سه‌شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۸

داروین: ضد انسان و زن

سال 2009 را سال داروین نامیده اند. مردی که با اندیشه های خود دگرگونی ریشه ایی در دانش زیست شناسی بوجود آورد. از او  به خاطر تئوری « گزینش طبیعی » که شالوده زیست شناسی نوین را بنیاد نهاد و به رهایی بشر از چنگ مذهب کمک نمود، بایستی سپاس گزاری کرد. ولی تاثیر منفی و مخرب برخی از اندیشه های او در زمینه جامعه شناسی و فلسفه را نباید نادیده گرفت. این اندیشه ها در جهان و به ویژه اروپا به نتایج ناخوشایندی ختم شد.

بزرگترین اثر او در زمینه زیست شناسی اجتماعی « فرود انسان » The Descent Of Man  آن چنان نژادپرستانه نوشته شده که پرده تاریکی بر اندیشه های مترقی و بالنده او در زمینه تکامل و تحول انسان می کشاند. خوش بختانه زمینه های پژوهش نژادی او بر رویدادهایی استوار است که دیگر به گذشته تعلق دارند و امروز برای هر انسان اهل دانشی کودکانه به نظر می آیند. نظرات او درباره زنان به حدی عقب مانده است که هر خروسی را نیز به خنده وا می دارد. در مقام انسان می گوید:

با پژوهش و بررسی نژادهای گوناگون به راحتی می توان قوم های وحشی را از انسان های متمدن بازشناخت. در درگیری مابین قبایل و نژادها هر قبیله ای که افراد بیشتری را از دست دهد، ضعیف تر می شود و به راحتی در معرض کشتار، آدم خواری و برده شدن قرار می گیرد. وقتی ملت های متمدن به جنگ بربرها می آیند، زمان جنگ بسیار کوتاه و موثر است. دلیل آن هم مغز بزرگ اروپایی هاست.

اندیشه های داروین در زمینه جامعه شناسی و نقش انسان در جامعه، بازتاب روشنی در کتاب فرود انسان می یابد.

نژاد متمدن اروپایی (قفقازی ها) برای گسترش دادن سرزمین های خود دمار از روزگار ترک ها در آوردند… در آینده تمام نژادهای پست به دست نژادهای متمدن از روی کره زمین برچیده خواهند شد. 

داروین نسل کشی و نابودی نژادهای پست را موتور تحول انسانی می دانست. تئوری گزینش طبیعی او اختلاف طبقاتی در اروپا را کاملا طبیعی جلوه می داد و آن چه هم که طبیعی است، درست هم هست. کارگران ایرلندی را با لحنی تحقیر آمیز ابله، کثافت و بی انگیزه می خواند که مثل خرگوش ها دایم به تولید مثل مشغولند و روز به روز زیادتر هم می شوند. در عوض اشراف اسکاتلندی را باهوش، منظم و محترم می دانست که در اخلاقیات سخت گیر و متعصبند و باهوش و خدادوست اند و عمر خود را صرف کار و امور خیریه می کنند.

 

در پایان کتاب کذایی نتیجه می گیرد که در مقایسه با حیوان انسان به استانداردهای بالایی رسیده و باید سپاس گزار او برای گسترش زیستن گاه و تولید بود. رقابت مابین انسان ها باید کاملا آزاد باشد و هیچ قانون مدنی و اخلاقی آن را محدود نکند. همین عبارت او شالوده داروینیسم اجتماعی شد: کسی که قدرت دارد حق هم با اوست ( Might makes right ). از همین جا بود که رابطه داروینیسم و انسان گرایی بریده شد. پی آمد اندیشه های او در آلمان به برپایی سازمان های بهداشت نژادی و در آخر به کشتارهای انسانی در جنگ دوم جهانی.

تئوری تکامل اجتماعی همواره برای انسان مطرح بوده و خواهد بود. این تئوری را نباید به داروین محدود کرد و یا پاسخ پرسش های هستی را تنها در آثار او جست و جو نمود. اثر مخرب اندیشه های او در جامعه شناسی متاسفانه رنگی تیره بر سال او می زند.

هیچ نظری موجود نیست: