چهارشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۳

زبان پاک

کشمکش های پنهانی و اسرار آمیزی در درون دولت های اسرائیل و آمریکا جریان دارد. شایعات می گویند که شالوده ی این اختلافات بر سر روش استفاده از زبان است. سیاست مداران و سخنگویان سیاسی و روزنامه نگاران این دو کشور از شرایط سخت و دشوار کاری گلایه مندند. آنها برای بیان سیاست های دولت دچار کمبود واژه شده اند و خواستار تدوین روش کاری جدید همراه با فرهنگ نامه ی نوینی هستند که جذب کمک های مردمی را در راستای جنگ ، کشتار ، انتقام گیری و حمام خون آسان تر کند. این سیاست مداران از سیاست دولت هایشان مبنی بر کشتن « دشمنان» بدون استفاده از دادگاه و قانون و تنها برای انتقام گیری و حفظ امنیت اهالی مملکت ، کاملا و از جان و دل پشتیبانی می کنند و هر گونه شایع ای در این مورد را به شدت رد می نمایند.
می گویند سیاست به این سبک وسیاق اثراتی هم دارد. بیان این اثرات بدون سرافکندگی و نگاه ممتد و طولانی به نوک انگشتان پا ، چندان ساده نیست. مثلا هنگامی که اسرائیل « دشمنان » خود را با پرتاب راکت های موثر می کشد ، عده ای آدم بدشانس و بخت برگشته هم که اجل آنها آمده و اتفاقا در آن نزدیکی بسر می برند ، کشته می شوند. عین همین رویداد در حملات آمریکا به « دشمنان دمکراسی » در عراق رخ می دهد. مثلا وقتی چهارصد نفر را در عراق به جرم کشتن چهار آمریکایی کشتار می کنند، تنها اتفاقی که می افتد زیادی آوردن چند تا صفر ناقابل است. مشکل زمانی بروز می کند که همین دولت ها برای حقوق بشر و جان انسانها به سبک سران جمهوری اسلامی ، یقه می درانند و یکریز از حقوق بشر دم می زنند.
سرتان را درد نیاورم ، گویا مجالس ملی این کشورها عده ای روزنامه نگار زرنگ – البته نه زرنگ تر از حاج آقا عسگراولادی – را مامور بررسی این مشکل عظیم نموده بوده اند و از آنها خواسته که روش استفاده از واژه ها را در دفاتر کار این دولت ها زیر ذره بین برده و عیب را پیدا کنند.
روزنامه نگاران زرنگ پس از چندی با طرح مفصلی بازگشتند ، آنها معتقد بودند که کار روزانه در این دفاتر باید به روش دیگری آغاز شود. دیگر دوره ی آن گذشته که در آغاز جلسه روزانه این پرسش مطرح شود که چه کسی چای و قهوه را بیاورد و یا امروز چه کسانی را باید بکشیم. به جای این واژه ها می توان گفت : چه کسی باید چای و قهوه را بیاورد و چه کسانی در ردیف نخست لیست قطع اعضای بدن قرار دارند؟ یا چوب توی آستین چه کسی باید کرد. یا چه کسی را باید با تخم آویزان نمود.
آنها معتقد بودند که هسته ی مرکزی سیاست روز را می توان با قطع ناگهانی و یا از پیش برنامه ریزی شده اعضای بدن مقایسه نمود. وقتی نخواهیم یک قابلمه را قابلمه بنامیم ، هر تصمیمی مجاز است. می توان اعلام کرد که اگر کسی با اسلحه به ما اشاره کند و یا در آینده هوس چنین اشارتی بسرش بزند، دست هایش را می بریم . یا اگر کسی در جایی با ما مخالفت کند ، زبانش را سمباده می زنیم.
شایعات حاکی بر این است که بوش و بلر و شارون این پیشنهاد روزنامه نگاران زرنگ را نپذیرفته اند. آنها در حالی که از خشم بر خود می پیچیده اند و از زور عصبیت در حال انفجار بوده اند ، گفته اند : ما دستهای انسانها را قطع نمی کنیم ! ما انسانها را از تخم آویزان نمی کنیم ! ما بربر و وحشی نیستیم !
این شایعات هنوز که هنوز است توسط هیچ بنی بشری تائید نشده است.
احتیاجی هم هست ؟

هیچ نظری موجود نیست: