این مقاله دیروز تهیه شد ، اما وقت نشد که دیروز منتشرش کنم.
پیش درآمد: نخست بگویم که این نوشته تنها به واقعیت ها و رویداد ها می نگرد و جانبدار هیچ نیرویی در عراق نیست. هدف به دست دادن شمه ای از فجایعی است که در عراق می گذرد. شاید درس عبرتی باشد برای آنها که فکر می کنند آمریکا با حمله به ایران می خواهد دمکراسی برای مردم به ارمغان آورد. این ها حتی به صحنه های هولناکی که در رسانه ها آشکار می شوند ، باور ندارند. حمله آمریکا به ایران ( که تقریبا صفر است چرا که جمهوری اسلامی بهترین روابط را با آمریکائیان دارد و در جنوب عراق کمک های بسیاری به آنها می کند) تنها گردن حکومت اسلامی را کلفت تر و جنبش مردم ایران را ضعیف تر خواهد کرد.
فردا یکشنبه سی ام ژانویه به عنوان روز ویژه ای در تاریخ معاصر عراق ثبت خواهد شد. عراقی ها در آستانه این روز سرنوشت ساز به دو جبهه کاملا متضاد منشعب شده اند : شرکت کنندگان در انتخابات که معتقدند فردا بسیار مهم است و عراق را یک گام به سوی دمکراسی به پیش می راند. آمریکا هم پس از انتخابات فردا و تشکیل دولت نیروی خود را از عراق بیرون می کشد. در جبهه مخالف کسانی ایستاده اند که انتخابات را تحریم کرده و در آن شرکت نمی کنند. آنها انتخابات فردا را« دمکراسی نمایشی» می خوانند و شرکت در آن را خیانت به کشور می دانند. آنها می گویند که مقاومت مسلحانه در سال 2004 با پنج هزار عملیلت، ضربات مالی و جانی زیادی به اشغالگران زده است. آمریکایی ها برای اینکه از مقابله با این جنبش حذر کنند و بتوانند پایگاه های خود در عراق را حفظ کنند می خواهند دولتی دست نشانده روی کار بیاورند و خود را از زیر ضربه بیرون بکشند. دولتی که قراردادهای از پیش نوشته شده اقتصادی را بپذیرد و بر آنها گردن نهد. این نوع « دمکراسی ساخته گی آمریکایی » عراق را برده آمریکا می کند و منجر به شکاف وحشتناک اقتصادی و سیاسی مابین خلق های عراق می شود.
جنبش مقاومت در عراق برای رسانه های غرب تبدیل به پدیده ای اسرارآمیز شده است. این رسانه ها با انتقال اخبار سانسور شده مقامات نظامی، باعث شده اند که جنبش مقاومت به عنوان جنبشی تروریستی معرفی شود. روشنفکران و مبارزان صلح در آمریکا و اروپا آنها را نه تروریست که شورشیان و مقاومت گران علیه اشغال کشورشان می نامند. واقعیت این است که جنبش مقاومت بر عکس آن چه رسانه های غرب بازتاب می دهند ، نه تروریست اند، نه مسلمانان سنی مذهبند و نه ناراضیان شیعه. آنها از تمام خلق های ساکن عراق نیرو جذب کرده اند.
ما یک دوره شاهد شورش مسلمانان شیعه زیر رهبری الصدر بودیم. دوره دیگر در شمال عراق بویژه کرکوک و موصل و یا در غرب ( رمادی ) شاهد شورش های پراکنده بودیم. بسیاری از روشنفکران کرد، ترکمن و یا بخشی از کمونیست های عراق در رسانه ها به دفاع از جنبش مقاومت قلم می زنند. دلیل قدرت مندی جنبش مقاومت در منطقه سنی نشین عراق این است که این منطقه برای روشنفکران عراقی امن است. رفتار خشونت آمیز و دهشتناک آمریکایی ها با مردم منطقه سنی نشین باعث سازماندهی گسترده در این ناحیه شده است.در دوره دیکتاتوری صدام مقاومتی به همین شکل در شمال عراق شکل گرفته بود. در آن زمان نه تنها کردها، بلکه گروه های سنی ، شیعه و روشنفکران سکولار و کمونیست ها و دیگر نیروهای ضد استبداد در آن منطقه علیه صدام فعالیت می کردند. اشتباه بزرگی است که مقاومت علیه صدام را تنها به کردها محدود نمود.چنانکه جنبش مقاومت در برابر اشغالگران هم تنها به سنی ها و گرو های کوچک مذهبی محدود نمی شود. این منطقه را جنبش مقاومت به جهنمی برای اشغالگران تبدیل کرده است. اگر چه این اشغالگران بودند که نخستین جهنم را در آنجا بر پا نمودند.
جنبش مقاومت از همان روزی که مجسمه صدام را در عراق سرنگون نمود آغازو بعدها به جنبش علیه اشغالگران فراروئید. اشغالگران نخست با گروهای پراکنده روبرو شدند و بسیاری از آنها را از پای در آوردند. در آن دوره اکثریت مردم گوش سپرده بودند به وعده وعید های آمریکا که می خواست از عراق« بهشت دمکراسی نمونه» در خاورمیانه را بسازد. اما آمریکایی ها به اشتباه بزرگی دست زدند، آنها رویای مردم عراق برای کشوری دمکراتیک و آزاد را پای مال نمودند و وعده هایشان دروغ و توخالی از آب در آمد. سربازان مزد بگیر را به خانه هایشان فرستادند، بیکاری افزایش یافت. کارمندان و روسای ادارات دولتی را خانه نشین کردند. این بخت برگشتگان جرات از خانه بیرون آمدن را نداشتند. عراقی های هم دست با آمریکائیان روز روشن و بدون هیچ محاکمه ای این افراد را در خیابان به گلوله می بستند. پنج هزار تن از دانشمندان و استادان دانشگاه ها به دست همین افراد نابود شدند. گروه های مسلحی که با آمریکایی ها آمده بودند همان رفتاری را در پیش گرفتند که هم دستان ویتنامی آمریکایی ها در ویتنام در پیش گرفته بودند. کشتن مردم بی هیچ پرسشی و پاسخی. آن آزادی نیم بندی که در چند ماه اول اشغال عراق به مردم داده شده بود، باعث شد که مردم نارضایتی های خود را به شکل تظاهرات مسالمت آمیز نشان دهند. اما همین آزادی نیم بند هم در نطفه خفه شد. سربازان آمریکایی تظاهرات مسالمت آمیز را به رگبار بستند و ده ها تن از تظاهرکنندگان را کشتند. از خون خون می روید. پس از آن از میان افرادی که مورد نفرت مردم بودند عده ای را دست چین کردند و نام این خیمه شب بازی را گذاشتند « شورای موقت عراق » . حرکتی که هم برای آمریکایی ها و هم برای عراقی ها نتایج زیان باری داشت.
امروز هزاران تن از مردم عراق در زندان به سر می برند. آنها را شکنجه و تحقیر می کنند. شکنجه و نقض حقوق بشر ، رنج ودرد روزمره ی عراقیان است. سازمان های بین المللی در عراق فلج شده اند. آنها نه می توانند وظایف روزانه خود را انجام دهند و نه برای حقوق زندانیان بخت برگشته حرکتی می کنند. مردم از خود می پرسند پس این سازمان ها در عراق چه می کنند؟ آیا وجود آنها به اشغالگری صورت قانونی می دهد؟ به همین دلیل جنبش مقاومت آنها را مورد حمله قرار می دهد. چیزی که هم برای جامعه بین المللی و هم مردم عراق تعجب آورست. چرا باید جنبش مقاومت سازمان هایی را که برای کمک به مردم عراق آمده اند مورد حمله قرار دهد؟ سازمان ملل.صلیب سرخ؟ جنبش مقاومت پاسخ می دهد که جنگ در عراق غیر قانونی است. وجود سازمان ملل و صلیب سرخ به اشغالگری صورت قانونی می دهد. اگر سازمان ملل در عراق بماند و آمریکا از آن حفاظت کند استقلال خودش را از دست می دهد و برای ما ارزش ندارد. سازمان ملل اسباب و اثاثیه اش را جمع کرد و از عراق بیرون رفت. مردم عراق سازمان ملل را ابزاری در دست آمریکا می دیدند، به ویژه که با قانون های همین سازمان ، آمریکا دست به محاصر عراق زد. محاصره ای که به مرگ دومیلیون عراقی انجامید. با بسته شدن دفتر سازمان ملل، آمریکا و متحدانش در عراق تنها شدند. جنبش مقاومت می گوید که حمله آنها به متحدان آمریکا در عراق موفقیت آمیز بوده و همین حملات باعث شد که بسیاری از آنها عراق را ترک کنند. آمریکا مجبور است برای پر کردن جای آنها سربازان خودش را وارد کند . این مسئله جنبش را به هدف هایش نزدیک تر می کند. هر چه آمریکا بهای سنگین تری بدهد و نتواند آن را با دیگران تقسیم کند، بیشتر منزوی می شود . با همین منطق بود که جنبش مقاومت در عراق از انتخاب دوباره بوش « منزوی و بی تمدن» بسیار خوشحال بود.آنها معتقدند که کری نقشه های شوم تری داشت. او می خواست با تقسیم شکست آمریکا با دیگر کشورهای جهان و وارد کردن کشورهای اسلامی به عراق، تمامی تلاش های جنبش مقاومت علیه اشغالگری را به هدر دهد.
با افزایش اعتراض و نارضایتی علیه سیاست اشغالگرانه، جنبش مقاومت هم حرکات مسلحانه اش را افزایش داد. آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی به عراق آمده بود و جنگ کلاسیک با او غیر ممکن بود. جنبش مقاومت این ابرقدرت را در خیابان ها به چالش فرا خواند و در آنجا موفق شد تا روحیه سربازانش را در هم بشکند. چرا که در جنگ های خیابانی کاری از تکنولوژی قدرت مند بر نمی آید. آنها می دانستند که وطن پرستی تزریقی تاب دیدن خون را ندارد. یکی از تاریخ نویسان آمریکا که نامش را فراموش کرده ام می گوید : هویت آمریکایی ها مثل « شرکت سهامی » شکل گرفته است. در شرکت سهامی همه می خواهند سهم ببرند. کسی حاضر به گذشت نیست. بدیهی است که عراقی ها می دانند شکست آمریکا در عرصه نظامی ناممکن است، اما در درازمدت اگر آنها بیش از آنچه که غارت می کنند بخواهند هزینه بدهند، سریع از عراق بیرون می روند.
جنبش مقاومت می پرسد اگر ما مشتی تروریسم هستیم چرا ماشین تبلیغاتی آمریکا نمی خواهد تعداد واقعی کشته شدگان جنگ را به مردم بدهد. مگر مشتی تروریست چند تا عملیات می توانند داشته باشند؟ آیا اعلام تعداد کشته شدگان موجب درگیری مردم با آنها نمی شود؟
پنج هزار عملیات در سال 2004 می تواند افزایش بیشتری در سال جدید داشته باشد. به حمله با تانک و توپ و هواپیمای جنگی و هلیکوپتر آپاچی ، نمی توان با کلانشیکف پاسخ گفت . جنبش مقاومت از « تاکتیک کوسه ها » سود می برد. آنها سربازان اشغالگر را نعقیب می کنند، آنها را به دام انداخته ، ضربه خود را می زنند و فرار می کنند. آمریکا به لحاظ نظامی بسیار توان مند است ، اما جنگ خیابانی قدرت نظامی آنها را فلج و توان مندیشان را محدود می کند. جنبش از همین تاکتیک در آخرین حمله فلوجه بهره برد. آنها برای این که از شر بمباران هواپیماها رها شوند، ازشهر بیرون رفتند. پس از آن سربازان آمریکایی با توپ و تانک هایشان به شهر آمدند. هواپیماها دیگر نمی توانستند نیروی خودی را بزنند. سخنگوی آمریکا اعلام کرد که شهر را گرفته و نروریست ها را از بین برده ایم. روز بعد جنبش مقاومت به شهر حمله نمود و تعداد زیادی در درگیری های خیابانی کشته شدند. جنگ فلوجه روز بیست و سوم ژانویه به پایان رسید. اما در رسانه های غرب این جنگ هفته ها بود که پایان یافته بود.
مذاکرات دیپلماتیک در نخستین حمله به فلوجه کارساز نبود. آمریکا با دیپلماسی ویژه خود می خواست به جنبش مقاومت دیکته کند که راه حل آنها را برای حل مشکل بپذیرند. آنها از مردم فلوجه می خواستند کسانی را که سه سرباز آمریکایی را مورد حمله قرار داده و خودرویشان را آتش زده بودند ، معرفی کنند. پاسخ این بود: ما در صورتی آنها را به شما تحویل می دهیم که شما هم خلبانانی را که مردم فلوجه را بمباران کرده اند و یا سربازانی را که زنان و بچه های بیگناه را زنده زنده در میدان شهرسوزانده اند، به ما تحویل دهید. مذاکرات آن چنان که آمریکایی ها می خواستند پیش نرفت به همین دلیل حمله دوم آغاز شد.
رویداد فلوجه به عنوان نماد بربریت بی حد و مرز آمریکا در تاریخ جهان خواهد ماند. آنها فلوجه را با خاک یکسان کردند. مردم بیگناه را با هدف و آگاهی کشتند. تعداد افراد جنبش مقاومت در فلوجه 1200نفر بود.
یکی از دلایلی که علیه جنبش مقاومت به کار برده می شود، وابستگی آن به القاعده و تروریست های خارجی است که به عراق آمده اند تا آشوب بپا کنند و نگذارند آمریکا دمکراسی را در عراق پیاده کند. تبلیغات رسانه های غرب می کوشد تا تعداد این افراد را بیش از آن چیزی که هست نشان بدهد. مثل جریان سلاح های اتمی صدام. تعدادی از شهروندان کشورهای سوریه، اردن، عربستان و ایران در عراق به سر می برند. اینها با برخی از گرو های اسلامی که به آدم ربایی و ترور سرگرم اند ، همکاری می کنند. این گروه ها ضربه زیادی به جنبش مقاومت مردمی می زنند. با این حال مردم به اینها به چشم غریبه نگاه نمی کنند. اگر این ها غریبه اند پس سربازان آمریکایی، انگلیسی، دانمارکی، ایتالیایی و لهستانی چه هستند؟
هر چند فردا تعدادی از عراقی ها به پای صندوق های رای می روند تا لیست های پنهان و از پیش تهیه شده را از آنها بیرون آورند، اما شرایط وحشتناک و بی ثباتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ادامه خواهد داشت. بدون امنیت و آزادی تمام این نمایش ها برای مردم بی ارزشند. به گفته رئیس جمهور و نخست وزیر موقت عراق سرکوب جنبش مقاومت علیه اشغالگران به هیچ نتیجه ای نرسیده است. اگر آنهایی که فردا انتخاب خواهند شد ، قصد دارند تا در عراق آرامش برقرار کنند و دل های مردم عراق را به دست آورند ، تنها یک را در پیش رو دارند و آن هم این است که برنامه ای روشن و شفاف برای بیرون رفتن نیروهای اشغالگر از عراق به مردم ارائه دهند.برنامه ای که تنها وعده و وعید نباشد.
تمام صلح دوستان و آزادی خواهان جهان هم بر همین عقیده اند، که دولت جدید باید از اشغالگران فاصله بگیرد و خواهان خروج فوری آنها از عراق شود.
آنها می گویند که آمریکا باید بپذیرد که جنبش مقاومت ریشه در مردم دارد و مشتی تروریست بنیادگرا نیستند که دارند علیه اشغال کشورشان مبارزه می کنند.
باید دید پس از انتخابات کدام راه انتخاب می شود. آن چه که روشن است : اشغالگران باید بیرون بروند و بگذارند مردم عراق سرنوشت خویشتن را به دست گیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر