شنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۵

امام زاده ها

با چند نفر از رفقا رفته بودیم کوه. درجایی دور افتاده در بالای قله یی چشممان به بنایی نیمه ویران خورد که فلاکت از سر و رویش می بارید. از دوستی که مال آن منطقه بود پرسیدیم که این چه بنایی است؟ گفت : امام زاده است. گویا زیاد خیر وبرکتی نصیب اهالی نکرده ، کسی هم سراغش نمی آید. راه هم که خیلی دور است. پرسیدم راستی چرا این امام زاده ها یا در بالای کوه ها و یا در مکان های پرت خیمه مردن زده اند؟ دوستی که پیشترها مذهبی بود اما حالا عطایش را به لقایش بخشیده گفت : چرا ندارد. این ها مثل همین آخوندهای خودمان این قدر به ملت ظلم کرده اند که هنگام شورش های مردمی در می رفته اند و به مکان های پرت می رفته اند و همانجا هم می مرده اند. سپس ترها که اوضاع آرامش پیدا می کرده شیادان ( مثل همین آخوندهای خودمان ) آنها را علم می کرده اند و از قبالشان نان می خورده و می خورند. خندیدیم . استدلال جالبی بود. اما نمی دانم چرا باز هم گوسفندان برای چرا به این امام زاده ها می روند.

هیچ نظری موجود نیست: