از همان روزی که مردم گنبد و کردستان را سلاخی کردید و بهترین فرزندان آن ها را به جوخه های سیاه مرگ سپردید من محارب شدم. هنگامی که سعید سلطانپور را در روز عروسیش ربودید و سپس به دار آویختید من محارب تر شدم. روزی که سیادتی را کشتید نفرت مرا بر انگیختید. سال هایی که در کوچه و خیابان فرزندان بی گناه مردم را به جرم دگراندیشی دم تیزبر گله های وحشی بسیجی می انداختید از مسلک و مذهب تان حالم به هم خورد. وقتی بینوایی را به جرم دزدیدن چند لیتر روغن دست بریدید و به آقازاده هایی که میلیاردها دلار ثروت مردم را غارت کرده بودند پاداش و چشم روشنی دادید، در محارب بودنم استوارتر شدم.آن روز که به دستور رهبر کبیرتان نزدیک به پنج هزار زندانی سیاسی را در دو هفته به قتل رساندید و جسدهای آن ها را در گور های بی نام و نشان رها کردید، معنای عطوفت اسلامی را فهمیدم و کافرتر شدم. همین نمایندگان گوسفند صفت دربار ولایت، همین ها که امروز برای اعدام مخالفان سینه می درانند و برای پاره شدن عکس رهبرشان خود را پاره می کنند، از کارگردانان اصلی کشتار جوانان ایران در این سی سال هستند. از اژه ای و حسینیان بگیر و بیا تا حسین بازجو. مگر همین حسینیان- که امروز خون می طلبد - نبود که با همکاری سعید امامی و قزلباشان ولایت، قتل های زنجیره ای را مرتکب شد؟
من مرتد و کافرم به این سبب که با چشمان خود دیده ام دین چه جانوری از انسان درست می کند. من محاربم چرا که ایرانیت من را از من دزدیده اند و جلوی چشمانم آن را سر بریده اند. من محاربم چون نمی توانم ببینم که چند میلیون تن از هم میهنانم که بر روی گنج نشسته اند، شب ها سر گرسنه بر بالش می گذارند. محاربم چون می اندیشم و با شک به همه چیز می نگرم. محاربم چرا که مثل گوسفند سرم را نمی اندازم پایین و به دنبال رهبر بع بع کنم. محاربم چون از حجاب، حجله، روضه، نوحه، رمالی، خرافات، گشت ارشاد، بسیجی، پاسدار، حراست، انجمن اسلامی، اطلاعات، ولایت فقیه و حکومت اسلامی متنفرم. از دروغ و گند و کثافتی که به نام عطوفت، رحمت و برکت به خورد مردم می دهید متنفرم و هر روز بیشتر محارب می شوم.
من گوساله محارب و مرتدم. گوساله ای که نه تنها محاربم بر گوسفندانی که برای رهبر بع بع می کنند بلکه دارم گاوی می شوم خشمگین که با شاخ هایم دیوار ولایت را فرو خواهم ریخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر