دوشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۲

حکومت بیضه ها


روز چهارم بهمن است. همهمه ای اعتراض آمیز از چند ماه پیش در میان کارگران جریان دارد. زندگی طاقت فرسا شده است. فشار کار ، حقوق ناچیز و ممنوعیت اعتراض و اعتصاب ، جان کارگران را به لب آورده است. کارگران بارها به مسئولان هشدار داده اند. همه ی راه ها به بن بست می رسند. کارگران اراده می کنند تا نیروی همبسته خود را به نمایش بگذارند. مثل همیشه اعتراض آنها با همایشی مسالمت آمیز آغاز می گردد. کسی پاسخگو نیست.
زن ها و بچه ها هم آمده اند. مگر نه اینست که فشار این بی حقوقی ها نخست زنان و کودکان را از پای می اندازد؟
زمهریر زمستان است. هراسی ناگفته بر فضا حاکم است. خاطره ی سرکوب های گذشته در یاد ها مانده است. اما مگر راهی جز فریاد زدن باقی مانده است. هزاران دردنامه در مورد شرایط بد معیشتی و کاری به رئیس جمهور بی پاسخ مانده است. آنها درگیر بازی های سیاسی « حفظ نظام » اند.
چند تن از مسئولان می آیند و با حواله دادن کارگران به آیه های قرآن و سخنان امام خمینی که : « خدا هم کارگر بود » ، از آنها می خواهند که به سرکارهایشان برگردند. کارگران که گوششان از این حرف ها پر است ، پراکنده نمی شوند و بر خواسته های صنفی خود پای می فشارند. ساعتی نمی گذرد که « حکومت بیضه ها *» نیروی عضلانی خود را برای سرکوب کارگران به میدان می فرستد. آنها با خشونتی که ذاتی نظام بیضه هاست، به کارگران حمله ور می شوند و به کشتار آنها می پردازند. چهارتن از کارگران کشته می شوند. چهار خانواده ی پر جمعیت نان آور خود را از دست می دهند.نزدیک به دویست و هفتاد نفر زخمی می شوند. وضع بسیاری از زخمی شدگان وخیم است و احتمال مرگ چند تن از آنها می رود..
کارگران زخم خورده به خانه هایشان بازگشته اند. کشته های دیگری بر کشته های پیشین پشته می شود : کشته شدگان جنگ . کشته شدگان درگیری های خیابانی. کشته شدگان اعتراضات دانشجویی. کشته شدگان شورش های منطقه ای. کشته شدگان فاجعه ی بزرگ ملی. کشته شدگان « قتل های زنجیره ای » . کشته شدگان روزنامه نگار . و این خط خونبار امتداد می یابد و این بار تا خاتون آباد.
نماینده ی نیروی سرکوبگر « حکومت بیضه ها » سردار محمد قالیباف اعلام می کند که آنها دستور سرکوب را از « شورای تامین » دریافت کرده اند. او ادعا می کند که تنها یک نفر را با گلوله ی پلاستیکی به خاک انداخته اند. گویا بقیه را خود کارگران کشته اند؟!!. و کارگران باید بروند به جان رهبر دعا کنند که گلوله ها پلاستیکی بودند و اگر این حرکت تکرار شود گلوله ها واقعی می شوند. از همه مهم تر پول گلوله ها را از آنها نخواهند گرفت ، چون گلوله ی پلاستیکی ارزش چندانی ندارد.
و در میان این معرکه از ما می خواهند برویم و از مجلسی که درباره ی تمام این کشتار ها خفقان ابدی گرفته است ، پشتیبانی کنیم و برای گل هایی که به سر مردم زده اند به آنها رای دهیم.
خنده دار نیست؟
----------------------
* - حکومت مردسالار و تمامیت گرا و خشونت طلب را من حکومت بیضه ها می نامم.


هیچ نظری موجود نیست: