سه‌شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۵

نوروز


پرنده گفت : « چه بوئی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»
فروغ


آری باز بهار آمد تا با خود حس زیستن و امید و شادی را بیاورد. باز بهار آمد تا اندوه و درد را در ما بیدار کند. اندوه سال های سپری شده ، اندوه یاران از دست رفته ، اندوه برای آزادی که در غل و زنجیر مذهب و سنت به بند کشیده شده است. درد فقر و فلاکت مردم سرزمینی که بر روی ثروت ، بی نان شب می خوابند. آری باز هم بهار آمد تا اندوه و شادی را با هم بیاورد. شادی برای امیدی که در دل زنان و جوانان میهن مان می جوشد. اندوه برای زنان و معلمان و دانشجویانی در بندی که استبداد را به چالش فرا خوانده اند. شادی برای بیداری مردم. اندوه برای مبارزانی که در خاوران و دیگر گورستان های بی نام در خاک فرو خفته اند و شادی برای آن که آرمان های آنان : آزادی، دادگری و برابری هم چنان خواست اصلی مبارزانی است که در تمامی عرصه های کار و فعالیت اجتماعی برای سرنگونی استبداد تلاش می کنند. بهار همواره نشان نوزایی انسان و طبیعت بوده است و در هر گردش خود به ما یادآور می شود که از پای در نیائیم و دست از آرزوی خود برای جهانی بهتر و انسانی تر بر نداریم. از همین جا به تمام انسان های درست کردار و درست گفتار و درست پندار سال نو را شادباش می گویم و برای همگی آرزوی خرمی، خجسته گی و استواری دارم. نوروزتان خجسته و بهارتان سرسبز باد !

۱ نظر:

Mo گفت...

پولاد گرامی
برایت سلامتی و آرامش آرزو دارم و امیدوارم در سال جدید امکان آنرا داشته باشی تا از ته دل لذت ببری و تحولاتی را که دلخواه تست ببینی