هنوز هم وقتی این ترانه فرهاد را می شنوم موی بر تنم راست می شود. نمی دانم چرا. شاید یادمان تماشای تنها فیلم دیدنی کیمیایی یعنی گوزنها هم باشد. هر چند آن جا با صدای زیبای پری زنگنه خوانده می شد و متن تراژیک فیلم را چرب تر می کرد، اما همیشه فرهاد را بیاد من می آورد. با گوش کردن این ترانه بدبختی های تمام مردم هم می آید جلوی چشمم. به راستی ما چه ملت بیچاره ای هستیم. یاد فرهاد هم به خیرکه روزگاری پیمانه روشنفکری جهان سومی ما را با ترانه هایش لبریز می کرد. یادش گرام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر