جمعه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۲

هيجدهم تير در راه است.
هيجده تير دارد می آيد. جنبش دانشجويی همايش های اعتراضی خود را آغاز كرده است. دانشجويان دارند كارت سرخشان را به جمهوری اسلامی نشان می دهند. اين جنبش تلاش كرده كه با روش های مسالمت جويانه مخالفت خود را با استبداد و ديكتاتوری حاكم و دستگاه عريض و طويل سركوب آن نشان بدهد. اين دستگاه اما، پاسخ آنان را با گلوله و زندان و شكنجه داده است. اگر دست اندركاران اين دستگاه ذره ای عقل در كله داشتند، می بايست قدرت را داوطلبانه به مردم واگذارند و بروند پی كارشان . آنها نه از تحولات افغانستان و نه از رويدادهای جنگ عراق ، هيچ نياموخته اند. آمريكا كشور ما را محاصره كرده است و دارد زمينه را برای حمله به ايران آماده می سازد. رژيم كه در درون مرزها خون مردم را در شيشه كرده است ، در بيرون می كوشد كه با جلب نظر آمريكا كشور را به آنها بفروشد و در قدرت باقی بماند. آنها به هر دری سر می زنند تا شايد اين سازش سر بگيرد. آنها غافل اند كه مردم ايران امروز وزنه بسيار سنگينی هستند و كاسه صبرشان هم لبريز شده است. آنها يا نمی دانند يا خود را به راه ديگر ميزنند. ماموريت آنها ديگر به پايان رسيده است. نه ديگر غرب اين دم و دستگاه بحران ساز را می خواهد ، نه مردم ايران ديگر تاب و توان اين بختك را دارند. خانه از پای بست ويران است.
آتش آزادی هيچگاه در تاريخ ايران اينگونه در دل مردم ايران شعله ور نبوده است.اين آتش با سركوب و يا وعده وعيد های سر خرمنی خاموش شدنی نيست. آتشی كه در بهمن ۵۷ روشن شده ، برآمد تاريخی خود را در هيجده تيرها و دوم خرداد ها نشان می دهد. اگر دوم خرداد تلاش مسالمت آميزی برای پايان دادن به استبداد كهن بود، هيجده تير پاسخ خشم آلوده به آن نامرادی است.آری اين آتش تا استبداد و خودرايی و مردم كشی را در ميان شعله های خود به خاكستر ننشاند، خاموش نمی شود. كدام روز را در تاريخ بيست و چند ساله اين انقلاب مردمی می شناسيد كه ايرانيان هر كدام به گونه ای انزجار خود را از حكومت نشان نداده باشند. امروز در هر گوشه و كنار اين مرز و بوم ، روشنايی شعله آتش آزادی و دمكراسی ديدنی است.
حكومت اسلامی تا كنون فرصت های عظيمی را از مردم ايران برای پيشرفت و دمكراسی به باد داده است. اين بار اما از همه سو در منگنه اعتراضات گسترده قرار رفته و راهی برای او نمانده است. اگر ذره ای حس انسانيت يا ميهن دوستی در كارگزاران دستگاه سركوب بود، می بايست خطری را كه بيخ گوش كشورمان خوابيده درك می كردند. مردم ديگر شما را نمی خواهند، آنها از دست قوانين پسمانده قرون وسطايی به تنگ آمده اند. مگر گوش شنوا نداريدكه فرياد آزادی را در كوچه و خيابان های شهرها بشنويد. فكر می كنيد با خون ريزی و سركوب می توانيد اين صدا را خفه كنيد؟
باور كنيد مردم ايران ، مردمی صبورند. از صبر آنان سواستفاده نكنيد. خشم آنان را دريابيد. از انتقام نترسيد اين مردم مثل شما كينه ورز و كينه جو نيستند. تن به محاكمه عادلانه بدهيد. قدرت را به مردم واگذاريد. فردا ديگر دير است . اين آخرين كارت شما است

هیچ نظری موجود نیست: