حکومت اسلامی با ترس، رعب و وحشت آفرینی آغاز شد. از اعدام های بی داد و دادگاه رژیم پیشین تا سرکوب خشن نیروهای گوناگون سیاسی، تا جنگ خانمان سوزی که به قیمت جان صدها هزارتن از جوانان برومند این خاک نکبت زده، تا کشتار پی در پی زندانیان سیاسی در دهه ی شصت و قتل های زنجیره ای روشنفکران و هنرمندان که تا امروز هم ادامه دارد. حکومت اسلامی بر پایه ی وحشت بنا شد و با شکنجه، اعدام، سنگسار، قطع اعضای بدن و توهین و تحقیر مردم ایران ادامه داده است. شادی، شور و شوق، دوستی، مهرورزی، میهن پرستی، انسان دوستی و ایستاده گی جرم و گناه ، اما روضه خوانی، خرافات دوستی، قمه زنی، خودآزاری، مرده پرستی، نوحه و دعای کمیل و جاسوسی مورد تشویق این حکومت بوده و هست.
حکومت اسلامی منابع و ثروت های ملی مردم ایران را که می توانست موجب پیشرفت کشور و سرافرازی آن در میان ملل جهان شود، یا غارت کرد و یا برای ایجاد ترس و دهشت آفرینی در ایران و منطقه به کار برد.
لباس شخصی ها، باندهای سیاه درباره خلافت فقیه، بسیج، سپاه، اطلاعات، گشت های ارشاد و دیگر ارگان های پیدا و نهان امنیتی برای ترس آفرینی ساخته و پرداخته شده اند. هیچ کدام از این ارگان های مخوف و گرو ه های سیاه کار ، کاربردی در بهبود زندگی مردم ایران نداشته اند. آن مزخرفات هشت سال دفاع مقدس هم برای ثبات بخشی به حکومت و نابودی مخالفان بود. نیروی ترس آفرین در همان جنگ لعنتی آبدیده شد تا امروز بلای جان مردم ایران شود. این ارگان های ضد مردمی با اقدامات فاجعه بار خود موجب گسترده شدن اعتیاد، فقر، بیکاری، جنایت، دزدی، فحشا، خیابان خوابی و قاچاق مواد مخدر شده اند. هیچ حکومتی ( هیچ مطلق) در تاریخ ایران نتوانسته کشوری بر روی گنج خوابیده را به چنین فلاکت و سیاه روزی بنشاند که حکومت اسلامی نشانده است.
امروز که مردم نفرت سی ساله خود را از این نظام جهنمی فریاد می زنند و بر صورت کریه اش تف می اندازند، هارتر شده و باز هم بیشتر می کشد. بیشتر اعدام می کند. بیشتر به زندان می اندازد و می کوشد تا ترس و وحشت آفرینی را به نهایت برساند. امروز اما ترس مردم ریخته است. آن ها لذت همبستگی و رهایی را چشیده اند. راه به زانو درآوردن خشونت گران را آموخته اند. این مردم پیمان بسته اند تا روز آزادی ایران از پای ننشینند. چشمان باز ندا و سهراب و کیانوش و محسن و تمامی آزادی خواهان در خاک خفته که به مرگ لبخند زدند و ترس را تحقیر کردند، آغاز جدی ریزش ترس همگانی بود. حالا حکومت است که می ترسد. حکومت وحشت آفرین به وحشتی دیوانه وار مبتلا شده است. برای پنهان کردن این ترس، چهره اش را خشن می کند و این چهره ی خنده دار او را بیشتر لو می دهد و در برابر همگان مضحک ترش می کند. دست به هر سیاه کاری می زند. دروغ می گوید و لاف می زند. اما راه به جایی نمی برد. دادگاه فرمایشی راه می اندازد، ملت می خندد. پزشک کهریزک را می کشد، مردم انگشت اتهام را به سوی او بر می گردانند. مدال شیرین عبادی را می قاپد، جهان از خنده روده بر می شود. کارش به پاره کردن عکس رهبر خودش می کشد، دستش رو می شود. ترس مردم ریخته است. راه گریزی ندارید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر