مسیح باز مصلوب و جنگ تمدنها
این مقاله را پیشترها در
گویا منتشر کرده ام.
«مصایب مسیح » ساخته مل گیبسون ، فیلمی جنجالی و به شدت هالیودی است که با دیدی بسیار آگاهانه و در زمانه ای حساس ساخته شده است. تولید این فیلم با هدفی گیشه پسند و در راستای توجیه خشونت مذهبی و جنگ تمدن ها – که ساموئل هانینگتون تئوری ساز آن و دستگاه سیاسی بوش مجری آن می باشد – انجام گرفته است.
فیلم مصایب مسیح از معدود آثار سینمای مذهبی است که مورد تشویق راست ترین و جنگ افروزترین و محافظه کارترین نیروهای سیاسی آمریکا قرار گرفته است. گویا سرمایه اندوزی در زمانه ما از راه به تصویر در آوردن نهایت خشونت و وحشی گری می گذرد. از آن بدتر این خشونت را به ما هم القاء می کنند و ما با رضایت خاطر به دیدن آن می رویم. چنین است تمدن شگفت انگیز زمانه ما.
اگر به تصویر کشاندن خشونت و بربریت در سر تیتر اخبار رسانه های همگانی جهان چیز پیش پا افتاده ای شده و اگر ما هنگام خوردن مک دونالد و پپسی کولا و یا قورمه سبزی و دوغ آبعلی این تصاویر را از تلویزیون تماشا می کنیم و به رسم عادت واکنشی نشان نمی دهیم ، حالا در سینما هم باید شاهد آنها باشیم.
آیا زندانیان عراقی که با آن روش های تحقیرآمیز شکنجه شده اند و یا سرباز بخت برگشته آمریکایی که در برابر چشمان ما سربریده می شود ، مسیح زمانه ما نیستند؟ واکنش ما به این جنایتی که در کنار ما دارد رخ می دهد چیست؟ مگر اینها همان کسانی نیستند که از یک سو سنگ مسیح و محمد را به سینه می زنند واز سوی دیگر چنین جهنمی را در عراق و افغانستان به راه انداخته اند؟
فیلم مصایب مسیح نمایش گر دوازده ساعت از لحظات آخر زندگی مسیح است . دوازده ساعتی که در دو ساعت خود آزاری و دیگر آزاری به شکل شکنجه ی مداوم ، در برابر چشمان به اشک نشسته ملت بیچاره به نمایش در می آید.
این فیلم مانیفست بنیادگرایان مسیحی آمریکاست. ساختن این فیلم توسط یک کاتولیک بنیادگرای سنتی و محافظه کار اتفاقی نیست. در این زمانه که ماشین جنگی سرمایه داری لجام گسیخته غرب با نام « جنگ تمدن ها » ، به مردم فلک زده ی جهان پیرامونی چنگ و دندان نشان می دهد و در عراق و افغانستان به خونریزی سرگرم است ، فیلم مصایب مسیح تنها یک شوخی بی مزه و خوراک تبلیغاتی برای نادان ترین و ابله ترین مردمان جهان ( از جمله من که به دیدن این فیلم رفته ام) است. جالب این است که اکثر پروتستان های آمریکا و اروپا و بنیادگرایان اسلامی هم از این فیلم استقبال کرده اند. در همین راستاست که جمهوری اسلامی با ذوق و شوق این فیلم را در ایران به نمایش گذاشته و تمایلات ضد یهودی آن را می پسندد.
شگفتا که این فیلم در کشوری ساخته شده که هنوز اعدام از اصلی ترین ابزار قانون مجازات است ودر هر چهار روز یک نفر در آن اعدام می شود. چگونه می توان اعدام دردناک مسیح را به تصویر کشاند اما درباره ی همان روش که در ساختار حقوقی آمریکا هنوز حرف اول را می زند ، خاموش ماند. اگر مسیح را در روز روشن ودر برابر دیدگان عموم اعدام کردند و مردم می توانستند ببینند و واکنش نشان دهند ، از اعدام شدگان در زندان های آمریکا که در پشت درهای بسته و بدون تماشاچی انجام می گیرد ، چه کسی باخبر می شود.
چگونه است که بنیادگرایان مسیحی و عاشقان سینه چاک فیلم مل گیبسون از یک سو برای مسیح اشک تمساح می ریزند و از سوی دیگر هواخواه سرسخت بوش و مجازات اعدام و جنگ و نژادپرستی اند؟
ارتجاع نهفته در این فیلم را مقایسه کنید با فیلم زیبای پازولینی بنام « زندگی مسیح » ، که در آن مسیح نماد مبارزه با « قدرت » است . او مرگ مسیح را دستمایه ی افشاء سوء استفاده از قدرت و خشونت می کند. بر خلاف گیبسون مسیح را ابرمرد خدایی و مردی که برای پاک کردن گناهان ما از شکنجه لذت می برد ، معرفی نمی کند. او داستان زندگی مسیح را به نقدی سیاسی علیه ساختار قدرت و خشونت در زمانه خویش بدل می کند. فیلم مل گیبسون حتی فیلمی تاریخی هم نیست که در آن به علت واقعی به صلیب کشیده شدن مسیح پرداخته باشد. چه چیزی باعث شد که مسیح برای رومی ها آنقدر خطرناک شود که با شکنجه و اعدام او در ملاء عام بخواهند به دیگران درس عبرت بدهند؟
داستان فیلم بر پایه ی افکاریکی از حواریون مسیح و تاویل سنت کاتولیکی از آن افکار بنا شده است. بر اساس این داستانها ، شیطان در جتسمانی حضور پیدا می کند و می خواهد مسیح را وسوسه کند و او را از رنج بردن برهاند. اما مسیح چون برای پاک کردن گناهان انسان رنج می برد ، به حالتی قهرمانانه می ایستد و ضربه های دردناک شلاق را به جان می خرد. او صلیب را بر دوش می کشد. صلیبی آن چنان سنگین که وقتی یوسف آرمیتایی را مجبور می کنند که آن را بر دوش برد ، زیر آن از پای در می آید. این صلیب و آن شلاق ها و شکنجه ها و خشونت ها و خونریزی ها تنها یک پیام دارند : این نهایت رنج را من برای پاک کردن گناهان شماست که به جان می خرم . یعنی خشونت و شکنجه بیشتر ، بخشش بزرگتر. به راستی اگر تحمل آن همه خشونت و قساوت باعث بخشش گناهان دیگران می شود ، پس چرا مل گیبسون قتل مسیح را به گردن یهودیان می اندازد و آنها را مقصر می داند؟ اگر شکنجه و خشونت خوب است و خدا آن را برای مسیح مقرر کرده ، باید دست شکنجه گر را بوسید . یک بام و دو هوا نمی شود. یا یهودیان با توطئه پیلاتوس را وادار کرده اند که مسیح را به صلیب بکشد و یا مسیح خود به امر خداوندش داوطلبانه و با پشت کردن به شیطان و برای گناهان ما به این رنج ها تن داده است. هم خر و هم خرما نمی شود. این جاست که دم خروس بنیادگرایی دینی از زیر عبای مل گیبسون بیرون می زند.
وظیفه هر انسان سکولار و آزاداندیشی این است که به نقد این فیلم و تبلیغات دروغین و نژادپرستانه ای که در پشت آن نهفته است ، بر خیزد. روشنفکران سکولار غرب باید با فاصله گرفتن از این فیلم نشان دهند که مبارزه ی آنها نه تنها در برابر بنیادگرایی اسلامی که علیه هر گونه بنیادگرایی مذهبی است که می خواهد با نمایش و اجرای خشونت جهان را به ویرانی بکشاند ، جز این سکولاریسم آنها تنها بوی نژادپرستی به خود می گیرد.
۶ نظر:
تست صفحه دیدگاه ها
Great article! Thanks.
Thanks for interesting article.
Nice! Nice site! Good resources here. I will bookmark!
I see first time your site guys. I like you :)
Excellent website. Good work. Very useful. I will bookmark!
ارسال یک نظر