یکشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۲

اين سيب زميني همچنان رگ وبلاگي خود را حفظ كرده است. مصيبت نامه اش را بخوانيد.
مصيبت نامه
عرضم به حضور مبارک تان که سرور هستيد ... ما ( يعني من! ) که سيب زميني باشيم و در رگ و شرف دچار کمبود و از سلاسه خيام و پوچ گرا ... چندي ست گرفتار دردي لاعلاج گشته ايم که طاقت از ما برانده و بسي ضعيف الروح شده ايم ... شيخ ما هم فتوا به خروج از دين اين بخت برگشته داده و ريختن خونمان را جايز دانسته اند که خداوند در قرآن ميفرمايد: " کفار را بکشيد ، هر کجا که ديديد تا زمين از فتنه و فساد پاک گردد " ... منورالفکر ها هم حکم به وازده گي و ديوانگي داده اند ... بر اين احوال چندي ست بار سفر بسته ايم ... اما کجا ، نميدانيم! ... که دول غربي تروريست مان ميدانند و دول شرقي مزدور ... در پيش خدا هم جايي نداريم که آنجا جايگاه مردم شرافتمند و صالح و ترسا است ... تمامش همين بود ... حال بعد ذکر مصيبت ، کسي براي ما جان پناهي سراغ ندارد؟ ... راستي بايد بدانيد چيزي ندارم که در برابر جان پناه به تان بدهم و خدايي هم ندارم که برايتان از او طلب رحمت کنم ، بي چيز ِ بي چيزم! سيب زميني ام! ...

هیچ نظری موجود نیست: