چهارشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۳

در برابر تمام دشمنان



هفته گذشته در آمریکا کتابی وارد بازار شد که خواندنش برای تمام کسانی که فکر می کردند و یا فکر می کنند که دولت بوش برای برقراری دمکراسی به عراق حمله نمود ، بسیار سودمند است. این کتاب « در برابر تمام دشمنان » نام دارد و نوشته ی ریچارد کلارک مشاور سابق دستگاه سیاسی بوش است.
کلارک در این کتاب پرده از روی رویدادهایی که پیش و پس از حمله 11 سپتامبر در کاخ سفید گذشته ، بر می دارد و نقشه های بوش برای حمله به عراق را برملا می سازد. او در یک مصاحبه ی تلویزیونی با برنامه مشهور « شصت دقیقه » ماجرای فراخوانی مشاوران امنیتی را توسط بوش برای جلسه ویژه و تصمیم گیری جهت پاسخ به حمله را شرح می دهد. کلارک می گوید: « من فکر می کردم بوش ما را برای تصمیم گیری درباره ی چگونگی حمله به گروه القاعده فراخوانده است و بسیار شگفت زده شدم هنگامی که او بحث را به عراق کشاند. در همین جلسه ، رامسفلد وزیر دفاع گفت که باید عراق را بمباران کنیم. ما همه به مخالفت برخاستیم و گفتیم که پایگاه های القاعده در افغانستان است و باید آنجا را مورد حمله و بمباران قرار دهیم. رامسفلد در پاسخ ما گفت : افغانستان هدف خوبی برای بمباران نیست. اما برعکس عراق همان جایی است که باید بمباران شود». کلارک نخست فکر می کند رامسفلد دارد شوخی می کند و به او می گوید : « عراق هیچ گونه دخالتی در رویدادهای 11 سپتامبر نداشته است». و سپس می افزاید : « برداشت من این بود که آنها به هر ترفندی شده می خواستند عراق را به 11 سپتامبر و القاعده وصل کنند. من و مسئولین اف.بی.آی و سیا گفتیم پس گویا ما سالهاست داریم اشتباه می کنیم که عراق هیچ رابطه ای با بن لادن ندارد ».
ریچارد کلارک دومین نفر از دستگاه اداری بوش است که اطلاعات خود درباره مسائل پشت پرده این دستگاه منتشر می کند . پیش از او پاول اونیل وزیر اقتصادی بوش کتابی در همین رابطه نوشته است.
کلارک سیاستمدارساده ای نیست ، او یکی از خبرگان امنیتی آمریکاست که از ده سال پیش تا سال گذشته که از مقام خود استعفا داد در همین سمت مشغول به کار بوده است. هنگامی که بوش کاخ سفید را از دست کلینتون بیرون کشید ، کلارک تنها فردی از دولت کلینتون بود که بوش او را در دستگاه اداریش به کار گمارد. بنابراین افشاگری های او در بین رسانه های گروهی آمریکا از اعتبار ویژه ای برخوردار است.
کلارک در همین کتاب شرح می دهد که چگونه بوش او را برای پیدا کردن رابطه مابین عراق و 11 سپتامبر زیر فشار گذاشته است. « رئیس جمهور مرا به اتاقی که چند نفر دیگر نیز در آنجا نشسته بودند برد و گفت : از تو می خواهم که به هر شکلی شده رابطه ای مابین عراق و 11 سپتامبر پیدا کنی. » معنی حرف های او این بود که من با گزارشی در مورد اینکه صدام حسین پشت این حمله ایستاده ، بازگردم. به او گفتم : « ما پیش تر همه ی اطلاعات را بررسی کرده ایم و این کار را با چشمان کاملا باز انجام داده ایم ، اما رابطه ای مابین عراق و حمله تروریستی پیدا نکرده ایم » . بوش به سوی من آمد و با تهدید گفت : « عراق ! صدام ! رابطه را پیدا کن » . من این جوری فهمیدم که ما باید با همین پاسخ از پیش یافته شده ، بازگردیم. ماموریت بسیار جدی گرفته شد. گزارش جدیدی توسط اف.بی.آی و سازمان سیا نوشته شد و برای رئیس جمهور فرستاده شد. چند روز بعد دفتر مشاوران امنیت ملی با این فرمان گزارش را پس فرستادند : پاسخ اشتباه است. یکبار دیگر تحقیق کنید.
کتاب کلارک هشت ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیرون آمده است . بوش از هم اکنون خود را به عنوان قهرمان جنگ با عراق معرفی نموده است. کلارک در مصاحبه ای با سی.بی.اس در معرفی کتابش ، به این قهرمان بازی بوش حمله می برد. او می گوید : « من فکر می کنم این یک دهن کجی آشکار است که بوش می خواهد بر زمینه بلوف « مبارزه علیه تروریسم » خودش را دوباره کاندیدای ریاست جمهوری کند. او در دوره ای که ما می توانستیم اقدامات پیش گیرانه خود را برای متوقف نمودن حمله تروریستی بکار اندازیم ، ماه ها چشمش را بر روی این تهدیدات بسته بود و انگار که هیچ خبری نیست . بوش تا روز یازدهم سپتامبر هرگونه هشداری در مورد القاعده را نادیده گرفت. در تابستان سال دوهزارویک سازمان سیا به او گزارش داده بود که زمزمه هایی در رابطه با حمله به منافع آمریکا در جریان است» .
آدم پس از خواندن این کتاب که نوشداروی پس از مرگ سهراب است به این فکر می افتد که طرفداران تئوری توطئه هم زیاد پرت نمی گویند. هرچند همه مردم بیدار جهان می دانستند که حمله به عراق نه برای پایان دادن به دیکتاتوری صدام بلکه باز کردن پایگاه جدیدی بر روی منابع نفتی و تضمین ادامه دیکتاتوری و جنگ در خاورمیانه - گیریم این بار در پوشش جنگ های قومی و مذهبی – است. خواندن این کتاب ( صد البته با چشم باز ) بسیاری از نقشه های آمریکا برای آینده خاورمیانه را بر ملا می کند.

پنجشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۲

بهار بی نوروز زمستان است



بهار که می آید نوروز را همراه خودش می آورد. نوروز که بیاید شادی و زنده گی و امید و آفتاب را با خودش می آورد. تا بوده و بوده ما با عشق نوروز به پیشواز بهار رفته ایم. خانه تکانده ایم. جامه ی نو پوشیده ایم و غم از دل زدوده ایم تا نوروز ما را دریابد ، درست مثل اینکه در انتظار آزادی بوده ایم.
در یاد هر کدام از ما نوروز گره خورده است با لحظه های فراموش نشدنی ، با گاه کودکی و شور و شوق تحویل سال نو. با بوی گل یاس . ماهی سرخ تنگ بلورین . بوسه های پر لطافت مادر بزرگ ها و آرزوهای نیک پدر بزرگ برای آینده ی ما. با اسکناس های نو و تانخورده که تا چند روز آرزوهای کوچک ما را بر آورده می کردند. آری قرن هاست که ما به عشق نوروز آمدن بهار را جشن می گیریم. حکومت های استبدادی فراوان آمده اند و رفته اند. بارها از سوی جهان بیرون مورد تهاجم قرار گرفته ایم ، اما همچنان در انتظار نوروز مانده ایم . این نوروز آن چنان با حافظه ی جمعی ما گره خورده است که هیچ کسی با هیچ مذهب و مسلکی نتوانسته آن را از ما بگیرد. مگر می شود امید را از انسان گرفت ؟
امروز اما نوروز با پاهای کابل خورده و تن شکنجه شده اش از لابلای میله های آهنین زندان اوین به ما لبخند می زند و نوید آزادی می دهد.
نوروز زن سنگسار شده است که سنگ جهل و مذهب سینه اش را شکافته اما روان تنومندش ما را به مقاومت فرا می خواند.
نوروز سفره ی خالی خانواده ی کارگریست که نان آورش به تیر حکومت اسلامی به خاک افتاده است. نوروز چهره ی غم زده اما پر امید کودکان خیابانیست که فردای بهتری را در پشت میزهای مدرسه آرزو می کند. نوروز دل پر درد آموزگاریست که برای لقمه نانی باید نقش راننده تاکسی را هم بر عهده بگیرد.
نوروز خون بر زمین ریخته شده ی فروهرها، مختاری ها ، پوینده ها و هزاران هزار مبارزه راه آزادیست که خواهان این بودند که بهار برای همیشه در خانه ی ما بماند و آزادی رختش را در این سرزمین پهن کند .
نوروز دانشجوی دربندیست که با اندیشه ی خود فقر و جهل و خرافات استبداد را به چالش فرا خوانده است. نوروز قصه ی پر اندوه مادران داغدار است که در انتظار عدالت بر خاک سیاه نشسته اند. نوروز روزنامه های توقیف شده و کتابهای سانسور شده است . نوروز تعجب آدمهایی است که رئیس جمهور انتخابیشان آنها را نردبانی کرده است برای رسیدن به قدرت و سوار شدن بر گرده ی آنها.
نوروز قلب زخم خورده ی هزاران هزار تبعیدی ایرانیست که اندوه میهن را بر شانه های زخمیش می برد و چنان پراکنده شده است که گویا واژه ی همبستگی را از خاطر برده است.
نوروز شومی زاده شدن در جهانیست که اراده اش به دست مثلث بیق ( بوش. بلر. بن لادن ) افتاده است.
نوروز اما نهال نرم ونازک امید هم هست. نهالی که باید در این خاک تب زده و عفونت گرفته کاشته شود تا در بهارهای دیگر ببالد و نوید آزادی ، صلح ، همبستگی ، برادری ، برابری و مدنیت و در یک کلام روز نو را بیاورد.




جمعه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۲

پسران الله مسئولیت انسان کشی را به عهده گرفتند.
در نوشته پائین ساعاتی پس از انفجار قطارها در اسپانیا گفتم که این عملیات کار سازمان مبارزان باسک نیست. همین چند دقیقه پیش گروه تروریستی اسلامی القاعده مسئولیت انفجارها را به عهده گرفت. این القاعده هم سناریو درست می کند برای طرح های دستگاه سیاسی بوش و شرکا. طرح جدید آنها برای اشغال خاورمیانه و کنترل منابع نفتی با این کارهای القاعده بسیار همخوانی دارند.

پنجشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۲

باز پسران الله جنایت آفریدند.
امروز تبهکاران اسلامی با بمب گذاری در قطارهای شهری مادرید جنایت آفریدند. در این انفجارها نزدیک به صد و هفتاد تن جان خود را از دست دادن و هفتصد نفر زخمی شدند. با اینکه دولت اسپانیا سازمان مبارزان باسک را مقصر اعلام نموده ، اما تمامی شواهد و ترور های گذشته این سازمان چنین امری را رد می کند. سازمان مبارزان باسک همواره پیش از ترورهای خود به پلیس هشدار می داده است و این بار هم که سخنان نخست وزیر اسپانیا را کاملا رد کرده اند. با توجه به ابعاد و شکل جنایت ، این ترور تنها و تنها کار اسلامیونی است که پیشترها در فرانسه و الجزایر و افغانستان وبالی و عراق و مراکش ودیگر جاهای جهان به این گونه ترورها دست زده اند. برای آنها پیش برد اهداف ننگینشان با هر ابزاری که ممکن باشد مجاز است. من از همین جا همدردی خودم را با مردم بیگناهی که به جرم شرکت دولت اسپانیا در جنگ عراق ، قربانی جنگ مابین تروریست های اسلامی و دولت های تروریستی شده اند ، اعلام می کنم و امیدوارم که مردم جهان با همبستگی و همدردی و همگامی یکدیگر بتوانند به این تبهکاری جهانی خاتمه دهند.

سه‌شنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۲

هشت مارس در تهران
تجمع اعتراضی و صلح آمیز زنان را در پارک لاله به مناسبت هشت مارس مورد حمله قرار دادند. اوباش و اراذل حزب الهی با حمله به زنان
شیردل
عده ای را دستگیر و تعدادی را زخمی نمودند. ترس و
دلهره از حمله ی گله های وحشی لباس شخصی و گارد ولایت فقیه در چشمان این شیر زنان موج می زند.


این آقا چرا اخلاق اسلامی را رعایت نمی کند و با لباس سرکوب و صورت دو تیغه آمده است میان زنان ، این هم یکی از چهره های پلشت سرکوب اسلامی است.


روز زن در کشورهای همسایه

روز زن در افغانستان



روز زن در عراق







دوشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۲

آموزگاران را دریابیم
از اعتصاب آموزگاران و خواست های صنفی آنها دفاع کنیم. اینها زحمتکش ترین افراد جامعه ی ما هستند. اینها پیشروان مبارزه با جهل و بیسوادی اند. فریاد اعتراضشان را به گوش آموزگاران جهان برسانیم. تنهایشان نگذاریم. اعتصاب کارگران نفت برای جمهوری اسلامی کشنده است ، اما اعتصاب آموزگاران هیچ واکنشی در آنها بر نمی انگیزد.
اعلامیه تشکل های صنفی معلمان
آرش هم در وبلاگ پر خبرش درباره خواسته های صنفی آموزگاران و اعتصاب آنها نوشته است . برای آگاهی بیشتر به وبلاگ او مراجعه کنید.
هشت مارس
خجسته روز زن را به تمامی زنان جهان و به ویژه زنان شیردل میهنم شادباش می گویم و آرزوی پیروزی آنها را بر جامعه ی مردسالار جهان دارم. به همین مناسبت متن زیبایی را که امروز در سایت گویا منتشر شده به تمامی در اینجا می آورم تا شما هم در خواندنش با من لذت ببرید.

لایروبی طویله ی مردسالاری روشنک کشوری
من جنس دوم نامیده می شوم و انسان درجه دو به حسابم می آورند. در برخی از جای های این کره ی زیبا ، ملک خصوصیم. خرید و فروش می شوم. در جرگه ی انسانها نیستم.

در جای های دیگری نقاب بر چهره ام می زنند و با توسری روسری و چادر بر سرم می کنند تا مبادا تشعشع موهایم مرد اراده آهنینی را به وسوسه و اغوا از راه بدر برد.. جایی دیگر عروسک خوش رنگ و خوش پوشیم برای سرگرمی مردان تا پس از همایش ها و سمینارهای مهم درباره ی کارکرد اقتصادی شرکت هایشان ، با من خوش بگذرانند. به من نقش های گوناگونی واگذار می کنند . مادر باشم . همسر عزیز باشم. خواهر گرامی باشم . دختر مهربان پدر باشم. معشوقه ی پنهان باشم. زن صیغه ای باشم. فاحشه ی زیبا باشم. این واژه های توخالی اما پرمعنا سر دراز دارند.
برای من تکلیف معین می کنند و اگر مرا در میان خودشان راه می دهند برای آن است که چون مارگارت تاچر سخنگوی سیاست های انسان ستیز آنها باشم و گوی سبقت را در این زمینه از آنها بربایم. هرجا که به ابزار خوشرویانه و گول زنک احتیاج داشته باشند مرا جلو می اندازند. سیاهی لشگرم در اندیشه ی پست آنها.
برای هیکلم اندازه تعیین می کنند. دوره سینه ام. باسنم باید اندازه ی معینی داشته باشد تا بتوانم مدل چشم نواز آنها باشم. با رنگ موهایم. با رنگ پیراهنم و کفشم و با هستیم و هویتم پول در می آورند. جراحیم می کنند و از نو می آفرینندم . با جلوه ای که دوست دارند. اگر لازم باشد اسلحه و یا پرچم سفید صلح به دستم می دهند . یا حضرت فاطمه ام یا مرلین مونرو.
این من بودم که آدم را از بهشت به این جهنم خاکی آوردم. آتشم من که اگر با پنبه ی مرد درآمیزم به خاکستر تبدیلش می کنم. من سنگسار شده ی تاریخ مذکرم.
داستان من داستان اندوه بزرگ سنگ صبور است. من که زن زاده شده ام و از همان روز نخست مرا به گونه ای تربیت کرده اند که جنس دوم باشم ، آیا می توانم در سرنوشت خود نقشی داشته باشم ؟ آری . آری. با بالا بردن دانشم از پیچیده گی ها ی جامعه ی مردسالار و شناخت فرهنگ کهنسال و ریشه دار آن. با پرورش آگاهیم در زمینه ی کلیشه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و به ویژه مبارزه با این کلیشه ها در زندگی روزمره . با شناخت توانایی ها بیکران خودمان . شهامت ایستادن و خود را بیان کردن و به پیش رفتن و از پا نیفتادن در برابرتحقیر های و نادیده گرفتن های فرهنگ مذکر.
بزرگترین وظیفه ی ما زنان برای لایروبی طویله ی فرهنگ مردسالاری ، آموزش و پرورش انسانهای نو است. ما باید پسران و دخترانمان را به گونه ای بارآوریم که به حقوق یکدیگر به عنوان انسانهای برابر احترام بگذارند. به آنها بیاموزیم که این حق ویژه ی هر فردیست که تصمیم بگیرد چه بر تن داشته باشد ، چه گونه بیاندیشد و همسر و همبستر خود را چگونه انتخاب نماید. این حق هر انسانیست که بتواند آزادانه و بر اساس توانایی و دانشش و نه بر اساس جنسیتش ، انتخاب کند . روز هشت مارس باید برای زنان یادآور این باشد که وظیفه ی لایروبی طویله ی فرهنگ مردسالار بر عهده ی ما زنان است.