پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۷

اسرائیل : دوستی یا نفرت


جنبش « تاریخ نگاران نو » از میان نسلی که نه هولوکاست را تجربه کرده و نه در برپایی دولت اسرائیل نقشی داشته ، برخاسته است. روشنفکرانی که گذشته را بدون پیش داوری ، افسانه بافی و تابوها بررسی می کنند. تاریخ نویسان، روزنامه نگاران ، فیلم سازان و هنرمندانی که با نگاهی نو و باز به رویدادهای پیش و پس از 1967 می اندیشند و کاوش برای یافتن حقیقت را در دستور کار خود قرار داده اند. زمینه ی کار این ها جنبش مقاومت مردم فلسطین، نقش بنیادگرایان و ملی گرایانی که در سال 1977 به قدرت رسیدند و بازتاب سیاست های آنها در جامعه کنونی اسرائیل ، هجوم روزافزون نوآمدگان به سرزمین های اشغالی ، شکاف هردم افزاینده طبقاتی و تضاد رو به رشد مابین روشنفکران سکولار و مدرن با دین سالاران است. دین سالاران تل آویو را« سودوما و گومورای جدید» و روشنفکران سکولار اورشلیم را « تهران آیت الله ها » می نامند.

برخی از این روشنفکران معتقدند که : امیدی را که صلح با مصر در سال 1979 در میان مردم اسرائیل بیدار کرد ، با حمله ارتش به لبنان و کشتار پناهنده گان در اردوگاه صبرا و شتیلا در سال 1982 به خاک سپرده شد. مردم اسرائیل از این حمله ناگهانی ارتش به سردمداری آریل شارون و همکاری با فالانژیست های لبنان شوکه شدند. نزدیک به چهارصد هزار نفر مردم صلح دوست اسرائیلی در مرکز تل آویو به تظاهرات گسترده علیه ارتش و سردمداران دولت دست زدند و پانصد تن از افسران و سربازان ضد جنگ، پست های خود را ترک کرده و از تیراندازی به سوی مردم امتناع کردند. پس از این رویداد بود که موج بزرگی از ارتشیان در لبنان و مناطق اشغالی از حمله به مردم بیگناه سر باز زدند و مخالفت خود را با جنگ بی هدف اعلام کردند.

در سال 1978 درب آرشیوهای کشور به روی تاریخ نویسان باز شد و سندهای مربوط به جنگ های 1948 برای خواندن آزاد شد. سیمها فلاپان از حزب چپ ماپاما که خود صهیونیست معتقدی بود از نخستین کسانی است که با رو کردن سندهای بسیار نشان داد که حمله ارتش در سال 1948 و اشغال بخش بزرگی از سرزمین های فلسطین بر اساس دروغ های ساخته گی و برای فریب مردم اسرلئیل برنامه ریزی شده بود.
ایلان پاپه با بررسی سندهای بسیار از آرشیو شورای وزیران وبه ویژه خاطرات بن گوریون کتابی منتشر کرد که او را مجبور به استعفا از کار استادی دانشگاه حیفا و تبعید به انگلستان کرد. پاپه نه تنها از آرشیوهای اسرائیل ، بلکه از تاریخ نویسان فلسطین و از شاهدان زنده نسل کشی سندهای بسیاری گردآوری نمود که در نوع خود بی نظیر است. پاپه و همکاران او دست دولت اسرائیل را که در سال 1948 وانمود کرده بودند که جنگ آنها جنگ مابین « داوود و گولیات » است ، رو کرده و نشان داده اند که ارتش خود را از پیش مسلح و آماده برای پیش برد نقشه تجاوزگرانه کرده بود. جنگ داخلی مابین فلسطینیان و اسرائیلی ها ( نوامبر 1947 تا می 1948) جنگ نابرابری بوده که نتیجه آن از پیش روشن بود.

بن گورین در فوریه 1948 یعنی سه ماه پیش از جنگ بزرگ و چند هفته پس از رسیدن سیل عظیم سلاح های جنگی از اتحادجماهیر شوروی ( از راه پراگ ) می نویسد: هیچ شکی ندارم که ما می توانیم تمام فلسطین را اشغال کنیم. پاپه خاطرنشان می کند که بن گورین با تکرار خطر « هولوکاست دوم » می نویسد : ما یک دولت مسیحی در لبنان برپا می کنیم... اردن را با خاک یکسان می کنیم و پایتخت اش را بمباران و ارتش اش را نابود می کنیم.... سوریه را به زانو در می آوریم . نیروی هوایی ما پورت سعید، اسکندریه، قاهر را بمباران خواهد کرد تا انتقام پدران امان را که سال ها توسط مصری ها و سوری ها آزار دیده اند ، بگیریم.

تاریخ نگاران نو اشاره می کنند که هم زمان با این عبارات تجاوزگرانه ، سردمداران اسرائیل این افسانه را که « فلسطینی ها داوطلبانه و با فروش املاکشان این سرزمین را ترک کرده اند » رواج می دادند.

پاپه نسل کشی فلسطینی ها را در تاریخ منطقه پس از دوران باستان بی سابقه می داند. در مدت چند ماه

ده ها کشتار جمعی و اعدام های فوری انجام گرفت. 531 روستا از 1000 روستا با خاک یکسان شد و دوباره برای نوآمدگان و مهاجران یهودی آباد شد. تابستان 1948 به دستور بن گورین ( این بخش در خاطرات سانسور شده اسحاق رابین نخست وزیر آینده که در آن زمان از افسران بلند پایه ارتش بوده و همراه با ایلان آلون عملیات را رهبری می کرده آمده است ) در رام الله ولود شصت هزار فلسطینی با سر نیزه از خانه های خود رانده شدند. بسیاری از این بخت برگشتگان در راه فرار از گرسنگی جان سپردند. در آوریل همان سال پنجاه هزار تن از ساکنان عرب یافا زیر فشار بمباران توپخانه ایرگون از آنجا گریختند. در بسیاری از روستاها فلسطینیان با همسایه های یهودی خود پیمان منع تجاوز بسته بودند اما توسط ارتش ایرگون به آنها حمله می شد . روستای مشهور دیریاسین یکی از آن ها بود که بیشترین ساکنانش توسط ایرگون نابود شدند. در سال های 48-1947 هشتصد هزار فلسطینی به تبعید رانده شدند. این نتیجه سیاستی بود که با همکاری انگلیس پیش برده می شد. در سال 1938 بن گورین گفته بود : من موافق بیرون کردن اجباری فلسطینی ها و اعراب هستم. راه حل خوبی که هیچ معذوریت اخلاقی هم ندارد. در سال 1948 بن گورین این سیاست را به مرحله عمل درآورد. در برابر این تجاوز و چپاول، جامعه بین المللی کاملا خاموش بود. ناظران خارجی و سازمان ملل نمی توانسته اند این ستم را ندیده باشند. تنها چشمان خود را بر روی آن بستند. به همین سبب بود که فلسطینی ها نام این جنگ را « جنگ نکبت » نام نهادند.

آوی شلیم یکی دیگر از این تاریخ نگاران مدرن اسرائیلی است . او استاد دانشگاه آکسفورد است. کتاب افشاگرانه او بنام دیوار آهنین : جهان اسرائیل و عرب ، با نگاهی حقیقت جو دروغ ها و تبلیغات رسمی دولت برای مواجه جلوه دادن جنگ علیه فلسطینی ها رو می کند. شلیم دولت اسرائیل و جنبش صهیونیستی را در درون مرزهای 1967 به رسمیت می شناسد و استعمارنو صهیونیستی خارج از این مرزها را به شدت محکوم می کند. انتقادات تند او سرنوشت تبعید را برای او رقم زده است.

ابراهیم برگ بی شک یکی از روشنفکران بزرگ و با وجدان اسرائیلی است که با دیدگاه های ریشه ای خود جامعه اسرائیل را شگفت زده کرده است. عضو سابق حزب کار اسرائیل است، رهبر جنبش صهیونیستی و رئیس پارلمان اسرائیل بوده، نظرات او همکاران سابقش را هم شوکه کرده است. پس از سالها مبارزه در درون پارلمان و دولت در سال 2004 نا امید از دگرگونی ها در درون حاکمیت ، از سمت خود کنار می رود. اندیشه های او که در کتاب « پیروزی بر هیتلر » منتشر شده ، شرافت و صداقت بی انتهای یک شهروند اسرائیلی را به نمایش می گذارد که تا کنون در هیچ کدام از کشورهای عربی و در کمتر روشنفکر فلسطینی دیده شده . او می نویسد : سال های زیادی کوشیده ام که با رومداری از بریدن از جامعه اسرائیل خودداری ورزم. امروز اما دیدگاهم دگرگون شده است. امروز از خود می پرسم : آیا همه ی یهودیان برادران من هستند؟ و پاسخ می دهم : نه ! پس از هولوکاست دیگر ژن یهودیت معنا و موجودیتی ندارد. تنها یهودیت بر شالوده ارزش ها برای من ارزش مند است. اشغالگران بی رحم برادران من نیستند، اگر چه ختنه شده اند، شبات را به جای آورند و یا پای بند سفت و سخت قوانین مذهبی باشند.

در تمام کتاب خود « یهودیت جهان گرا» را در برابر « یهودیت گتویی » می گذارد. او پا را فراتر گذاشته و به مقابله با تورات بر می خیزد و عبارت « یهودیان فرزندان برگزیده خدا هستند » را با این منطق که پس دیگران از نژاد پست ترند ، به شدت رد می کند . می گوید : خوره نژادپرستی دارد ما را می خورد. در جریان هولوکاست یهوه نشان داد که هیچ قدرتی برای حفظ فرزندان برگزیده خود ندارد.

برگ خود فرزند یکی از محترم ترین رابین های اسرائیل و رهبر حزب ملی/ مذهبی و نماینده پارلمان از سال 1948 تا کنون است. برگ خود در مدرسه دینی درس خوانده و تورات را از بر می خواند تا به دین سالاران نشان دهد که چگونه کتب مقدس مورد سو استفاده قرار می گیرند.

برگ رهبران جنبش صهیونیستی را متهم می کند که هولوکاست را دزدیده اند . در صورتی که این تراژدی بزرگ به کل بشریت تعلق دارد. آنها از هولوکاست برای اهداف پنهانی خود سواستفاده می کنند. آنها تاریخ یهودیان را باژگونه کرده اند و هزاران سالی را که یهودیان با دیگر ملت ها در صلح و آرامش زیسته اند از قلم انداخته اند. برگ به تیمارداری کورش بزرگ پادشاه ایران از یهودیان و روابط پرباری که یهودیان با همسایگان مسلمان و مسیحی خود در قرون وسطی اروپا ( آراگون- کاستیا و آندلس ) داشته اند اشاره می کند و تاکید دارد یهودیانی را که در کشورهای جهان زندگی می کنند و به اسرائیل مهاجرت نکرده اند نباید نادیده انگاشت. او حتی با بزرگ نمایی فاجعه هولوکاست مخالفت می ورزد و می گوید با بزرگ نمایی این فاجعه دهشتناک نباید فجایع دیگری را که هیتلر و دیگران بر سر بشریت آورده اند به فراموشی سپرد. خطر بزرگ نمایی آن جاست که همدردی با دیگر قربانیان غیر یهودی هیتلر کم رنگ شده و به فراموشی سپرده شود. از سوی دیگر خوراک به پارانویای جزم گرایانه صهیونیستی می دهد که ضد یهودیت را پدیده ای جهانگیر و جاودان بپندارد : « کل جهان بر علیه یهودیان هم دستند ». او معتقد است که رهبران جنبش صهیونیستی از تراژدی هولوکاست برای زیر فشار گذاشتن احساسات یهودیان جهت بهره برداری سیاسی و اقتصادی سود می برند. آنها به یاد آلمانی ها می آورند که جنایت کارند، اروپایی ها و آمریکایی ها را برای بی اراده گی اشان در جریان نجات یهودیان از چنگال نازی ها سرزنش می کنند. با این روش امنیت قضایی خود را در دستگاه دولتی اسرائیل محکم می کنند تا هر گونه نقض حقوق بشر از جمله اعدام با هدف رهبران فلسطینی توسط این ها نادیده گرفته شود. برگ در کتاب پیروزی بر هیتلر کتاب های درسی اسرائیل که در آنها تمامی نسل کشی ها به جز هولوکاست نادیده انگاشته می شود را به نقد می کشد و مخالفت خود را با دادن تابعیت خودکار به مهاجران یهودی به بهانه های دینی و ژنتیکی محکوم می کند. او از دیدگاهی سکولاریستی به بنیادگرایان مذهبی که مرزهای ملی کشور را به مسخره می گیرند حمله برده و هم میهنان خود را به خاطر تن دادن به ژنرال ها و بنیادگرایان نکوهش می کند. ( بیشترینه آمار و ارقام از لوموند ویپلماتیک گرفته شده است.با ترجمه خودم ).

حالا احمدی نژاد که مخالف وجود هولوکاست است را با این روشنفکر با وجدان که غم بشریت دارد مقایسه کنید . کدام یک از آنها در کنار شرف انسانی ایستاده است ؟ کدام یک برادر من محسوب می شود؟

برگ می گوید که دولت اسرائیل با خیانت به اعلامیه استقلال به دولتی نو استعمارگر مبدل شده است. کتاب او سرو صدای فراوانی در اسرائیل به راه انداخته است . او همرا با بسیاری از روشنفکران و اندیشه مندان اسرائیلی با شور و شوق برای رفرمی بنیادین و ژرف در دولت اسرائیل مبارزه می کنند، رفرمی که با وجود چنین جان های صلح دوست و با شرافتی به واقعیت بدل خواهد شد.

با این وصفی که از روشنفکران و صلح دوستان گذشت چگونه می توان از اسرائیل متنفر بود. نفرت خود ریشه در کینه توزی و کوری عقل دارد که کار نان به نرخ روز خورها و دکانداران مذهب و سیاست های مذهبی و جزم گرایانه است. من همان قدر با روشنفکران و مبارزان راه آزادی و هنرمندان و صلح دوستان اسرائیلی همبسته و همدلم که با عرب ها و فلسطینی ها و اروپایی ها و آمریکایی ها والخ. هیچ مرزی نمی تواند مرا از بورگس و شلیم و پاپه س جدا کند. درست همان اندازه که بنیادگرایان یهودی، مسیحی و مسلمان در سرتا سر جهان به تغذیه یکدیگر می پردازند. برای من نژاد و مذهب و جنسیت نقشی در همبستگی با دیگران ندارد. چنان که فرقی مابین سردمداران دولت اسرائیل و بنیادگرایان مذهبی با سردمداران رشوه خوار و مذهبی فلسطینی و ایرانی و عربستانی نمی بینم. آیا بین احمدی نژاد که خواهان نابودی کشور اسرائیل است و واقعیت هولوکاست را انکار می کند با مفتی اعظم عربستانی که خواستار نابودی شیعیان لبنان وایران و عراق است و رابین یهودی که خواهان نابودی فلسطینیان و عرب ها است ، فرقی می بینید؟ مگر همین بنیادگرایان مذهبی نیستند که صدای تمام نیروهای دمکراتیک در خاورمیانه را خفه کرده اند؟ و اگر کسی شهامت داشته و سیاست های آنان را به نقد بکشاند به جرم مرتد و منافق با خدا به مرگ محکوم می کنند؟

بازهم در تمام خاورمیانه این کشور اسرائیل است که به یاری روشنفکران سکولار قوانینی بر آن حاکم است که کسانی چون پاپه و برگ اجازه نشر افکارشان را می یابند. در کدام کشور اسلامی در خاورمیانه مطبوعات آزادی را دارند که در اسرائیل وجود دارد؟ این ها واقعیات است و ربطی به احساسات ابلهانه ای که توسط بنیادگرایان مذهبی دامن زده می شود ندارد. اسرائیل واقعیتی است که نمی توان آن را نادیده گرفت و به سبک بچه گانه احمدی نژاد خواهان محو شدن آن از صفحه روزگار شد. سیاست های جنگ طلبانه را باید کنار گذاشت. در اسرائیل میلیون ها آدم صلح دوست زندگی می کنند که باید با آنها وارد گفتگو شد. تنفر به هیچ جایی راهی نمی برد. فلسطینی ها و اسرائیلی ها و تمام مردم خاورمیانه باید برای صلح و دوستی با هم به گفتگو بنشینند. کینه و نفرت پراکنی تنها جنگ به بارمی آورد و بازنده جنگ هم کسی نیست جز مردمان بی قدرت و سرکوب شده عرب ، ایرانی، اسرائیلی و الخ.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

1- ابتکار شما در نوشتن در براه قضیه فلسطین و اسرائیل امرنیکی ست.
2 - ولی نوشتن را با کپی نباید اشتباهی گرفت و فقط اضافه کرد که«ارقام»از لوموند دیپلماتیک است.
3- ترجمه بهتر و کامل تر مقاله را با نام نویسنده اصلی اش، میتوان در سایت زیر خواند:
http://ir.mondediplo.com/article1267.html

پولاد همایونی گفت...

دوست مهربان من تا آخر آن پارگرافی که از لوموند آمده نوشته ام که این ها از لوموند گرفته شده و برخی هم از منابع که لینک آنها گذاشته شده. هر جند ترجمه های لوموند کار خود من است و با آن ترجمه رسمی که پر از اشتباهات دستوری است و زبانش بیشتر به عربی است تفاوت دارد. آن نوشته تنها اساس تحلیلی است که دیدگاه من را بیان می کند و نهادن نام کپی بر آن کمی بی عدالتی است بر من. به هر رو سپاس دارم از شما که ایده صلح و دوستی را امر نیک دانسته ابد و به جدیت این گفتمان باور دارید. یار باقی . دبدار باقی

ناشناس گفت...

جناب پولاد
نیمی از حقیقت، همه حقیقت نیست.
تو در نیمه های مطلب و در داخل پرانتز نوشته ای:
( بیشترینه آمار و ارقام از لوموند ویپلماتیک گرفته شده است.با ترجمه خودم ).

این نکته به آمار و ارقام اشاره دارد و نه خود متن. گذشته از آن، تو آزادی که هر چی خواستی نرجمه کنی، اما چرا نام نویسنده و رفرانس مطلب را نیاورده ای؟
در این نکته شیطنتی است که در میان
نوجوانان ایرانی بسیار رایج است. استفاده از نوشته دیگران و جا زدن آن به نام خود. و تازه ، انتقاد که میکنی، طلبکار هم میشوند.

پیش از ایراد گیری به دیگران و ان هم ایرادهای بنی اسرائیلی! به ترجمه غلط خود نگاه کن و نتیجه گیری نادرستی که از مقاله گرفته ای. این تاریخ دانان جدید اسرائیل، مخالف جدی سیاست های دولت اسرائیلند و پشتیبانان مردم فلسطین.
من هر چی گشتم در ترجمه ای که تو «رسمی» خوانده ای، اشتباهات دستوری نیافتم. و اما زبانش، حتما با زبان من درآوردی رایج میان امروزی ها متفاوت است ولی نمی شود عربی اش نامید.
با اریادگیری بیجا از دیگران، نمیشه برای خود اعتبار درست کرد. مشک آنست که خود ببوید.