خرده بورژوایم : کش آمده ام مابین طبقاتی که در خوش باوری خود مانند جانوران می زیند. خرده بورژوایم ، آن که انتخابات را راه می اندازد و اداره می کند، تا هستی خود را به دیگر طبقات به باوراند. بر سر بورژوازی و طبقه کارگر شیره می مالم و اراده ام را به آنها تحمیل می کنم. من تاریخ را یافتم و نوشتم. آن چه را که من در هیبت واژه در نیاورده باشم، یافت نمی شود.
من بورژواها و کله گنده هایی را که نادیده ام می گیرند و تحقیرم می کنند، می پرستم. خود را به هیبت کارگرانه می آرایم . تا زیردست ترین و برده ترین کارگری که به من می خندد و خیره می شود به تعریف و تمجید های پوچ و تو خالی من از طبقه ی کارگر.
خرده بورژوایم : مرزها، بایگانی ها، موزه ها، زندان ها، سربازخانه ها، توالت ها و هزارتوی تقسیم قدرت را آفریده ام. خدا را کارگر کرده ام و اقتصاد را مال خرها. بورژوازی چه آفریده است؟ پادشاهان، ملایان، ارتشی ها، دلالان، روسپی ها و آدمهایی که در شور و شهوت گونی های اسکناس چنان سرخوشند که باورشان می آید پاک ترین موجودات کره ی زمین اند.
خرده بورژوایم : آزادی و زنجیر را من یافته ام. آزادی را پیدا کردم تا به استبداد زنجیرش کنم و آن گاه دوباره در سایه ی استبداد تعریفش نمایم. بیان من که در لفافه عقل پوشیده شده دلفریب و دل انگیز است.
بسیاری از سیاست مداران بی سیاست را من از صندوق شعبده بیرون آورده ام. هزار سال است که می پرسم : جمهوری اسلامی آری یا نه ؟ و خود همواره پاسخ می دهم : آری !
خرده بورژوایم : من تمام « ایسم » ها را ساخته و خود هم به نقدشان پرداخته ام. سرداران بی سر، شکنجه گران بی نام، سربازان منکرات، امام زاده های معجزه گر، نوکیسه گان برج و بارو ساز، ملاهای اتم پرست و کاندیداهای آبادگری و سازنده گی - که زندان را وسعت می دهند - از شاه کارهای من اند. سیم خاردار را من کشف کرده ام. طبقات بالا دست و پایین دست من چه چیزی به گنجینه ی بشریت افزوده اند؟ آنها به من می خندند. همیشه دست مایه ای برای خنده و مسخره گی می یابند. خرده بورژوایم و هرگز نمی خندم. تاریخ خنده را من نوشته ام. دلقک طبقه کارگر و عروسک بورژوازیم. از تنهایی بیزارم و از توده ها نفرت دارم. سمینارها، کنفرانس ها، همایش های عمومی، مجمع تشخیص مصلحت مردم، شورای نگهبان، روضه خوانی، قمه زنی و نماز جمعه را بنیاد نهادم تا از تنهایی بیرون آیم.من عقل کل هستم و به جای همه می اندیشم. روح زمانه ام که در تمام زبان ها می تپم و آن جه که در زبان نباشد، یافت نمی شود.
خرده بورژوایم : استاد باز کردن دکان های سیاسی. خدای زبان. شما را به شرکت در گزینش دیگری دعوت می کنم : جمهوری اسلامی ، آری یا نه ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر