دوشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۶

آزار

دیدن این صحنه دل هر آدمی را که اندکی وجدان انسانی داشته باشد به درد می آورد. دیدن آدمهایی وحشی شده که با لذت آن جوان بی گناه را تحقیر می کنند، انزجار آور و نفرت بر انگیز است. این ماموران نمادهای واقعی و عریان حکومت اسلامی هستند. نماد حکومتی موعظه گر که نهایت وحشی گری است. حکومتی که شالوده اش بر خون ریزی ، اعدام، شکنجه و تحقیر و توهین به انسان بنا شده است. حکومتی که هرگونه حقوق ابتدایی را از مردم ستانده و با خرافه و سالوس و زهد و ریا ، بر جماعتی مسخ شده حکومت می کند.

حکومتی که کارش به دار کشیدن انسان ها در میادین عمومی باشد از مامورانش چه انتظاری بیشتر از این می توان داشت؟ جامعه ای که در آن زنجیر و سینه می زنند و با قمه فرق خود می شکافند و خود را برای هیچ و پوچ آزار می دهند و خودآزاری و دگرآزاری مایع خشنودی ولذت و صواب است، ماموران حکومتی بهتر از این آدم های بیمار و روان پریش نخواهند شد. این رویداد در هر کشوری می توانست باعث سقوط یک دولت شود، اما در کشور ما این رفتار جنایت کارانه را نه تنها تشویق می کنند که مدال هم بر گردن آنها می آویزند. چرا که آزار و سرکوب شهروندان حرف نشنو و اطاعت نکن لازمه ی نگه داری قدرت است. آن هم قدرتی که نه از اراده مردم بلکه از خرافات و مزخرفات دینی نیرو می گیرد. این سرکوب عریان در ذات استبداد مذهبی است و با هیچ نصیحت و پند اندرزی به راه راست هدایت نمی شود.

مردمی که با خودآزاری و دگرآزاری پرورش می یابند و فرهنگ سرکوب به بخشی از زندگی روزمره آنها تبدیل شده بی شک همین رفتار خشونت آمیز را با حکومت اسلامی خواهند داشت. بدبختی آن است که این دایره ی نکبت و نیستی تکرار می شود و راهی برای تنفس خرد، دمکراسی و آزادی انسان باقی نمی گذارد.

۱ نظر:

اوليس گفت...

اونوقت كجاي اين مملكت دل خوشي مي ماند كه در اين روزها زمزمه كند خوش به حال روزگار...اصلا سگ به قبر روزگار...روزگاري كه از ما چنين مردمي ساخت..