یکشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۳

براندو، آه براندو


مارلون براندو هم رفت. سرمشق آن چه بازی خوب در تئاتر و سینما بود ، در دل خاک جای گرفت. پس از براندو تمام بازی های خوب تنها کپی کارهایش خواهد بود. سالهای آخر عمرش را در فقر مطلق زیست . بازیگری که در سالهای دهه ی پنجاه مابین تئاتر کلاسیک وسبک مدرن بازی خط روشنی ترسیم نمود و تئاتر و سینما را یک گام به جلو برد.براندو به عنوان یکی از بزرگترین کارکشته گان هنر بازیگری در دوران خودش همواره در یاد تماشگران خواهد ماند. چریکی آشوبگر از تئاتر برادوی که هالیوود را با بازی درخشانش تسخیر نمود.دو بار برنده جایزه اسکار شد. یک بار برای « بارانداز: 1954» و بار دوم « پدر خوانده 1972 » که بار دوم دختر جوان سرخپوستی را برای گرفتن جایزه اسکار فرستاده بود و با این کار خود جامعه ی نژادپرستانه هالیوود را به چالش فرا خواند. پس از براندو شکاف بزرگی در دنیای بازیگری به وجود می آید. هنگام بازی از اسرار نهفته ای در کارش استفاده می کرد، که همواره تماشاگران را به شگفتی وامیداشت. پیش از مرگ صدو چهل میلیون به بانکها بدهکار بود. پول ها را برای رهایی پسرش از حکم اعدام به وکلا داده بود. پسری که به جرم کشتن معشوق خواهرش در زندان به سر می برد. دخترش پس از کشته شدن معشوفش خودکشی کرد. براندو طاقت کشیدن بار این دردها را نداشت. از او هشت فرزند بر جای مانده است. زندگیش سرشار از مشکل بود. روزهای آخر عمرش را در یک آپارتمان دو اطاق و با گرفتن کمک های اجتماعی می گذراند
برای روزشمار زندگی او می توانید به وبلاگ ضمیر سرخ بروید و از مطلب خوبی که نوشته استفاده کنید
در روزنامه شرق هم مقاله جالبی به چاپ رسیده است

هیچ نظری موجود نیست: