این هم بخش دوم کتاب تذکره وبلاگ نویسان . که دو سال پیش در «از دیده شوخ » آوردم و حالا دوباره می گذارم شاید لبخندی بر لبان سینای غریب غربت بیاورد و بر دوستی نانوشته امان بیافزاید
ذكر السينا المطلبي
آن متمكن هدايت، آن متوكل وكالت، آن وبگرد راستين، كه هيچكس بدو نداشت يقين. از بزرگان اين طايفه بود. او را كرامات مشهور است و رياضت مذكور. نقل است كه خود چيز نمي توانست نوشت ، اما لينك خوب مي داد. و گويند به وبلوگري كرم عجيب داشت چنان كه اطرافيانش را نيز آلوده بود. و گويند كه در عمر خود هرگز شب نخفتي. از وي پرسيدند كه : “ خشوع در وبلاگ نويسي چيست؟ “ گفت: “ آن كه اگر همسرت با قابلمه هم بر سرت بكوبد از پشت رايانه بر نخيزي“ . روايت است كه نسب به حضرت موسي عليه السلام مي برد و اجدادش در اطراف كوه طور و در صحراي سينا به چوپاني روزگار مي گذرانده اند. محفلي ساخته بود از وبلاگيان در بلاد پرشيا وبلوگ كه هيچ جنبنده اي را بدان راه نبود. نقل است كه از سرزمين چين و ماچين جانوراني به شبكه اش حمله مي كردندي و روزگارش سياه مي نمودي. شيخنا ابوالفضول در تذكرة خود “ كشف الاسرار “ آورده است كه اينها لافي بيش نيستند براي مشتري جمع كردن . الله اعلم وبالصواب.گويند عيالش از روي حسادت وبلاگي ساخت كه در جهان كس نديده بود. و گويند بچه اش را تحريك مي نمودي كه حال السينا را گرفتي و او را از وبلاگ نويسي بيانداختي. آورده اند روزي كه فرزند خرد خود را در كنار گرفت و مي نواخت، چنان كه عادت پدران باشد. كودك گفت: “ اي پدر ! مرا دوست داري ؟ “ گفت : “ دارم “ . گفت: “ وبلاگت را دوست داري “ . گفت : “ دارم “ . گفت: “ چند دل داري؟ “ . گفت: “ يك دل “. گفت: “ به يك دل دو دوست تواني داشت؟ . تازه مادر را نمي گويم كه سه دل بايدت“. سينا دانست كه اين سخن از كجاست. و غيرت حق - تعالي - تعريفي است، به حقيقت. دست بر سر ميزد. پنجره باز نمود و كودك به كوچه انداخت و به وبگردي مشغول گشت. و مي گفت : “ نعم الواعظ انت يا بني“ - نيكو واعظي تو اي كودكم ! نقل است كه اصلاح طلبان را بسيار نواختي و آنها را معظم داشتي اما خيري از آنها بدو نرسيد جز نوشتن مفتي در وقايع نامه هايشان. گويند از انقلاب بسيار ترسيدي و هيچگاه در تظاهرات شركت نكردي. از خشونت هراس داشتي و هيچگاه ميوة كال از درخت نچيدي بدان سبب كه دل درد آورد. روايت است آنقدر بماند تا فرزندش او را از كار بركنار نمودي و خود برجايش نشستي
در بخش سوم ذكر الحامد البنايي مي آوريم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر