از ناگفته ها بگو !
فرشاد ابراهيمی هم از كشور خارج شد. بی شك بيرون آمدن او رويداد مهمی در زندگی روزمره مردم ايران نخواهد بود. هزاران هزار ايرانی با دشواری های جانفرسا و برای نجات جان خود از زير تيغ رژيم اسلامی به بيرون از مرزهای ايران پناه برده اند. چه جان ها كه در اين سفرهای جانكاه ازكف نرفت. من خود شاهد از دست رفتن پای رفيق جوان همراهم در اثر يخ زدگی بودم و اندوه اينكه نمی توانستم كاری بكنم هنوز بر دلم سنگينی می كند . اين حادثه در روزهايی اتفاق افتاد كه فرشاد ابراهيمی و دوستان حزب الهی اش چماق بدست در خيابانها به دنبال دگرانديشان بودند. كسی نيست كه اين داستان پر از درد و غم را نداند. فرشاد ابراهيمی تازه شده يكی از اين هزاران، كه سالهاست دور از ميهن خود، بار غربت را بدوش می برند. من نمی دانم فرشاد ابراهيمی چرا از ايران گريخته است ، اما می دانم رژيمی كه با كسانی كه روزی در راه استواريش چماق ها زده اند به اين گونه رفتار می كند وای به حال مخالفينش. البته جمهوری اسلامی كسانی را كه خطرناك تشخيص بدهد و احساس كند كه برايش دردسر درست می كنند نمی گذارد كه براحتی از چنگش بگريزند. سرنوشت مختاری ها و پوينده ها و زيبا كاظمی هنوز فراموشمان نشده است. اين كه «خبرفروش» فلان روزنامه بردارد بيايد بيرون مرز بشود مزدبگير راديو آمريكا گلی به سر كسی نزده است . صد البته دنيای آزاد است و هركسی حق دارد هر گونه می پسندد عمل كند. اما اينها را به قهرمان بازی تبديل كردن ديگر ريشش درآمده است.
فرشاد ابراهيمی اگر دستش به خون كسی آلوده نشده باشد و از حد همان چماق زنی فراتر نرفته باشد. يك معذرت به ملت زجر كشيده ايران بدهكار است. او می تواند با افشاء روابط مافيايی درون رژيم و نقش تك تك افراد تا آنجا كه آگاهی دارد خدمت خوبی به مردم ايران بكند. همچنين حواس خودش را داشته باشد كه به دام رسانه ها و آدمهای هوچيگر كه از هر چيزی می خواهند لحافی برای خودشان درست كنند، نيفتد.
او اگر در گفتارش صداقت داشته باشد می تواند مبارزه با خودكامه گی و استبداد را با گفتن ناگفته هايش يك گام به پيش ببرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر