چهارشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۳

انقلاب بهمن : انقلاب زجر ، فجر یا انقلاب آینده

هواداران رژیم شاهی که در چمن زار فراموشی و بی حافظه گی می چرند، انقلاب بهمن را سیاه ترین رویداد تاریخ ایران و ماه بهمن را ماه زجر می نامند. هم راه با این جماعت برخی از نادمان جنبش چپ – که امروز هواخواه دمکراسی بوش در عراق شده اند- انگشت پشمیانی به دندان می گزند. اینها تازه پس از سی سال دویدن در جاده ی اشتباه ، حالا به این نتیجه رسیده اند که شاه چندان هم بد نبود. در آن سوی این دایره ی نومیدی ، حکومت اسلامی ایستاده است. آنها انقلاب را با رقص بر پیکر انقلاب جشن می گیرند و آن را تمام شده می دانند. آنها با بی آزرمی انقلاب را اسلامی و بهمن ماه را ماه فجر نام گذاری کرده اند.
انقلاب بهمن برای دگرگونی ریشه ای در جامعه ی ما پا گرفت و آمد تا باتلاق گند گرفته تمدن شاهنشاهی را بر هم زند و جهل و خرافات و سنت و پس ماندگی و فقر و بیسوادی و عقده های خروار شده بر سینه ی مردم را رو بیاورد. انقلاب بهمن آمد تا چهره ی تمدن اسلامی/ آریایی ما را بر ما پدیدار سازد. آمد تا چهره ی بزک شده ی جشن های دوهزار و پانصد ساله را که بر استخوان فقر و فلاکت ملت بنا شده بود، پاک کند و ریش و پشم حجت السلام ها و آیت الله ها و شیخ ها و ملاها و فال گیرها و رمال ها و حاجی ها را که از زیر ماسک این تمدن قلابی بیرون زده بود ، آشکار نماید. آمد تا ملت غرق در خرافات و افتخارات جعلی را از خواب دیرینه بپراند و علیه خودشان به قیام وادارد. آمد تا بنیاد خانواده ی سنت زده و مذهب پرورده را از بیخ و بن در آورد و ریشه های پوسیده اش را زیر نور به ما به نمایاند. آمد تا لاف و گزاف جامعه ی پدرسالار را روی دایره بریزد و مردسالاری بنا شده بر بیضه و ریش را در تخت حکومت نشاند و بی آزرمش کند. دیکتاتوری و استبداد دینی را به اوج آسمان رساند تا مردم بتوانند آن را در تمام رخ چرکینش به بینند. انقلاب بهمن آمد تا با ذات مردمی و گوهر دمکراتیک اش ، استبداد تمام تاریخ ایران را به چالش فراخواندو گور بدترین استبداد – یعنی استبداد دینی - را به دست خودش مهیا کند. انقلاب بهمن در کردار روزمره اش چیزهایی به مردم آینده نگر آموخته که با خواندن خروارها کتاب نصیب آنان نمی شد.
اگر نسل فعال در انقلاب بهای سنگینی را در مبارزه علیه خمینیسم و بنیادگرایی اسلامی پرداخت و می پردازد، اما راهی را برای نسل آینده گشوده که پایانش جز ایرانی آباد و آزاد و رها از بند سنت و مذهب ، نخواهد بود. نسلی که در دوره انقلاب زاده شده و با انقلاب رشد یافته می داند که چگونه باید دین و سنت و خرافات و آخوند را به امامزاده ها و مساجد تبعید کند و درب آنها را چهار میخ نماید. اگر روزی صادق هدایت سینه می درید تا به مردم بگوید که مذهب در سیاست چه جهنمی برپا می دارد - و سر آخر همین سنت ها و خرافات او را به خودکشی واداشت – امروز خود حکومت اسلامی با کارکرد روزانه اش این درس را با زور به مردم می دهد و ابله ترین آدم را هم از خواب می پراند و هشیارش می کند.
انقلاب مشروطه با دسیسه و توطئه روحانیت معظم و شاگردان شیخ فضل الله به شکست کشانده شد، دولت مصدق که ادامه مشروطه بود با هم دستی شاه و شیخ به خاک و خون کشانده شد. در طول تاریخ این روحانیت سد راه هرگونه ترقی خواهی و آزادی خواهی به معنی واقعی آن بوده و هست. انقلاب بهمن این روحانیت را روی صحنه آورد و لختش کرد تا شعبده بازی هایش را انجام دهد و با تیپای همین انقلاب هم از صحنه سیاسی ایران برای همیشه بیرون انداخته خواهد شد.
اروپا نزدیک به پنج قرن برای بیرون راندن مذهب و خرافات از زندگی سیاسی و اجتماعی رنج کشید و در این راه قربانیان زیادی داد. کشور ما نخستین کشور خاورمیانه خواهد بود که این راه را در مدتی بسیار کوتاه تر طی خواهد کرد. گذشتن از این راه سخت و پرسنگلاخ را گریزی نبوده و نیست. هیچ زنجیری سخت تر و محکم تر از زنجیر سنت و مذهب نیست.
برخی انقلاب بهمن را توطئه می دانند و فکر می کنند که خمینی و هوادارنش از کره ی ماه آمده بودند . سوار شدن خمینی بر موج انقلاب بهمن چیز عجیب و دور از باوری نبود. زنده یاد بیژن جزنی چند سال پیش از انقلاب در تحلیلی که بر شالوده ی وضعیت سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی آن زمان استوار بود، گمان زده بود که در ایران اگر انقلابی رخ دهد ، خمینی شانس زیادی برای قدرت گیری دارد. با یک نگاه به جامعه پیش از انقلاب بهمن می توان به سادگی فهمید که چرا خمینی توانست رهبری را ازکف دیگر نیروها برباید.
اگر چه حکومت اسلامی بیش از یک ربع قرن است که دارد بر پیکر انقلاب لگد می زند، اما انقلاب تا به هدفش – نوزایی فرهنگ انسانی و دمکراتیک – نرسد، آن را سر باز ایستادن نیست. پایان این انقلاب آغاز حکومت دمکراسی در ایران است. در پایان این انقلاب دیگر هیچ آخوند و رمالی نمی تواند به روستاها برود و به مردم بگوید : « نگذاشتند ما اسلام را پیاده کنیم» . باور کنید دفاع از حکومت دینی در آن دوره به امری ناممکن مبدل خواهد شد. این نوزایی باید در کشور ما انجام می گرفت. در تاریخ تا کنونی ایران مردم هیچ گاه به اندازه امروز بیدار و سیاسی نبوده اند. امروز آنها می دانند که چه می خواهند و چه چیزی را نمی خواهند. آنها با گوشت و پوست خود داغ و درفش حکومت دینی و سنت های پوسیده فرهنگیش را ، لمس کرده اند. کمتر خانواده ای در ایران است که در این راه قربانی نداده باشد.
آری . انقلاب بهمن بیدار و هشیار به راه خود ادامه می دهد. انقلاب در خواسته های روزافزون مردم ، زنان ، کارگران، معلمان ، در اعتراض دانشجویان و فرهیخته گان ، در قلم روزنامه نگاران و نویسندگان ، در اینترنت و وب لاگ ها و در تمامی صحنه های زندگی روزمره مردم حضور دارد و بیداد و ستم و استبداد و دزدان انقلاب را به چالش فرا می خواند. صدایش را نشنیده اید؟

هیچ نظری موجود نیست: