انقلاب مردم ایران برای آزادی و دادگری و برابری یکی از بزرگترین انقلابات تاریخ بشر بود. هیچ انقلابی تا کنون نتوانسته بود این همه مردم را از طبقات مختلف به گرد هم آورد. انقلاب برای رهایی از ستم شاه و حامیان غارتگر او بود. برای درهم شکستن شالوده ی سرمایه داری انگلی و فئودال زده رژیم وابسته و نوکر صفت بود. برای به هم زدن مرداب گندیده جامعه ای بود که چرک و کثافت سنت و مذهب و فرهنگ بی ریشه وارداتی سرتاپایش را پوشانده بود. انقلاب با خواسته آزادی آغاز و با به سلطه رساندن کورترین و تاریک اندیش ترین نیروها به انجام رسید. ضعف شدید نیروی خرد و روشنگری - که حاصل سال ها استبداد و سرکوب اندیشه بود – کار را به جایی کشاند که سیاه ترین نیروها با کمک سرمایه داری جهانی و رسانه های قدرت مندش ، به قدرت رسیدند. حرکت خمینی از عراق و رسیدن به زیر درخت سیب نوفل لوشاتو که با همیاری ارکستر سرمایه داری جهانی همراه بود ، پاسخی بود به کودتای کمونیسم روسی در افغانستان و آغازی بود بر پیاده کردن تئوری برژینسکی مبنی بر بستن کمربند سبز(اسلام عزیز) به دور شوروی سابقا موجود. سرمایه داری جهانی از ترس خطر چپ در ایران و خاورمیانه نیرویی را به جلوی صحنه سیاست کشاند که تا همین امروز اندک ترین صدای دمکراسی در ایران و کل خاورمیانه و بخش گسترده ای از جهان را در نطفه خفه نموده است.
پراکنده گی نیروی روشنفکری، نداشتن تجربه دمکراتیک و کمبود دانش در زمینه شناخت دمکراسی، نابخردی و گرفتار شدن در چمبره توتالیتاریسم کمونیسم روسی و چینی و انورخوجه ای، نداشتن ارتباط با نیروی مردمی انقلاب همگی دست به دست هم دادند تا نیروهای مذهبی که ریشه در سنت و عقب مانده گی جامعه داشتند و با اقشار فقیر رابطه تنگاتنگ اشان را حفظ کرده بودند، با کمک سرمایه داری جهانی خود را به سوی قدرت به کشانند.
روسپی ها ، پاندازها، لمپن ها و بیکاران حاشیه شهرها، دهقانان بی زمین و فراری داده شده از روستاها، بی خانمان ها به لشگری بی مزدی مبدل شدند و به یاری آخوند ها آمدند. نمایندگان خدا بر روی زمین تنها نیرویی بودند که این لشگر کورمی شناخت. این نیروی عظیم که از طبقه خود کنده شده بود و در اثر مواهب انقلاب سفید و رفرم های شاهنشاه آریامهر به فلاکت افتاده بود ، آماده انتقام گیری ازتمام شهروندان و هرگونه اندیشه مدرن بود. در این میانه سرمایه داری انگلی / تجاری بازار تهران با کسیه های پول خود به یاری امام خمینی آمدند تا با کیسه های بیشتری به حجره هایشان باز گردند. این ها برای سربراندن آزادی و ختنه کردن انقلاب از هیچ جنایتی روی نگرداندند. دانشگاه ها را به زندان و زندان ها را به دانشگاه تبدیل کردند. لشگرکور را به لباس اسلامی درآورده و با چماق و قمه و ششلول مسلحش کردند. کتاب سوزان راه انداختند. باندهای سیاه را برای شکار روشنفکران و نیروهای سیاسی به خیابان ها فرستادند. بساط شکنجه و اعدام را به راه انداخته و با کشتار دست اندرکاران رژیم سابق مردم را از اطلاعات آنها محروم کردند. سکوت و تشویق اعدام ها از سوی چپ مذهبی و تمامیت گرا آغاز سرکوب وحشیانه انقلاب بهمن و رها سازی ارتجاع خشن و وحشی برای بلعیدن هرگونه انسان معترضی بود. این ماشین آدم کشی به هیچ کسی رحم نکرد.
انقلاب اگر چه در ادامه خود باعث بیداری غول مذهب و به صحنه کشاندن ارتجاعی ترین نیروها در تمامی کشورهای موسوم به اسلامی شد، اما در ایران با رو آوردن انگل ترین، مفت خورترین ، تنبل ترین نیروهای بی طبقه : حجت السلام ها، آیت الله ها ، آخوندهای بی درجه و با درجه ، روضه خوان ها و دعانویسان و فال گیرها ، دستشان را برای همیشه رو کرد و چهره دوگانه و سرشار از دروغ و ریا ی آنها را برملا نمود. اگر در طول هزار سال شاعران و نویسندگان و هنرمندان تلاش کرده اند این چهره خشونت گرا ی دین سالار را به مردم به نمایانند، انقلاب بهمن درمدت کوتاهی طول و عرض و عمق این لجن زار را به تمام جهانیان نشان داد. بزرگی این انقلاب نه در شکست کوتاه مدت آن بلکه در چشم انداز آینده آن است. رساندن مذهب و مبلغان فریبکار آن به ایستگاه آخر حرکتی بود که می باید انجام می گرفت. کور چشمی سرمایه داری غارتگر که با جلو انداختن خمینی ها، ملا عمرها، بن لادن ها و احمدی نژادها سرگرم انتقام گیری از مردم خاورمیانه است در آینده به ضررشان تمام خواهد شد. روزی خواهد آمد که اگر دین سالاری به روستایی رفت و گفت که نگذاشتند اسلام ناب محمدی را پیاده کنیم ، مردم نقره داغش خواهند کرد. طویله اوژیاس باید لایروبی می شد و انقلاب بهمن این مهم را به عهده گرفت. حکومت اسلامی مردنی است ، انقلاب بهمن را به خاطر بسپاریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر