دوشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۲

غارت ثروت هاي ملي از سوي خاندان رفسنجاني
دوستی از نروژ با من تماس گرفت و از پرونده ای كه مربوط به ايران است و جارو جنجالی در روزنامه ها به راه انداخته صحبت می كرد. پرونده درباره رشوه خواری است و پای شركت نفت نروژ StatOil و پسر رفسنجانی در ميان است. اين شركت كه يك قرارداد هفت ميليارد دلاری با ايران برای استخراج و بهره برداری از گاز (پارس جنوب ) ايران بسته است ، از سوی روزنامه ها متهم است كه نزديك به هشت ميليون دلار به پسر رفسنجانی ( مهدی ) رشوه داده تا اين قرارداد را گرفته است. در اروپا قرارداد های اينچنينی فراوانند، اما اگر لو بروند و بدست روزنامه ها بيفتند كار طرف تمام است. در ايران نه تنها هيچكسی از اين قرارداد ها با خبر نمی شود ، كه در اساس خود دولتمردان رشوه خواران اصلی هستند. شگفتا ! اين آقايان متدين كه تسمه از گرده مردم كشيده اند و شبانه روز در حال روضه خواندن و موعظه اخلاق و دينند و دست بينوايی را برای دزديدن يك حلب روغن نباتی قطع می كنند و ايران را به روزی انداخته اند كه نصف جمعيتش نان شب هم ندارند، چنين مخفيانه به غارت ثروت های ملی مردم مشغولند.
شركتی كه متعلق به مهدی هاشمی رفسنجانی است. از سوی شركت ملی نفت ايران طرف قرارداد اين شركت نروژی است. پسر رفسنجانی هم گويا چند ماه پيش در نروژ بود و قرارداد را امضا كرده است ( وزير نفت كدام گوری بوده ؟‌) . او برای جوش دادن اين قرارداد هشت ميليون دلار دست خوشی گرفته است ( البته اين مبلغی است كه لو رفته و باعث دردسر شركت نروژی شده است) از پورسانت آن كسی خبر ندارد. پسر رفسنجانی هم كه در مكتب اسلامی پدرش درس ديده و گرگ شده ، پول را بنام يك شركت ديگر كه صاحب آن شخصی به نام عباس يزدی كه حسابی در سويس دارد و شركتش در يكی از جزاير كارائيب ثبت است ريخته ( آنجا بهشت آنانی است كه از ماليات پرداختن گريزانند) . دوستم می گويد كه گند قضيه بالا آمده و پای اين شركت نروژی بد جوری به تله رسانه های همگانی افتاده و جرم رشوه خواری در اين كشور گويا جرم سنگينی است.
به راستی مردم بخت برگشته ما كی می خواهند از خواب بيدار شوند. ننگ نيست كه دركشوری كه روزبروز بر تعداد كودكان خيابانی اش افزوده می شود، چنين دزدانی به نام مذهب و دين سر مردم را شيره بمالند و از آن سو غارتشان كنند. آنها به حدی بی شرم اند كه پولهای غارت شده را به داخل كشور نمی برند و آن را در بانك های سويس و يا در جزاير دور افتاده برای روز مبادايشان ذخيره می كنند.
از همه بدتر خاتمی است . به راستی اگر اين جناب حتی ذره ای حس ميهن پرستی و مردم دوستی دارند چرا در اين باره چيزی نمی گويند. مگر آن خراب شده وزير نفت ندارد؟ پس چرا پسران و دختران رفسنجانی به جای آنها می روند و قرارداد امضاء می كنند؟ نكند آقای رئيس جمهور محبوب هم شريك دزد و رفيق قافله است؟
البته من به اين دوست عزيزم گفتم كه اينها تازه رقم های ناچيزند مگر برادر رفيق دوست نبود با آن كلاهبرداری ميلياردی ؟ كسی به او گفت بالای چشمت ابرو است ؟ اينها كه از فرزندان شاه سلطان اكبر رفسنجانی هستند، چه كسی جرات دارد به آنها بگويد خرتان به چند؟
بگذريم درد بسيار عميق تر از اين هاست. دوستم لينك روزنامه اقتصادی نروژ را كه اين موضوع را پی گيری می كند فرستاده و در چند شماره اش همين رسوايی بررسی شده .
لينك ۱
لينك ۲




هیچ نظری موجود نیست: