جمعه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۷

چرا رای نمی دهم


1- انتخابات یا گزینش یکی از قواعد اصلی بازی دمکراسی است. به این معنا هر فردی که قواعد بازی را می پذیرد یک رای مساوی با دیگران دارد و دارای حق گزینش برابر با دیگران است. این اساس بازی طبقاتی با قدرت نابرابر حریفان است.

2- دمکراسی یعنی که هر شهروندی بتواند به طور آزادانه عقاید و افکارش را بیان کند و برای به کرسی نشاندن آن ها دست به سازمان دهی بزند. بر اساس قوانین بازی دمکراسی هر شهروندی حق گزینش و گزیده شدن دارد. دمکراسی نظام نیست. ارزش و قواعد و قوانین است.

3- بازی دمکراسی یک بازی نسبی است . دمکراسی بسته به اگاهی شهروندان و سازماندهی خودشان در احزاب، سندیکاها و نهادهای گوناگون و قدرتی که این سازمان ها در عرصه امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند متفاوت است. در اکثر کشورهای اروپای غربی دمکراسی وزنه سنگین تری دارد تا مثلن در آمریکا و ژاپن.

4- دمکراسی در جهان امروز پوشش سیاسی ای جوامعی است که بر اساس طبقات و قدرت سرمایه آن ها اداره می شوند. برای چرخش امور چنین جوامعی هنجارهایی لازم است که آزادی نسبی و حقوق شهروندی بخشی از این هنجارها هستند. انتخابات جزء مهم ترین حقوق شهروندیست. در انتخابات آن ها که سرمایه بیشتری دارند از امکانات بیشتری برای به دست گرفتن قدرت و پیشبرد سیاست های خود دارند.
این ها الفبای نخستین انتخابات آزاد است. حکومت اسلامی با هیچ کدام از این اصول هم خوانی ندارد و نه تنها هیچ گونه حق گزینش آزادی برای شهروندان قائل نیست بلکه از مهم ترین اصل انتخابات آزاد یعنی وجود احزاب و اندیشه های مختلف که نماینده گی شهروندان را داشته باشند، جلوگیری کرده و مجازات مرگ و زندان برای شهروندانی که دست به تشکیل حزب، سازمان و یا اتحادیه صنفی بزنند، برقرار کرده است. انتخابات در حکومت اسلامی فرمایشی است و با هیچ کدام از قوانین بازی دمکراتیک سر آشتی ندارد. رای دادن در انتخابات چنین حکومتی تف سر بالا است. مگر این که ما مفهوم و معنای دیگری برای دمکراسی و انتخابات آزاد قائل شویم.
و اما چرا رای دادن به خاتمی مثل باد در قفس کردن و آب در هاون کوبیدن است؟

1- خاتمی سوار بر موج نارضایتی مردم از سیاست های خانمان برانداز و ویران گر رفسنجانی به قدرت رسید. گزینش او به عنوان رئیس جمهور آراستن چهره ی پیر کهن سالی بود که قرار بود به عنوان یک جوان شاداب و شاد و خندان به جامعه تحویل داده شود.

2- خاتمی در دوره ریاست جمهوری خود هیچ گامی برای برون رفت از بحران حکومت اسلامی با مردم و جهان پیرامون نکرد. او اصلا برنامه ای برای اصلاحات و رفرم - که تنها با رادیکالیسم و پیگیری می تواند عملی شود- نداشت. خاتمی در لبخند زدن و حرف زدن استاد ابد و ازل بود، اما دریغ از یک گام عملی برای حقوق شهروندان. خاتمی متعهد ولایت فقیه و قانون اساسی بود که تمام قدرت را در دستان خامنه ای به ودیعه گذاشته است. بدون اجازه خامنه ای آن ها اجازه آب خوردن هم ندارند. اعتراضات سطحی خاتمی و برخورد نامشخص او به برخی پدیده های حقوق شهروندی و انتقاد از امور کشور بدون این که مخاطب نقدش را معلوم کند، دردی را از کشوری که تا خرخره غرق در فلاکت های اجتماعی و اقتصادی است دوا نمی کند. برای دگرگونی و یا اصلاحات واقعی قاطعیت زیادی لازم است که خاتمی یک میلیمتر آن را ندارد.

3- در دوران خاتمی هیچ گونه تغییری در ساختار قدرت حکومت اسلامی اتفاق نیفتاد. بردن روسری ده سانت عقب تر و کوتاه کردن مانتو نه تنها هیچ ربطی به حقوق شهروندی ندارد که توهین به زنان ایران است که تا پیش از حکومت اسلامی دست کم می توانستند شیوه پیراستن و آراستن اشان را خودشان برگزینند.

4- خاتمی بخشی از مجموعه حکومت اسلامی است که همواره در حال سرکوب و پای مالی حقوق شهروندیست. خاتمی هیچ گاه به پای مالی حقوق شهروندان انتقاد ریشه ای نکرده است. در دوران او قتل های سیاسی زیادی رخ داد. گره این قتل ها هیچ گاه گشوده نشد و کارگردانان و مجریان به مردم و خانواده کشته شدگان معرفی نشدند. خاتمی نه تنها به دلداری داغ دیدگان برنخاست بلکه در مراسم سوگواری بزرگترین و مخوف ترین جلاد دوران معاصر- اسدالله لاجوردی- شرکت کرده و او را سرباز خدمت گزار انقلاب نامید. خاتمی با سکوت خود به دانشجویانی که برای پشتیبانی از او جلوی گلوله های بسیجیان و گروه های سیاه ایستاده بودند، پشت کرد و کشتار آنها را محکوم نکرد.

رای دادن یا ندادن در کشوری که حق انتخاب از میان گزینه های گوناگون وجود ندارد و پلورالیسم سیاسی مطلقن غایب است از یک امر سیاسی به امری وجدانی مبدل می شود. شما فکر می کنید که اگر خاتمی بیاید ایران گلستان می شود و یا مجبورید که ازمیان بد و بدتر دست به انتخاب بزنید، بنا براین می روید و برای او تبلیغ می کنید و من که معتقدم آمدن خاتمی یا هر کس دیگری نه تنها هیچ دگرگونی در قوانین شهروند ی که ولایت فقیه رئیس و شبان آن است نخواهد داد بلکه، عمر حکومت را طولانی تر خواهد کرد. من این انتخابات را تحریم می کنم و با شرکت نکردن اعتراض خودم را به آن بیان می کنم. من هم مثل آن هایی که رای می دهند حق خودم می دانم که برای این ایده تبلیغ کنم. فرق من با آن ها که به خاتمی یا احمدی نژاد رای می دهند این است که چشم خود را به واقعیت های رخ داده در سی سال گذشته نمی بندم و دیگران را با فریب، زور و دروغ و کلک به رای دادن تشویق نمی کنم.
در حکومتی که ولایت فقیه پاسبان آن است و خود را شبان و مردم را رمه حساب می کند و با یک اشاره تمام قوانین و قواعد خودش را زیر پا می گذارد رفتن به پای صندوق رای و شرکت در سیرک انتخابات توهین به خرد و مقام انسان است . والخ

۲ نظر:

ناشناس گفت...

درود دوست عزیز.

بسیار عالی!

انگار اینها حرف های دل من بود!!

پاینده باشید

ناشناس گفت...

موافقم.اگر بخواهیم اسمی براین نوع انتخابات بگذاریم بیعت واژه‌ی مناسب‌تری است. به نظر من هم شرکت در آن هم غیراخلاقی و هم غیرعقلانی است.