سه‌شنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۲

پشت پرده ماجراي لاله و لادن.
مردم جهان همراه با مردم ايران پس از درگذشت غم انگيز لاله و لادن گريستند. آنان كه انسان ، با هر رنگ پوستی و هر مليتی كه دارد برايشان انسان است، سرنوشت اين دو جوان را دنبال می كردند. شايد آنها هرگز نفهمند كه پشت ماجرای جداسازی چه رويدادهای شرم آوری پنهان بوده است.

ايرانيان در سراسر جهان از سالها پيش با زندگی لاله و لادن آشنايند. بارها و بارها امر جداسازی اين دونفر در رسانه های همگانی مورد بحث قرار گرفته.سالها پيش يكی از مستندسازهای خوب ايرانی زندگی آنها را به صورت فيلم درآورد. اين فيلم مستند در بسياری از كشورها بنمايش درآمد. اما چرا يكباره تصميم گرفته می شود كه اين دو را از هم جدا كنند؟ آن هم در كشور سنگاپور ( به قول خرسندی : حالا چرا سنگاپور؟)

پزشگان متخصص ايرانی سالها پيش گفته بودند كه جداسازی اين دو، دست كم موجب مرگ يكی از آنها می شود و در اين گفته صدها پزشك مجرب در سراسر دنيا با آنها هم عقيده بودند. درسال 1996 پزشكان آلمانی به درخواست كمك اين دو خواهرپاسخ منفی داده بودند. نظر آنها اين بود كه عمل جراحی موجب مرگ يكی از آنها و در صورت موفقيت موجب فلج شدن هر دو می گردد.هركسی كه ذره ای با دانش پزشكی آشنايی داشته باشد ، نظر پزشكان آلمانی را تاييد می كند.

تا كنون جراحی های زيادی بر روی دوقلوهای به هم چسبيده انجام گرفته، اما نودونه درصد اين جراحی ها هنگامی رويداده كه آنها در سنين كودكی بوده اند. آن هم نه بر روی دوقلوهايی كه از ناحيه سر به هم چسبيده باشند. چهار مورد از پنج مورد اين عمل ها باعث معيوب شدن يكی از آنها و يا هردو شده است.

درپزشكی يك اصل مهم می گويد : اگر خطر يك عمل جراحی زياد باشد. دلايل برای پيشبرد چنين عملی بايد به همان اندازه باشد. اگر اين عمل برای زنده نگه داشتن آنها بوده ، اصلا نبايد انجام می گرفت . لاله و لادن بيست و نه سال در كنار يكديگر زندگی كرده بودند و روش با هم زيستن را به خوبی آموخته بودند. حتی اگر خود آنها خواستار اين عمل بوده اند، پزشكان بر اساس وجدان حرفه ای خود می بايست همان پاسخ پزشكان آلمان و ايران را به آنها بدهند.

اينجاست كه می پرسم و می پرسيم : چرا اين بيمارستان با توجه به آگاهی كاملی كه بر روی خطرات فراوان اين عمل داشتند، آن را اجرا كردند.

برويم پشت پرده :

چرا جراحی در سنگاپور انجام گرفت و چه كسانی لاله و لادن را به سنگاپور كشاندند؟

نخست اينكه بيمارستان Raffels مدت زيادی در مركز خبرهای رسانه های همگانی جهان بود و مردم در سراسر جهان به اين بيمارستان چشم دوخته بودند . مديران و پزشكان اين بيمارستان در كنفرانس ها پی در پی مطبوعاتی و گزارشات لحظه به لحظه ( بويژه در هفته آخر) برای اين بيمارستان مشتری جمع می كردند. و صد البته مشتريانی كه دستشان به جيبشان می رسد.

دوم آنكه آنها می دانستند كه هر چند اين عمليات موفقيت زيادی ندارد، اما نام اين بيمارستان و شركت سهامی آن را مشهور عام خاص می كند. به لحاظ بازاريابی در آينده آنها بسيار موفق بودند. در مدت كوتاهی سهام شركت “ Raffles Medicals “ سر به آسمان كشيد. تحليل گران اقتصادی در بسياری از نقاط جهان بر اين امر انگشت نهاده بودند. هرچند پس اين عمليات ناموفق سهام شركت سقوط كرد ، اما آنها به آينده فكر می كنند. اثرات تبليغی اين حركت كار خودش را كرده است.

خبرهای پشت پرده می گويند كه لاله و لادن را آقای “ ی- ر‌“ آقازاده يكی از سران مافيای قدرت كه با غارت اموال مردم به اين پايه رسيده است ، به سنگاپور برد. اين آقازاده سرمايه گذاری فراوانی در كشور سنگاپور و مالزی دارد. می گويند نام او در رده بالای ليست سهامداران شركت “ Raffles Medicals “ است. اين مافيا پيش تر هم از اين دو قلوها برای تبليغات انتخاباتی سوء استفاده نموده .

لاله و لادن ديگر نيستند، اما ياد آنها باقی است . به راستی انسان به چه حدی ميتواند سقوط كند، كه از جان ديگر انسانها برای پر كردن كيسه خود استفاده برد. اينها كه با اخلاق اخلاق گفتنشان گوش فلك را پر كرده اند.

آن سيصدهزار دلار آقای خاتمی، هم مثل نوشداروی پس از مرگ سهراب بود و هم تف سربالايی بر صورت رهبران كشور غارت زده ايران.

هیچ نظری موجود نیست: