این طنز گونه را در رسم وبلاگ نویسی دو سال پیش هنگامی که تازه به وبلاگ نویسی روی آورده بودم و عشق داشتن صد وبلاگ را در سر می پروراندم ، نوشتم و در وبلاگ « از دیده شوخ » منتشر کردم . از این آدمها که آن موقع سرجنبانان وبلاگ نویسی بودند ، عده ای همچنان فعالند و برخی هم نیمه فعال. اینها فقط برای شوخی و خنده بود که نوشته شدند. بسیاری هم در همان دوران به تقلید از آن شوخی ها پرت و پلا هایی بافتند. تا اینکه دیروز دیدم رفیق عزیزم نقطه ته خط برداشته و طنزی در همان مایه نوشته و صد در صد از کار من هم خبر نداشته است. چون شوخیش مایه ی دیگری دارد. به درخواست هاله عزیز این طنزها را یک بار دیگر اینجا می آورم شاید لبخندی بر چهره ی کسی بیاورد و ما پاداش خود را گرفته باشیم
المقدمه
حضرت حق شيخنا الشوخ كتابي تاليف نموده كه درآن ذكر بزرگان قوم وبلاگستان آورده شده است و ما گوشه هايي از كتاب او بر شما نقل كنيم كز آمخت هاي اينان بهره اي برگيريد و توشة آخرت نمايد. مولانا شوخ گويد:“ هيچ سخن در عالم بالاي سخن مشايخ طريقت وبلاگ نويسي نيست، كه سخن ايشان نتيجة كار و حال است نه ثمرة حفظ وقال، و از عيان است نه از بيان، و از اسرار است نه از تكرار، و از علم لدني است نه از علم كسبي ، و از جوشيدن است نه از كوشيدن. كه ايشان از ورثه انبيا و سلوك اند- صلوات الرحمن عليهم اجمعين - جماعتي از دوستان خود را رغبتي تمام مي ديدم به سخن اين قوم، و مرا نيز ككي در تنبان افتاد و ميلي عظيم بود به مطالعة احوال و سخن ايشان. اگر همه را جمع مي كردم دراز مي شد و اگركسي سخن ايشان زيادت از اين خواهد، در فهارس متقدمان و متاخران اين طايفه بسيار يافته شود. از آنجا طلب كند. و اگرطالبي شرح كلمات اين قوم مشبح طلب كند، گو: وبلاگ سردبير خودم را بازديد فرمايد. كه گمان ما آن است كه هيچ سخن اين طايفه - الا ماشالله - بر وي پوشيده نماند. و اگر اينجا شرح آن ليست ها دادمي هزار آپديت بايستي. اما طريق ايجاز و اختصار سپردن سنت است. از اساتيد بسياري نيز بيفگندم. ديگر سبب شرح نادادن آن بود كه سخن خود در ميان سخن ايشان آوردن ادب نديدم و ذوق نيافتم. ديگر سبب اين بود كه اوليا وبلاگستان مختلف اند. بعضي اهل معرفت اند و بعضي اهل دل، و بعضي اهل معاملت و بعضي اهل محبت و بعضي هم اهل بخيه. اكنون اسامي برخي از اين بزرگان ياد كنم. بعد از آن شرح مقامات و كرامات و حالات و اوقات و اشارات ايشان آغاز نهم ، بعون الله و حسن توفيقه. حسين بن الدرخشان . سينا ابن المطلبي . حامد بن البنايي . حسين بن نوش آدر ( كه گويا زرتشتي بوده بوده است) . آذر البنت آيينه . احسان بن القا لبي. مرتضي ابن النگاهي
المعجم في معاير الوبلاگ عجم
ذكر حسين بن الدرخشان
آن سلطان ملت وبلاگي . آن برهان حجت اينترنتي، آن عالم تحقيق در ويندوز، آن متخصص فايل هاي ويروس سوز. حسين بن حسن بن حسين الدرخشان . سبب كه ذكر ايشان ابتدا كنيم ، اينست كه چون از اهل وبلاگستان بيشتر سخن طريقت او گفته است و روايت از او بيش آمده و او را روح القدس وبلاگستان ناميده اند. و بسيار او را عظمت و جلالت و شوكت داده اند كه در پوست خود نمي گنجيدو مجبور گشتند او را به ولايت جابلقا ( كه امروز كانادا گويند) فرستند. كه آنجا را زميني بسيار فراخ و عظيم بودي و جاي جولان براي او بسيار. گويند در آنجا چنان كاهل و سست گشتي كه حتي رخصت نكرد كه فهارسش را اوپدايت كند. كلمه يي چند از آن حضرت بيارم كه ايشان همه يكي اند. چون ذكر او كرده آمد، ذكر همه بود. نبيني كه قومي كه مسلك او دارند كرم او نيز دارند و كرم وبلاگيان دارند. در جملة علوم خفيه و اشارات و عبارات بي تكلف به كمال بود. و قدوة جملة مشايخ بود، و اعتماد همه بر او بود. و مقتداي مطلق بود و همة وبلاگ نويسان را شيخ بود. هم اهل ذوق را پيشرو بود و هم اهل عشق را پيشوا. گويند سبب روي آوردن حسين به بلوگري آن بوده كه : “ روزي در دكان سبزي فروشي مشغول و مشعوف معامله بود. درويشي آنجا رسيد و چند بار “ وبلوگ الله ، وبلوگ الله “ گفت . وي به درويش نپرداخت. درويش گفت : “ اي خواجه ميداني كه تو چگونه وبلاگر خواهي شد؟ “ حسين گفت : “ چنان كه تو خواهي شد “. مرد گفت : “ آيا تو مي تواني همچون من وبلاگر شوي؟ “ حسين گفت : “ بلي “. درويش تخته كليد چوبيني داشت ، زير سر نهاد و گفت “ وبلاگ اللة “ و جان بداد. حسين را حال متغيير شد و دكان بر هم زد و به اين طريق به حلقة وبلاگ نويسان در آمد “. عده اي نقل كرده اند كه آن درويش سلمان بن الهراتي بود ، كه نقل نادرستي است، به گواه شاهدان. نقل است كه روزي حسين بر درب بلوگ اسپوت كوم ايستاده بود و در خلق بيكار نظاره مي كرد و تضرع و زاري خلايق را به جهت قالب مي شنيد. گفت : “ سبحان الله . اگر اين خلايق به نزد بلوگر روند و از وي دانگي جا براي چرت و پرت هايشان خواهند ، ايشان را نااميد مگردان“. معروف است كه گفته : “ دو خصلت است كه وبلاگ را فاسد كند. بسيار خفتن و در مسابقات وبلاگ شركت داشتن “ . اما خود به هيچ كدام عمل نكردي. دربارة او روايت بسيار است گويند روزي در كنار رايانه نشسته بود چنان كه شستن ظروف و پختن اطمعه را از ياد فرو نهاده بود. عيال او كه به صبر و طاقت مشهور عالم است، كاسة صبرش لبريز نمود و مبالغي ضربات با ماهيتابه بر فرق او بكوفت كه از پشتة تپل مادر فولاد زره ( جنيفر لوپز كنوني) بيزار گشت.او را حكمت بسيار بوده است . از جملة اين حكمت ها ترسيم قالب هاي المكعب و المربع بوده كه خشت زنان را فايده بي اندازه رسانده بودي. چون سلطنت خسرو خوبان ، حسين الدرخشان در عالم ظاهر گشت و اسرار وبلاگ نويسي در جهان بپراكند، بسيار وبلاگ پديد آمد كه در مفردات خوب اما مرده شور تركيب شان را ببرد. بنابر گفته دولتشاه شلغم فروش وقتي كه مولانا به همراه عيال خود از بلاد پرشيا هجرت گزيد، در بلاد جابلقا (كانادا) با شيخ وبلاگ نويسي ملاقات نمود و او كتاب اسرار نامة وبلاگري را به او داد. هنوز آن جايگاه زيارتگاه وبلاگيان است. نقل است روزي حسين به كمك دوستي شتافت كه رايانه اش مريض گشته بودي. حسين بر بالاي سر آن رايانه نشست و چندان بگريست كه خاك را گل كرد. پس گفت : “ اي مردمان ! اول و آخر كار ما اين است. آخر دنيا نگري وبلاگ است. و اول آخرت نگري وبلاگ است . كه ( البلاگ اول منزل من منازل الاخرة ) . چه مي نازيد به عالمي كه اولش اين است. چون اول و آخر شما اين است. اي اهل غفلت! كار اول و آخر بسازيد. جماعتي كه آنجا بودند چندان بگريستند كه همه يك رنگ شدند. حضرت شهاب حق الشيخنا البوق در رسالة معروف خود “ الشلاغم و الخاصيت من حيث الشكم “ آورده كه اين حضرت حق كه نور حق در پيشانيش مي درخشيد و از همين روي او را الدرخشان نام دادندي. محافظه كار بودي و دم به تله ندادي. از بوي گند زير بغل بسيجيان و لباس شخصي ها آزردي و براي آنها عطر فرستادي كرور كرور. از سياست چندان لذتي نبردي ، هر چند خود سياستي داشت خاص . شنيده ام كه البوش گفته : “ در ولايتي كه چنين وبلاگ نويسي پرورش دهد من نتوانم كه بمب بر سر مردمش ريزم“. الله اعلم وبلصواب.
سرگذشت سينا ابن المطلبي را پس از او خواهيم آورد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر