چهارشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۲

سخنی با مسعود بهنود

آقای مسعود بهنود در مقاله ای با عنوان « درسهای جمعه » در سایت گویا ، دست به بررسی انتخابات مجلس هفتم زده اند. خواندن این مقاله برای کسی که خط فکری بهنود را دنبال کرده باشد ، حرف تازه ای ندارد ، اما نکاتی در آن است که تحریف واقعیت را به اوج می رساند. او در این مقاله به نوعی سخن می گوید که گویا شرکت مردم در انتخابات در حد بسیار بالایی بوده و تحریم کنندگان را غافل کرده است. جالب این است که از ما می خواهد که از خواب بیدار شویم و واقعیاتی را که ایشان می بینند ، ما هم ببینیم.
آقای بهنود قلم شیوا و توانایی دارند، اما این قلم و اندیشه بکار تحلیل و بررسی رویداد های سیاسی نمی آید. اگر بهنود به نوشتن داستان های تاریخی می پرداخت و قلمش را در آن راه بکار می برد – همچنان که برده است – حداقل می توانست در تاریخ ادبیات داستانی جایی را برای خودش دست و پا کند.
بهنود سالهاست که می نویسد ، اما تا کنون هیچ کدام از پیش بینی های سیاسی او درست از آب درنیامده اند. بهنود در دوران ستم شاهی هم چون امروز سرگرم بازی با قدرت در بالا بود. مردم و مبارزات آنها هنگامی برای بهنود روئیت می شوند که حکومت ها را با تیپا به زباله دانی تاریخ می افکنند.
هنوز فراموش نکرده ایم که آقای بهنود چگونه همین رفسنجانی جنایتکار و آب زیرکاه و طراح سیاسی و پشت پرده جمهوری اسلامی را می نواختند و با این « سردار سازندگی » چگونه لاس سیاسی می زدند. بعدها و پس از رفتن رفسنجانی و آشکار شدن نقش خائنانه او در تحولات سیاسی ایران نوبت را به خاتمی دادند و ستایش از او را به اوج رساندند. متاسفانه پیش بینی های او بسیار اشتباه از آب درآمدند و رفسنجانی نه تنها سردار سازندگی نشد که منفور ترین چهره ی تاریخ سیاسی حکومت اسلامی از آب درآمد. اما آقای بهنود نه تنها درسی از این واقعیات نیاموختند که این بار و با شدتی بیشتر تمام اعتبار قلم و نثز خود را به پای خاتمی ریختند. خاتمی آن چنان جعلی از آب درآمد که انتخابات فرمایشی و شکست خورده ی مجلس هفتم را – که تمام دنیا می گویند بدترین انتخابات حکومت اسلامی بوده – به عنوان باشکوه ترین انتخابات تا کنونی معرفی نمود.
آقای بهنود در همان آغاز مقاله اش خود را لو می دهد. او می نویسد : « انتخاباتی که در روز جمعه در ایران رخداد آزاد نبود. تحریمش هم کار غلطی نبود » . بگذریم که ایشان تا همین امروز هم هیچگاه از دهنشان درنیامد که انتخابات را باید تحریم کرد ، اما قبول اینکه تحریم کار غلطی نبود، نوعی اعتراف قلبی است که امیدوارم فردا پس گرفته نشود. به راستی آقای بهنود کدامیک از انتخابات انجام شده در ایران آزاد و دمکراتیک بوده که این یکی باشد. نکند شما انتخابات ریاست جمهوری و مجلس های گدشته را آزاد می دانید. معیار شما برای انتخابات آزاد چیست ؟ من می دانم که پاسخی نخواهم گرفت چون آقای بهنود استاد اعظم دوپهلو گویی است.
نتیجه انتخابات از خواست و نظر شما دور بود، اما به خواست اکثریت مردم ایران نزدیک بود. شما فکر نمی کردید که مردم ایران با خونسردی تمام این انتخابات فرمایشی را به زباله دان بریزند. مشکل شما این است که به آمارهای دولتی که سرتا پا دروغ و جعل مطلق است باور دارید. من به هیچ کدام از این آمارها اعتقاد ندارم ، حتی انتخابات بیست میلیونی ریاست جمهوری. حکومتی که بر پایه جهل و نادانی شالوده ریزی شده است ، نمی تواند آمار درست به مردم بدهد.
بر خلاف تحلیل شما ، تمام منابع بی طرف از شکست قطعی انتخابات سخن می گویند. اما شما برای اینکه بند تنبان تحلیل های گذشته اتان پاره نشود ، مجبورید که بنویسید مردم در انتخابات شرکت کرده اند. می گوئید : « این تعداد افرادی که در انتخابات شرکت کردند از بیشتر پیش بینی ها بیرون بود. اما جر نزنیم » . این شما هستید که جر می زنید و تحریم کنندگان را به نادرستی پیش بینی هایشان گوشزد می کنید. به نظر من آنهایی که انتخابات را تحریم کردند، پیش بینی هایشان بسیار درست بود و واقعیات هم درستی آنها را تائید می کنند. این که بازجوی اوین ( حسین شریعتمداری ) بردارد و در سرمقاله هرزه نامه اش بنویسد : تحریم کنندگان شکست خوردند، تنها برای دل خوشی خودش اعتبار دارد و گر نه مردم سیلی اشان را زده اند.
شما از ما می خواهید که از خواب بیدار شویم و واقعیات را که شرکت مردم در انتخابات بوده است ، باور کنیم . من از شما می خواهم که کمی از آن بالا بیائید پائین ، مردم را باور کنید. یادتان هست سال پنجاه و شش را که شما سرگرم بازی با قدرت در بالا بودید و به رژیم پند و اندرز می دادید و روشنفکران را به واقع بینی فرا می خواندید؟ باور می کردید که مردم آن چنان طومار رژیم ستم شاهی را در هم بپیچند ؟ شما جا ماندید.
مردم را باور کنید. آنها بیدار شده اند و پایان جمهوری اسلامی را در روز جمعه رقم زدند. درس های آنها بسیار آموختنی است. این جماعت هیچ آینده ای ندارند. جهان را نمی شود به عقب برد. اینها رفتنی هستند. یا باید دروازه هایشان را بر روی جهان بگشایند که آغاز فروپاشی است و یا دروازه ها را از این که هست بیشتر ببندند که خود فروپاشی کامل است . راهی در پیش رویشان نیست . باور کنید.


هیچ نظری موجود نیست: