یه راننده تاکسی گفت : ببین داداش من بیست و پنج ساله تاکسی می رونم . روزانه هزار جور آدم می بینم. تو زندگی پنجاه و چند ساله ام تا حالا ندیدم یه آخوندی آدم بشه. اما تا دلت بخواد آدم دیدم که آخوند شدند. کلام نغزی بود. می خواستم رویش را ببوسم که این چنین زیبا جامعه بیمار ما را بازگو می کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر