سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۸

بر سر شمشیر عشق رقص کنان باید رفت

کسی می داند چه اتفاقی دارد می افتد؟  چرا موسوی و خاتمی و کروبی در بیانیه های اخیرشان از تعهد به نظام اسلامی و پایبندی به ولایت فقیه و قانون اساسی حکومت اسلامی سخن می گویند؟ آیا از جنبش مردم ایران دلسرد شده اند و یا از ریشه دار شدن آن می ترسند؟ آیا فکر می کنند که وضعیت را می توان به روزهای پیش از انتخابات برگرداند. وقتی خاتمی برای برون رفت از بحران انتخابات آزاد را به عنوان جایگزین مطرح می کند منظورش چیست؟ انتخابات آزاد در چهارچوب این حکومت استبدادی و آدمکش چه معنایی دارد؟ آیا باز هم هاشمی رفسنجانی دارد از پشت پرده چوب لای چرخ حرکت مردم می گذارد.  آقایان نمی دانند که شعار جنبش مردم ایران باطل کردن خامنه ای به عنوان ولایت فقیه است. فریادهای مردم را فراموش کرده اند؟ چرا آقای خاتمی از ساختار شکنی به وحشت افتاده و دمادم به دارودسته خامنه ای امتیاز می دهد. وقتی رفسنجانی عنوان می کند که : اتلاف وقت فرصت‌ها را نابود می‌کند. روی سخنش با شماست یا با خامنه ای؟ یا شاید هردو.

آقایان محترم جنبش مردم ایران نارنین نداها و سهراب ها را از دست نداده که قدرت را از جناحی به جناح دیگر منتقل کند. این جنبش مدنی حق گزینش می خواهد. به چوپان و آقا بالا سر نیاز ندارد. علیه سانسور اندیشه و بیان و ممنوعیت تشکیل احزاب و اجتماعات مبارزه می کند. حجاب اجباری را به چالش فرا خوانده. برابری حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در تمامی عرصه های زندگی می طلبد. به فرمان کسی آغاز نشده که با بیانیه و پند و اندرز دوباره به خانه اش برگردد و از فردا روز باز هم از سوی بسیجی و گشت ارشاد مورد تحفیر و توهین قرار گیرد. آقای موسوی، آقای کروبی عزیز این جنایتکارانی که به دستور مستقیم رهبر مرتکب فجیع ترین اعمال ضد بشزی شدن را چگونه می توانید به انتخابات آزاد فراخوانید؟ آقای خاتمی شما اگر در همان هشت سال ریاست جمهوریتان در برابر جنایات ولایت فقیه و بادمجان دورقاب چین هایش ایستاده بودید و می گذاشتید مردم ضدیت خودشان را با بربریت بسیجی ها نشان دهند، کار به این جا نمی کشید. آقایان محترم اعتماد مردم چیزی نیست که بتوان با آن معامله کرد. مواظب باشید! بر روی لبه تیغ ایستاده اید. نگذارید این ملت خون به دل سی سال دیگر زانوی غم در بغل بگیرد.

 

با وام از حافظ : زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت       کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

Dorood Bar to keh dast roye noghteh hassasi gozashti

ناشناس گفت...

سید محمد خاتمی اهل اردکان یزد

فردی که خود را ترسو خطاب کرد، فردی که حمایت مردم را داشت ولی‌ به آنها اعتماد نکرد

حکایت تقلب آشکار توسط مجتبی‌ خامنه‌ای و سپاه در دورهٔ او اتفاق افتاد و او جرأت سخن گفتن نداشت،

شورای نگهبان رد صلاحیت نمایندگان مجلس ششم را انجام داد او جرات مقابله نداشت

قتل‌های زنجیره‌ای در زمان او باب شد، سپاه در زمان او ارگان اطلاعات راه انداخت، او باز هیچ نگفت،

چرا هیچ کس نمی‌گوید، چه شد که دانشجویان او را در دیدار آخرش نپذیرفتند، آمدند دانشجویان دانشگاه تهران را در خوابگاه کشتند ، زدند و به خاک و خون کشیدند بعد یک سرباز وظیفه به جرم دزدی ریش تراش محکوم شد، ایشان هیچ نگفتند

نه دوستان، برگ برگ دورهٔ ۸ سالهٔ ریاست آقای خاتمی نزد منو امثال من محفوظ است، ایشان نمایندهٔ دسته دیگری از حزب جمهوری اسلامی و اقوام خمینی می‌باشد که حسب روابط خویشاوندی و حزبی به دنبال منافع حزب خویش می‌باشد، چنانچه نخواهیم به گذشته هم برگردیم رفتار هم فکران ایشان را می‌توان از رفتار آقای ابطحی سراغ گرفت،

فرزندان این افراد هم با یکدیگر ازدواج میکنند تا مبادا در آینده قدرت به نحوی از این گروه خارج شود، از روز روشن تر است که چنین افرادی حاضر نیستند مردم بر سرنوشتشان تسلط یابند، اینها قدرت را برای خود میخواهند، و اکنون در حال معامله با سران دسته دیگر حزب جمهوری اسلامی هستند، همان حزبی که انقلاب ۵۷ را به تباهی کشاند، آتش جنگ را شعله ور نگاه داشت، بعد اعدامهای ساله ۶۷ را باعث شد، حتا چون گرگها به خودشان هم رحم نکردند و نمیکنند.

حال ما باید چقدر ساده لوح و کم توجه باشیم تا پاسخی عملی‌ به این دست افراد ندهیم