كودتاي ژنرال ها ، آخوندها و لومپن ها
روز بيست هشت مرداد ۱۳۳۲ خيابانهای تهران به اشغال كسانی درآمد كه همواره و در هر حركت اجتماعی طرف قدرت را گرفته و مشام آنها بوی پول و قدرت را خوب می شناسد. اينها به خيابان آمده بودند تا با كمك ارتش و سازمان سيا ، دولت مصدق را سرنگون كنند. شاه كه خودش فرار را برقرار ترجيح داده بود و زير بال آمريكا در رم داشت تخم دو زرده اش را برای ملت عمل می آورد.
تنها چند تن بودند كه خبر از رويدادهای پشت پرده داشتند و می دانستند كه سازمان سيا با ياری عواملش در درون و بيرون حكومت اين كودتا را سازمان داده است. آنها هم تظاهرات راه انداختند هم ضد تظاهرات. حزب مقوايی توده هم كه حواسش آن طرف مرزها بود و نمی دانست كه دارند زير گوشش بمب می تركانند. البته اگر حواسشان هم بود تا دستور از بالا نمی آمد ، كاری نمی شد كرد.
آری سازمان سيا كودتا كرد و شاه بزدل هم در ميان سلام و صلوات آخوندها، الوات و فواحش و ژنرال های كيلويی و روشنفكران كباب دوست ، وارد كشور شد. بی خبر از آن كه همين سلام و صلوات فرست ها روزی خودش را هم به همان درد گرفتار می كنند.
مصدق رفت اما نام نيكی از خود در تاريخ ايران برجای گذاشت. هزاران تن از شريف ترين فرزندان اين خاك سوخته به جوخه های تيرباران سپرده شدند و رهبران آنها ماندند تا بيست و اندی سال بعد بيايند و ماتحت همان آخوندهايی را كه هم مشروطه و هم حكومت مردمی مصدق را با دوز و كلك هايشان به شكست كشانده بودند، ليس بزنند. من نمی دانم اين سرزمين لعنت زده ی ما كی از زير يوغ مذهب رها می شود؟
اين روده درازی برای اين بود كه بيايم سر اصل مطلب و آن هم انتشار كتاب « تمام مردان شاه » است. اين كتاب را روزنامه نگار آمريكايی آقای « استفان كينزر» درباره كودتا و نقش سازمان سيا و زمينه راه اندازی و اثرات آن بر ساختار قدرت در ايران نوشته است. كتاب مطالب خيلی تازه ای ندارد. بسياری از اسناد آن همانهايی هستند كه چند سال پيش برای نخستين بار در روزنامه نيويورك تايمز (نويسنده در همين روزنامه كار می كند) منتشر شد. نقطه قوت كتاب روايت روزنامه نگارانه و ساده رويدادهاست . او معتقد است كه ريشه ی بسياری از مشكلات خاورميانه و بويژه منطقه خليج فارس را بايد در اتفاقی كه پنجاه سال پيش در ايران رخداد جستجو نمود. يكی از عبارات كتاب كه از قول « د. اكسونس» آورده می شود ، نكبت و فلاكت ميهن فروشان را خوب تصوير می كند : « هرگز اتفاق نيفتاده كه افراد كمی با چنين سرعتی و با چنين دقتی بتوانند حكومتی را سرنگون كنند».
در كتاب آمده است كه محمد مصدق نخستين رهبر يك كشور جهان سومی بود كه توانست احترام بين المللی برای خود و كشورش كسب كند. او با ملی كردن نفتی كه تا آن زمان ميلياردها پوند به جيب انگليسی ها می ريخت ( در حالی كه كارگران نفت در فقر و محروميت می زيستند) محبوبيت فراوانی در ميان مردم پيدا نمود.
او از همه كس و همه چيز نوشته است. از حزب توده و خطر كمونيست و ترس آيزنهاور. از حقه بازی و دوز وكلك انگليسی ها و ترساندن آمريكا از مصدق توسط همانها. از بازگشت شاه و انقلاب ۵۷. و سر آخر هم نتيجه می گيرد كه تروريسم اسلاميان ريشه در همان كودتا و نفرت مردم از آمريكا به عنوان همكار شاه دارد.
بگذريم كه كتاب اين بابا نوشداروی پس از مرگ سهراب است ، اما آنچه كه خواننده آشنا با رويدادهای بيست هشتم مرداد را می آزارد ، ربط دادن بيست هشت مرداد با تروريسم اسلاميان است. او يا نمی داند يا خودش را به آن راه می زند و به آخوند ها امتياز می دهد. يكی از عوامل شكست جنبش ملی توطئه های ريز و درشت همين صاحبان مذهب بود. اينها صد سال تلاش مردم ايران را برای آزادی و دمكراسی در پيش پای انكير و منكير ذبح كرده اند. تروريسم اين آقايان چه ربطی به خشم بر حق مردم ايران از اقدامات كثيف دولت های كاخ سفيد دارد؟ مردم ما نارضايتی خود از سياست های آمريكا را با صدای بلند فرياد زده اند . آنها هيچگاه به مردم آمريكا نفرت نورزيده اند. آنها برای قربانيان رويداد يازدهم سپتامبر شمع روشن كردند. بين نارضايتی مردم ايران و نفرت كور و ضد بشری سران حكومت اسلامی ، دنيايی فاصله است. همين آقايانی كه تا ديروز در تظاهراتشان پرچم آمريكا را به آتش می كشيدند ، امروز بر سر رابطه نامشروع و ضد ملی و مخفيانه با آمريكا مسابقه می دهند و گردن يكديگر را می شكنند.
بگذريم اينها حرفهايی تكراری هستند و برای فاطی هم تنبان نمی شوند.
آری ، كودتا عليه مصدق سرمشقی شد برای دولتهای آمريكا تا همين حركت را در شيلی ، كنگو، گواتمالا ، ويتنام و ده ها جای ديگر تكرار كند. حالا هم كه روز روشن به بهانه كوتاه كردن دست ديكتاتورها به كشورها حمله می برند.
« همه مردان شاه » كتاب بدی نيست . به يكبار خواندن می ارزد. اگر كسی حال ترجمه آن را داشته باشد خوب است . روشنفكران مبارز ايران هم می توانند آن را بخوانند و هی الكی نروند توی خيابان زنده باد مرده باد بگويند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر