یک سال گذشت. سالی تلخ، سالی سرشار از دروغ و نیرنگ و فریب، سالی فراوان از سرکوب و شکنجه و اعدام، سالی که ندا آقا سلطان پلشتی دیکتاتوری اسلامی را به جهانیان نشان داد. یک سال از بر خاک افتادن دخت آزادی گذشت. ندا امروز می توانست پرچم به دست و همراه با هم سالانش تیم ایران را دریکی از میادین جام جهانی تشویق کند. می توانست در کنار دریای خزر با دوستانش به تماشای آفتاب بنشیند و تنی به آب بزند و از زندگی لذت ببرد. یا شاید در کافه ای در خیابان انقلاب بنشیند و درباره فیلم های روز و یا آثار ادبی تازه ترجمه شده با دیگران گفتگو کند.می توانست ورزش کند. درس بخواند. خلبان شود. نقاشی بزرگ و یا رئیس جمهور ایران شود. این رویاها در ایرانی دمکراتیک می توانست برای ندا به واقعیت مبدل شوند. اما ندا باید به خیابان می آمد و در برابر دیکتاتوری دروغ و ننگ می ایستاد و با چشمان زیبایش، چشمان غرقه درخونش به جهان می گفت که چه بر میهن زخمی اش می رود. ندا با تمام رویاهای بزرگش بر خاک افتاد تا انسان امروز را از ستمگری اسلامیون آگاه سازد. ندا به نماد جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران تبدیل شده، نمادی که به حق بازتاب مبارزه جانانه زنان شیر دل ایرانی علیه شرورترین، فاسدترین، ابله ترین و ضد بشر ترین حکومت تاریخ بشر است. ندا تا جاودان در تاریخ ایران خواهد ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر