شرکت در انتخابات یعنی پذیرش حکومت اسلامی. پذیرش حکومت مساوی با گردن نهادن به قانون اساسی، ولایت فقیه، شورای نگهبان، شورای تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبره گان، دستگاه امنیتی، زندان، شکنجه و اعدام های روزانه در ایران است. شرکت در انتخابات دگرگونی پایه ای و حتی رفرمی سطحی در نظام اسلامی به وجود نمی آورد. دوره های پیشین انتخابات ریاست جمهوری شاهد این مدعایند. انتخابات در راستای پذیرش خواست عمیق مردم ایران یعنی دگرگونی ریشه ای در ساختار حکومت و قوانین آن نیست. این انتخابات تنها در جهت پیش برد سیاست های خارجی و آرایش چهره بیرونی حکومت و سیاست های اجرایی آن است. ربطی به داخل کشور و شرایط فلاکت بار زندگی اکثریت مردم ایران ندارد. این انتخابات که با نهایت تقلب و در راستای خواسته ولایت فقیه پیش می رود، رئیس جمهورش پیش از انتخابات توسط رهبر برگزیده شده است. این که چه کسی را برای دوره بعد انتخاب خواهند کرد بستگی به سیاست های خارجی حکومت دارد. اگر انتخاب رفسنجانی برای بازگذاشتن دست آقازاده ها و نان خورهای حکومت جهت غارت ثروت های ملی و پرکردن کیسه های پولشان به قیمت فقر و فلاکت میلیون ها ایرانی بود، انتخاب خاتمی اما برای سرپوش نهادن و آرام کردن خشم مردمی بود که جانشان به لبشان رسیده بود و هر آن بود که به شورش علیه نظم موجود دست بزنند. خاتمی با وعده های توخالی آتش خشم مردم را فرونشاند و حکومت را به ثبات نسبی رساند. احمدی نژاد آمد تا با عربده های بی پشتوانه و لاف و گزاف های خود جنگ حکومت با جهان را به بیرون از مرزهای کشور ببرد و در داخل هم مردم را به صبر و انتظار دعوت کند و دشمنان خیالی را به آنها نشان دهد که ایران را محاصره کرده اند و مردم باید بیایند پشت حکومت و برای بمب ملی اسلامی از آن پشتیبانی کنند. این حقه تاریخی بسیاری از روشنفکران ملی گرا را به دنبالچه های احمدی نژاد مبدل کرد.
امروز مردم بیش از هر زمان دیگری خواستار بهتر شدن وضعیت اقتصادی خود هستند. جوانان و به ویژه دانشجویان و زنان خواهان دگرگونی ریشه ای و آزادی های اجتماعی و سیاسی اند. بگیر و ببند های حکومت هم چنان ادامه دارد. کشاندن مردم به پای صندوق های رای با کیسه سیب زمینی و کمک های نقدی چندان کارساز نیست. اگر چه در انتخابات حکومتی، مردم مسخره ای بیش نیستند، اما حکومت مجبور است برای بازار گرمی چند تن از افراد خودی را که هنوز منفور مردم نشده اند به میدان بفرستد تا هم تنور داغ شود و هم به جهان خارج نشان دهد که دمکراسی کامل برقرار است. شرکت نکردن در انتخابات البته به این معنا نیست که در برابر آن خنثی باشیم. ما می توانیم با روی دایره ریختن سوابق کاندیداها و برگزاری نشست هایی در باره انتخابات در دانشگاه ها و مراکز فرهنگی به افشاگری در مورد ذات غیر دمکراتیک انتخابات بپردازیم. پرسش های افشاگرانه دانشجویان از موسوی و نقش او در قاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی شاهد خوبی در این زمینه است.
۴ نظر:
فکر نمی کنم که سید علی خامنه ای از این کشت و کار انتخاباتی حاصل خیری درو بکند به همین دلیل از تمام مردم مبارز و آزاده و شریف میهن بخصوص جوانان و دانشجویان می خواهیم بمثابه یک وظیفه مردمی در برخورد با این نمایش فرمایشی با صراحت تمام بی آبرویی کاندیداهای ولایت فقیه را افشا بکنند و از شما پولاد همایونی عزیز به سهم خودم ، بی نهایت از این زحمت تو سپاسگزارم
به نظر شما، اگه همین امروز یک رفراندم تو ایران بذارن، چند درصد مردم رَعی به برکناری این حکومت میدن؟
اگر مردم آزادانه رای بدهند دست کم شصت درصد مردم رای به برکناری می دهند. اما حرف من این نیست. من می گویم هر کسی که رای می دهد در برابر وجدان خودش مسئولیت دارد. وگرنه در دوره هیتلر نود در صد مردم همکاری کامل با او داشتند. اگر چه حالا دچار وجدان درد هستند و می گویند نمی دانیم این ها از کجا آمده بودند. این که نود و نه درصد چه می گویند مهم نیست . مهم این است شما چه می گویید. جهان را همین چند در صدها به این جا رسانده اند و گرنه اگر به رای اکثریت بود هنوز در غارها بودیم. مگر گالیله و یا انیشتن و مارکس و ستارخان و مصدق و.. چند نفر بودند؟
ما هیچ کدام نیستسم،
نه ادم نه برگ رای
ما اسب عصاری هستیم،
با تکه هویجای که جلویمان آویزان کردهاند دور سنگ آسیاب دور میزنیم و سنگ را میچرخانیم،
فقط تفاوت کوچکی است بین ما و اسب
چشمان اسب را بستهاند ولی ما خودمان چشممان را بستهایم.
ارسال یک نظر