تمدن هایی که بر سر تسلط به مواد خام و بازار کار ارزان و چنگ انداختن بر حیات اقتصادی جهان یکدیگر را پاره پاره می کنند و طبیعت و انسان را رو به نابودی می برند ، حالا تلویزیون هم به آقای عبا شکلاتی اهدا می کنند تا از تریبونش به ستایش تمدن بپردازد. مبارک است.
پنجشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۷
تمدن
تمدن هایی که بر سر تسلط به مواد خام و بازار کار ارزان و چنگ انداختن بر حیات اقتصادی جهان یکدیگر را پاره پاره می کنند و طبیعت و انسان را رو به نابودی می برند ، حالا تلویزیون هم به آقای عبا شکلاتی اهدا می کنند تا از تریبونش به ستایش تمدن بپردازد. مبارک است.
سهشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷
دوشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۷
بحران

جمعه، مهر ۲۶، ۱۳۸۷
دوشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۷
خاتمی
شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۷
محصص

جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۷
رنگارنک
نوبلی ها
ژان ماری گوستاو لوکلزیو جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. برای من او نویسنده ای ناشناخته است و کتابی هم از او نخوانده ام. لابد کمیته انتخاب بهترین نویسنده کسی بهتر از او در این چهان پهناور ادبیات نیافته است. بد ندیدم که به این مناسبت از کسانی بنویسم که شایسته و بایسته این جایزه بودند اما هرگز آن را نگرفتند.
خورخه لوئیس بورخس (1986-1889 ) آرژانتین. شایعات می گویند به خاطر دیدگاه سیاسی اش مورد پذیرش کمیته انتخابی قرار نگرفت.
برتولد برشت (1956- 1898 ) آلمان. یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان تا کنونی تاریخ. ننه دلاور.استثناء و قاعده.
چوزف کنراد (1924-1857 ) انگلستان. خالق دل تاریکی.
گراهام گرین(1991-1828 ) انگلستان. رمان نویس. عامل انسانی، مرد سوم.
هنریک ایبسن(1906-1828 ) نروژ. خانه عروسک. دشمن مردم.
اوژن یونسکو(1994-1912) فرانسه-رومانی. کرگدن ها . شاه می میرد.
جیمز جویس(1941-1882)ایرلندی. اولیس.دوبلینی ها.
فرانتس کافکا(1924-1883)چک. مسخ. قصر.محاکمه.
ولادیمیر نابوکف(1977-1899 ) روسیه-آمریکا. لولیتا.
مارسل پروست(1922-1871 )فرانسه. در جستجوی زمان از دست رفته.
لئو تولستوی(1910-1835 ) روسیه. جنگ و صلح. آنا کارنینا.
مارک تواین(1910-1835 ) آمریکا. توم سایر.
کورت ونه گوت( 2007- 1922 ) آمریکا. مرد بی وطن.
گرترود استاین (1946-11874 ) آمریکا. سه زندگي.
آنتون چخوف(1904-1860 ) روسیه. سه خواهر. باغ آلبالو.
آگوست استریندبرگ(1912-1849) سوئد. اتاق سرخ. رقص مرگ.
ویرجینیا وولف(1941-1882 ) انگلستان.خانم دالووی. به سوی فانوس دریایی. امواج
امیل زولا(1902-1840) فرانسه. ژرمینال.
احمد شاملو (1304- 1379)ایران. ابراهیم در آتش. در آستانه
پنجشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۷
گلشیفته
گل شیفته رفته که رفته، دمش گرم. شما هم بروید. اما جان مادرتان یک نگاهی هم به این فلاکتی که سرزمین پر گهر را فرا گرفته بندازید. برای جلوگیری از رفتن گلشیفته ها باید به این سیه روزی پایان داد. اگه شما رو هم ببرن بازجویی به جرم بازی در فیلم ، مگر در نمی روید. حال همه رفتن کسی نگفت چرا ، گیر دادید به گل شیفته؟
سهشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۷
خواب حجاب
دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۷
هفت سالگی
چند روز است که وبلاگم وارد هفت سالگی شده است. روز 2 اکتبر 2002 بود که پس از چند روز ور رفتن با راهنمایی که حسین درخشان برای وبلاگ نویسی تهیه کرده بود توانستم نخستین نوشتهام را روی وب بگذارم. آن روزها اینترنت چنین فراگیر نشده بود. نه فیدبرنری بود و نه فرندفیدی، نه فیس بوکی بود نه توبیتری، نه فلیکر قاب عکس می داد و نه زبان گوگل این همه دراز شده بود. از هیاهوی وب 2 و وب 3 هم خبری نبود. هنوز مانده بود تا آرش کمانگیر بیاید و با آمارهای پیچیده و سنجیده گرد و خاکی راه بیاندازد. دانش ما از یاهو فراتر نمی رفت. با این حال وبلاگ نویسی مثل کشف ماشین چاپ بود. ذوقی داشت و حالی میداد. نوشته ای که منتشر میکردی ، بی صبرانه منتظر نظرات ملت می ماندی. کلیک شدن ارزش بسیاری داشت، یعنی یکی در آن سوی جهان دارد با تو همدلی می کند و یا دارد تو را نفد می کند. ما بودیم و بلاگر. سپس ترها پرشین بلاگ آمد. اسکای آمد. بلاگفا آمد. اما بلاگر با معرفت تر بود و هست. تنها نوشته ها را کوتاه می کرد که ذخیره گاهش پر نشود. اما این سرویس های وطنی وبلاگت را می خوردند و پاسخگوی هیچ کسی جز سازمان اطلاعات حکومت نبودند. بعدها بلاگ رولینگ آمد. گویی خرگوش متحرکی بود که از کلاه شعبده بیرون آمده باشد. گوگل ریدر کجا بود که ضربه فنی اش کند؟
ذوق زده بودیم و نمی دانستیم که این حسین درخشان را وزارت اطلاعات مامور کرده بود تا نخست در هیبت مخالف و سپس یار جون جونی امام ، سرکارمان بگذارد و از مبارزه واقعی و رو در رو در کوچه و خیابان به پای کامپیوتر بکشاندمان و از هم جدایمان کند و دلمان را خوش کند به دوستان فیدی و گوگلی و مبارزه مجازی با حکومتی که وحشت را واقعی می پراکند.( البته هنوز مدرکی مستند در دست ندارم. تئوری توطئه است. اما تا نباشد چیزکی ملت نگویند چیزها. مگر سعید امامی هم دانش آموخته آمریکا نبود؟).
وبلاگ ها در آن دوره سیاسی بودند. سینا مطلبی بود. شبح بود. حسن آقا. بامداد. آذر بود و آیینه اش. زیتون.آذرنوش. آق بهمن. نوشی و جوجه هایش. سلمان. شادی شاعرانه که بهترین وب لاگ نویس قرن اخیر ایران است و کاپیتان هادوک که با مینی مال های زیبایش زندگی را زیباتر می کرد. پاگنده هم بود.خلبان کور که هواپیمایش همیشه سالم به زمین می نشست. روزگاری بود.
امروز ملت بیشتر سرگرم آموزش فتو شاپ در وب لاگ ها هستند. یا مشغول امضا جمع کردن برای نام خلیج فارس. به جای نقد حکومت وحشت ، یقه برای شعار : چو ایران نباشد تن من مباد و هنر نزد ایرانیان است و بس ، می درانند. گویا ایرانی هم برای ملت باقی گذاشته اند. ما ناف زمینیم.
از همه این ها بگذریم وبلاگ نویسی لذت های خودش را دارد. نخست فردیت دادن به خود وب لاگ نویس است و سپس باز کردن فضایی دمکراتیک که هر کسی از ظن خود می تواند یارش شود. اندیشه اش را بازگو کند. حرف دلش را بزند. از این ها مهم تر با اندیشه دیگران آشنا شود. روامداری، نقد و گفتگو را بیاموزد. وب لاگ سنگ صبور هم هست . می توان درد های دلت را بگویی . وب لاگ گوش می کند بی آن که حکم صادر کند.
وب لاگ اعتیاد مدرن است ، رهایی از دستش دشوار است.