دوشنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۴

نوروز


نوروز و بهار با هم می آیند. در گذشته ها هنگام آمدن این دو خجسته کوچه و خانه و خیابان سرشار شادی می شد. سفره هفت سینی بود. عیدانه ما بچه ها بود. سرود و ترانه بود.همبستگی افراد خانواده بود. چهره ها اگر هم با سیلسی سرخ می شدند آن جند روز نوروز خندان بودند. فقر بود . دیکتاتوری بود. نابرابری های اجتماعی بود. اما دل خوش هم بود. هنوز نوروز با عاشورا و تاسوعا قاطی نشده بودند. عزاداری و روضه خوانی جای شادی را پر نکرده بودند. روزگار مردم به این اندازه سیاه نشده بود.آخوند و بسیجی جای سفره هفت سین را نگرفته بودند. بختک اسلامی کشور را به روز سیاه ننشابده بود. نوروز شادی بود. مهر بود. زنده گی بود.
تا روزی که مردم ایران دوباره لبخند هایشان را بیابند و از این دایره تاریک بیرون آیند، نوروز پنهان شده در نهان ترین گوشه جان را به همه عزیزان و به ویژه همکاران وب لاگ نویس شادباش می گویم.

هیچ نظری موجود نیست: