اين سيب زميني همچنان رگ وبلاگي خود را حفظ كرده است. مصيبت نامه اش را بخوانيد.
مصيبت نامه
عرضم به حضور مبارک تان که سرور هستيد ... ما ( يعني من! ) که سيب زميني باشيم و در رگ و شرف دچار کمبود و از سلاسه خيام و پوچ گرا ... چندي ست گرفتار دردي لاعلاج گشته ايم که طاقت از ما برانده و بسي ضعيف الروح شده ايم ... شيخ ما هم فتوا به خروج از دين اين بخت برگشته داده و ريختن خونمان را جايز دانسته اند که خداوند در قرآن ميفرمايد: " کفار را بکشيد ، هر کجا که ديديد تا زمين از فتنه و فساد پاک گردد " ... منورالفکر ها هم حکم به وازده گي و ديوانگي داده اند ... بر اين احوال چندي ست بار سفر بسته ايم ... اما کجا ، نميدانيم! ... که دول غربي تروريست مان ميدانند و دول شرقي مزدور ... در پيش خدا هم جايي نداريم که آنجا جايگاه مردم شرافتمند و صالح و ترسا است ... تمامش همين بود ... حال بعد ذکر مصيبت ، کسي براي ما جان پناهي سراغ ندارد؟ ... راستي بايد بدانيد چيزي ندارم که در برابر جان پناه به تان بدهم و خدايي هم ندارم که برايتان از او طلب رحمت کنم ، بي چيز ِ بي چيزم! سيب زميني ام! ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر