنها مخالف بود) به آلمان رفته بود و در آنجا با مشکلات فراوانی روبرو شده بود. به من زنگ زد و درخواست کمک نمود. من به فرهاد زنگ زدم و می دانستم که فرهاد هر کاری از دستش بربیاید کوتاهی نمی کند. فرهاد این دوست را به خانه ی خویش برده بود و بعد هم کار پناهندگیش را راست و ریس کرده بود. از همه مهم تر به او نگفته بود که کیست. من زنگ زدم و خواستم سپاسگذاری کنم. گفت که وظیفه ام را در برابر یک تبعیدی سیاسی انجام داده ام و بس و سپاس گذاری هم لازم نیست. دیشب که خبر را به آن دوست می دادم ، شوکه شد و پشت تلفن زار و زار گریه می کرد. همین دوست از مهربانی های فرهاد روایت هایی برایم گفت که خود فرهاد هرگز از آنها برایم نگفته بود
به راستی که او انسان بزرگی بود و بار غم جهان را به دوش می کشید. باور کنید اینها ستایش نیست و عین حقیقت است. من همواره به او گفته بودم که وجود انسان هایی مثل او به زندگی معنای زیباتری می دهد. فرهاد هنوز در آغاز راه زندگی بود . تیشه ی تبعید و رنج و درد مردم ایران و این جهان خراب آلود فرق او را شکافت و بر خاکش افکند. مردی که شیر آهنکوه بود

پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۳

نخستین بیانیه

کانون وبلاگ نویسان ایران نخستین بیانیه رسمی خود رادر مورد دستگیری وب لاگ نویسان صادر نمود. کانون در این بیانیه خواستار آزادی مجتبی سمیعی نژاد و دیگر وب لاگ نویسان دربند شده است. سیپریسک تشکیل کانون را به تمامی هموندان آن شادباش می گوید و برای این عزیزان که خود هم جزیی از آن است ، آرزوی خجسته گی و پیروی دارد

سه‌شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۳

انقلاب اکتبر

انقلاب اکتبر امتداد انقلاب بزرگ فرانسه و کمون پاریس بود. اینها جرقه های تلاش انسان برای برادری و دادگری بودند. اگر انقلاب اکتبر در منجلاب استالینیسم و جنگ سرد غرق شد ، اما آرمان ها و ایده های این انقلاب هم چنان زنده اند. انقلاب اکتبر میلیون ها انسان را در سطح جهان به قیام علیه تجاوز و بردگی مستقیم امپریالیسم واداشت.انقلاب اکتبر ماهیت غارت گرانه و بردگی آور سرمایه داری را به جهانیان نشان داد. به مناسبت سالگرد این انقلاب فیلسوف نامدار ژیژک مقاله ای نوشته است که بسیار خواندنی است و به خوبی به نکات ضعف و قوت آن پرداخته است.

یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۳

دستگیری

به گفته هاله و نقل از ایسنا، چند تن از وب لاگ نویسان دستگیر شده اند. پدر یکی از بازداشت شدگان از محل بازداشت این وبلاگ نویسان اطلاعی در دست ندارد. دوستان عزیز کانون وبلاگ نویسان ایران تا دیر نشده باید اعتراض علیه این نقض ابتدایی ترین حقوق انسانی را سازماندهی کنیم. این ها گویا دارند کوچکترین صدا ها را نیز خفه می کنند

شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۳

تکرار

در سال هشتاد و دو گفته بودم که این بوش لعنتی با این همه کثافت کاری ها و افتضاحاتی که به بار آورده درانتخابات گنگره بیشترین نمایندگان را نصیب خود نمود. و در همان دوره هم باز توسری خور ترین اقشار مردم به او رای داه بودند

برگهای خونین

این هم برگی دیگر از جنایات بی شمار جمهوری اسلامی. بی شک هیچ خونخواری در تاریخ نتوانسته است کتابی لبریز از خون مردم سرخ کند. ننگ و نفرت بر محیطی که چنین جانورانی پرورش می دهد. اگر این همه خونریزی از سر ترس نیست پس چیست
به نقل از حسن آقای بیدار

جمعه، آبان ۱۵، ۱۳۸۳

مسابقه

خانوما بفرمایین !
آقایون بفرماین !
طنزهای خوب دارین. نکته های شیرین و با مضمون دارین !
بدوین تا وقت دارین. بدوین که علی تمدن دارد در صندوق را مهر و موم می کند تا تحویل داوران دهد. مسابقه ی طنز تصویری تا یکشنبه . فقط تا یکشنبه ادامه دارد.

چهارشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۳

بوش برد

در سر تا سر جهان مردم دیده به کاخ سفید دوخته اند . چه کسی برنده نهایی خواهد بود. بوش یا کری؟ در دورترین روستای جهان ، تا آنجا که رادیو و تلویزیون قدرت جادویی خود را گسترانده اند، مردم در انتظار به سر می برند. آمریکا سرمشق یک شیوه ی زندگی شده است. آمریکا تنها یک کشور ابر قدرت نیست. آمریکا یک ایده نیز هست. ایده ایی که در ذهن بسیاری از مردمان کره ی زمین معنای زندگی در رفاه و آسایش را می دهد. بخشی از وجود ما به نوعی آمریکایی شده است و می بایست در این انتخابات دارای حق رای می بود. در کدام دوره تاریخ ، مردم کشور ما سرنوشت شان رااین گونه با مردم آمریکا گره زده بوده اند ، که امروز زده اند؟ در هیچ جای جهان نیست که بحث مخالفت و یا موافقت با سیاست های دولت آمریکا برقرار نباشد. یازده سپتامبر ما را وارد دوران جدیدی از تاریخ جهان کرده است. پس از رویداد یازدهم سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و عراق ، جهانیان از بیداری غول خفته و قدرت نظامی آن باخبر شدند. قدرتی که در صحنه بین المللی هیچ نیروی نظامی، یارای مقاومت در برابر آن را ندارد. قدرتی که نشان داد می تواند به هر بربریتی دست بزند. تمامی جنگ های تاکنونی در برابر قدرت تخریبی این ابرقدرت ناچیز به نظر می رسند. ویژه گی مهم این انتخابات روشن نمودن سمت و سویی بود که این قدرت نظامی در جهان و به ویژه در خاورمیانه به پیش خواهد برد. انتخاب بوش نشان از این دارد که اکثریت مردم آمریکا از سیاست های جنگ طلبانه دولت او دفاع می کنند. و آگاهانه به ادامه سیاست جهان گیری کشورشان یاری می رسانند. در تاریخ انتخابات در آمریکا ، هیچگاه مردم این کشور تا این اندازه در برابر هم قرار نگرفته بودند. روشنفکران و اندیشه ورزان و هنرمندان این کشور با اینکه می دانستند کری تغییر اساسی در سیاست های عمومی دولت ایجاد نمی کند ، اما به خاطر متوقف نمودن بوش در کنار او ایستادند. این خط در سر تاسر جهان امتداد داشت. کری با وجود پشتیبانی فراوان هنرمندان مشهور از او ، نتوانست چهره ی روشنی از سیاست های خود ارائه دهد. او در دل مردم جا نگرفت. بر عکس بوش با چهره ی یک بنیادگرای عوام پسند و با سیاست های به شدت محافظه کارانه ، راست و مذهبی ، توانست قلب فقیرترین و توسری خورده ترین اقشار جامعه آمریکا را تسخیر کند
مردمی که به بوش رای داده اند از غارت مردمان دیگر به سود خودشان دفاع می کنند. از اشغال عراق و افغانستان دفاع می کنند. از یکه تازی نظامی کشورشان دفاع می کنند. از سیاست های بوش در راستای برچیدن نهادهای سیاسی و حقوقی جهانی مثل سازمان ملل، دفاع می کنند. از سیاست منزوی نمودن اروپا و کنترل نفت خاورمیانه و کمک به سیاست های اشغالگرانه اسرائیل ، دفاع می کنند. آنها
بوش را نماد ابرقدرتی آمریکا و دست خدا در روی زمین می دانند. آنها دیکتاتوری یکه تازانه را به دمکراسی نیم بند ترجیح می دهند
هراس و عصبیت و ترس بی پایه از ترور در خاک آمریکا، وجود این ملت واهمه زده را تسخیر نموده است. در این راستا بنیادگرایی اسلامی بزرگترین خدمت را به بوش انجام داد
در مقاله پیشین گفتم که مردم آمریکا پنج بار در تاریخ این کشور به انتخاب مجدد رئیس جمهور پیشین دست زده اند و هر پنج بار، این کشور در حال جنگ بوده است. این بار نیز بوش انتخاب شد

سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۳

آزادی بیان

آزادی بیان و نشر آزاد اندیشه از مهم ترین نکات منشور حقوق بشر سازمان ملل است. بسیاری از دولت ها هم زیر این منشور را امضاء کرده اند. اما تنها تعداد انگشت شماری به این حق حیاتی انسان احترام می گذارند. با وجود تاکید فراوان بر این اصل در قانون اساسی آمریکا ، دولت آن کشور به نقض آشکارش می پردازد. سازمان کنترل کننده اطلاعات خارجی در آمریکا ارگان رسمی ای است که وظیفه سانسور و جلوگیری از نشر آثاری که منافع دولت آمریکا را تهدید کند، به عهده دارد. این سازمان بر خلاف قانون اساسی ادعا دارد که نویسندگان کشورهایی که از سوی آمریکا بایکوت شده اند حق ندارند آثارشان را در این کشور منتشر کنند. این ممنوعیت شامل ادبیات هم می شود. کوبا ، کره شمالی ، ایران و سودان از جمله کشورهایی هستند، که نویسندگانشان حق چاپ آثار خود در آمریکا را ندارند ، مگر با اجازه رسمی دولت
کتاب زندگی نامه شیرین عبادی در ایران اجازه انتشار ندارد. به همین دلیل اوتصمیم گرفته که کتابش را در آمریکا به چاپ رساند. اما کتابش گرفتار این قانون شده است. بسیاری از نویسندگان و منقدان آمریکایی به این مسئله اعتراض نموده و خواهان پاسخگویی دولت شده اند. آنها می گویند این رویداد تنها در کشورهایی می تواند رخ دهد که نوشتن جرمی برابر با شکنجه و زندان دارد و برای ما که در قانون اساسی امان بر آزادی بیان تاکید شده ، شرم آور است. شیرین عبادی شکایت از این سازمان را به دادگاه برده است، ولی تا کنون به شکایت او رسیدگی نشده است. انجمن قلم آمریکا نیز شکایت نامه ای به دادگاه فدرال این کشور و انجمن جهانی ناشران ارائه داده است. آنها هم چنین اعتراض نامه ای مبنی بر پایمالی حقوق بشر برای دولت فرستاده اند.

دوشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۳

بیان نامه

بیان نامه پارلمان اروپا در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر شد. در این بیان نامه کلیه موارد پایمالی حقوق انسان توسط دولت جمهوری اسلامی آورده شده است. این نخستین بار نیست که پارلمان اروپا از جمهوری اسلامی خواستار رعایت حقوق بشر می شود و بی شک آخرین بار نیز نخواهد بود. اگر چه این بیانامه ها در آگاه نمودن مردم جهان نسبت به وضعیت اسفبار آزادی بیان در ایران موثر است ، اما کارکرد سیاسی / اجتماعی آن برای مردم ایران ناچیز است. اگر این بیان نامه ها می توانست ضمانت کارکردی هم داشته باشد و تنها به تذکر خشک و خالی بسنده نمی کرد ، شاید اثر آن بسیار بیشتر می بود. سازمان ملل پنجاه سال است دارد برای اسرائیل بیان نامه صادر می کند، اما کجاست ضمانت عملی این بیان نامه ها؟ در بند الف بیان نامه می گوید که بخشی از دولت - لابد اصلاح طلبان را مد نظر دارد - برای گسترش آزادی های سیاسی و حقوق مدنی کوشش نموده ، اما پس از روی کار آمدن مجلس هفتم اوضاع نامساعد شده است. بیان نامه نمی گوید که بیشترین موارد نقض حقوق مردم - که بخش هایی از آن در بیان نامه هم آمده - در دوره همین دولت اصلاح طلب روی داده است. گنجی ، اشکوری، عبدی و... در دوره حکومت خاتمی و مجلس ششم به زندان افتاده اند. سر زهرا کاظمی در خاتمی به جسم سختی اثابت نموده است
بگذریم، لحن بیان نامه محافظه کارانه است و تنها به درخواست های پارلمان اروپا از مجلس و قوه قضائیه محدود می شود. گویا آنها هم می دانند که دولت خاتمی ماسک خندانی بیش نیست و اصلا کارکرد اجتماعی ندارد