یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۲

انقلاب زنده است. زنده باد انقلاب!

این نوشته را نخستین بار در سایت گویا منتشر کرده ام.

انقلاب ایران بی شک یکی از بزرگترین انقلابات قرن بیستم است. شرکت گسترده مردم در این انقلاب چشم دنیا را خیره کرده بود. این انقلاب که با هدف براندازی دیکتاتوری ستم شاهی آغاز شده بود، با توطئه ی ضد انقلاب داخلی متشکل از نیروهای سرمایه داری تجاری و انگلی بازار و همیاری سرمایه داری جهانی به سمتی برده شد که به قدرت گیری ارتجاعی ترین نیروی شرکت کننده در انقلاب انجامید. اما قدرت گیری این نیرو و حرکت او در جهت سرکوب و خفقان و کشتار دیگر نیروهای شرکت کننده در انقلاب ، پایان انقلاب نبود. این ها تضاد های نهفته در بطن جامعه بود که حالا رو آمده بود و در فضای نیمه آزاد پس از انقلاب ، در حال رشد و خودنمایی بود. تضاد مابین مدرنیت و مذهب . مابین جامعه ی عرفی و حکومت مذهبی. در طول این بیست و شش سالی که از آغاز انقلاب ایران می گذرد، هنوز آب خوش از گلوی این حکومت ناهمگون پایین نرفته است . هنوز قدرتی تثبیت شده در کشور ما وجود ندارد. حکومتی که الله کرم می تواند یکشبه رئیس جمهورش را پای دیوار بگذارد ، ثبات ندارد. اگر این انقلاب از دست صاحبان واقعی اش ربود شد، اگر این انقلاب همچون بسیاری از انقلابات بزرگ جهان ، فرزندان خود را بلعیده ، اما نیروی جوان و مدرن و آزادی دوستی را وارد میدان کرده است که دارند با یک چالش آرام و فرسایشی و ژرف حکومت دینی را در ایران و خاورمیانه از ریشه در می آورند. این آغاز پایانی است که شاید می بایست در صد سال پیش و با انقلاب مشروطه صورت می گرفت. این نوزایی سیاسی/ اجتماعی و فرهنگی از مهم ترین روبداد هایی است که روزی می بایست در کشور ما رخ می داد. صد و اندی سال زندگی و مبارزه و خون دل خوردن در پشت این انقلاب خوابیده است. از روشنفکران دوره ی مشروطیت تا نو اندیشان عصر حاضر در راه پیشبرد این مبارزه ی فرهنگی جنگیده اند. چه خونهایی که در این چالش بزرگ بر زمین نریحته است. هزاران هزار جانهای آتشین و نوجو بر خاک فرو افتاده است ، تا این مبارزه را به جلو براند. مردم ایران از همان آغاز انقلاب تا کنون بر سر خواست های خود ایستاده اند و در زندگی و مبارزه ی روزمره ی خود ، حکومت وحشت را به عقب نشینی وادار نموده اند. باور کنید ، دیری نخواهد پائید که این مبارزات صد ساله و به ویژه نبردهای این بیست و چند سال اخیر برای دمکراسی و آزادی و مدنیت در ایران به ثمرنشیند. اگر حکومت دینی ایران مسئول بیدار کردن ارتجاع مذهبی در بسیاری از نقاط جهان و خاورمیانه بوده است، مردم ایران وظیفه ی به خاک سپردن حکومت دینی و استبدادی را در کل خاورمیانه به عهده گرفته اند.
آنها که شعار انقلاب مرد. زنده باد انقلاب سر می دهند و به تقلیدی کاریکاتور مابانه از تحلیل های مارکس می پردازند و گمان می کنند که چون حزب و سازمان آنها رهبری انقلاب را نداشته پس انقلاب مرده ، یا در اشتباهند و یا آنها هم مثل خمینی رویای خکومتی ایئولوژیک را در سر می پرورانده اند. انقلاب آنها شاید مرده باشد ، اما انقلاب مردم ایران زنده است و تا پیروزی نهایی و رسیدن به خواسته های خود ، ادامه دارد. مردم فرانسه نیز برای رسیدن به جمهوری و دمکراسی می بایست سالها مبارزه کنند.
اگر امروز عده ای از روسنفکران نا امید و سرخورده به آنجا رسیده اند که راه نجات را در عوام فریبی و قالب کردن پسر شاه به مردم می بینند ، هنوز فلسفه ی ذاتی انقلاب ایران را درک نکرده اند. انقلاب ایران همچنان که دست بسیاری از نخاله ها و رهبر ها و بادمجان دور قاب چین های حکومت اسلامی را رو کرده ، دست این روشنفکران تقلبی را هم رو می کند.
امروز نیروی جوانی که در همین انقلاب زاده و بالیده شده است دارد جمهوری اسلامی را با تمام متعلقاتش به نبرد نهایی فرا می خواند. این نبرد در دانشگاهها، خیابانها ، مراکز فرهنگی ، محل های کار و در سیرک های انتخاباتی ، در اینترنت و رسانه های همگانی جریان دارد. چشمهایتان را باز کنید ، خودتان هم جریی از این مبارزه اید.
خفقان و دیکتاتوری شاهنشاهی ایران را به زندان بزرگی تبدیل نموده و درب جهان را بر روی جوانان بسته بود وراه مبادله ی فرهنگی و سیاسی را با جهان معاصر قطع کرده و خواندن کتاب و اندیشه ورزی را جرم می دانست. اگر آن حکومت نبود مردم ما از نظر سیاسی و فرهنگی در جایگاهی قرار نداشتند که به یک مشت آحوند عوام فریب و شارلاتان اعتماد کنند. ایران شاهنشاهی باتلاقی بود که اگر در سطح آن گل های نیلوفری روئیده بود ، اما هر چه به اعماق جامعه می رفتی لجنزار فقر و جهل و ستم بود. تنها انقلابی به بزرگی انقلاب بهمن بود که می توانست این باتلاق را به هم زند و بوی گند آن را به سطح آورد و آشکارش کند.
اگر امروز حکومت اسلامی بلایی بر سر کشور ما آورده است که به هواداران رژیم شاهنشاهی این بهانه را داده که از عصر تمدن بزرگ سخن گویند ، اما حافظه ی مردم آن چنان بیمار نیست که آن باتلاق را فراموش کرده باشند. جمهوری اسلامی از درون همین باتلاق روئید. پاکسازی این باتلاق و پایان دادن به آن بی شک قربانیان زیادی گرفته است ، اما بدون به هم زدن این باتلاق و خشکاندن آن نوزایی و پیشرفت و مدنیت در ایران ناممکن می شد.
امروز انقلاب ایران به مراحل سرنوشت ساز خود رسیده است. بسیاری از نیروهای آزادیخواه به این نتیجه رسیده اند که بدون مردم که عامل اصلی دگرگونی ها هستند ، کاری از پیش نمی رود. در صد زیادی از این نیروها خواهان همکاری و همبستگی نیروهای آزادیخواه درون و برون مرزی جهت تشکیل جبهه های فراگیر برای پایان دادن به حکومت اسلامی شده اند. هیچگاه در تاریخ ایران مردم این همه تشنه ی آزادی و دمکراسی نبوده اند. در کشور ما تمام گونه های حکومت استبدادی آزمون خود را پس داده اند. این بار اما دمکراسی و آزادی است که حرف اول را می زنند. انقلاب ایران هم چنان زنده و پویا به پیش می رود. زنده باد انقلاب ایران !


هیچ نظری موجود نیست: